اهل سنت ایرانشخصیت ها و گروه ها

در سوگ شیخ محمد اسلامی

مردی از جنس اسلام و عرفان

آوای سنت :  محمد اسلامی از اشتیاق خود به شعر مولوی و استفاده از مضامین آن در محفل و منبر بهره می‌گرفت، عده‌ای را برنمی‌تابید. سخن گفتن از روشن‌فکری دینی آن هم در محیط‌های بسته و افکار جزیره‌ای، دیگران را خوش نمی‌آمد.

کمتر شیخی از اهل سنت منطقه را می‌شناسم که به‌اندازه‌ی شیخ «محمد اسلامی دولابی» به مباحث کلام جدید و فلسفه‌ی معاصر ورود کرده باشد یا از مسائل فکری روز سخن به میان آورد. آن مرحوم در رویکرد خود، حول محور سه شخصیت یعنی دکتر سروش، استاد شبستری و استاد ملکیان طرح بحث می‌کرد. به اعتراف خودش تمام آثار آن‌ها را خوانده بود و مواردی را قابل نقد می‌دانست. وی دو بار با استاد شبستری در بندرعباس دیدار داشته و به گفت‌وگو پرداخته است.

با اندیشه‌های نصر حامد ابوزید، روشنفکر معاصر مصری و سید قطب و جمعیت اخوان المسلمین آشنا بود. او هر چند خود را از شاگردان شیخ عبدالکریم محمدی می‌دانست و به ترغیب ایشان، کتب تفسیری متقدمین و متأخرین را به مطالعه می‌گرفت اما به این نگاه اکتفا نکرد و به رویکردهای کلامی و عرفانی هم عطف عنان کرد.

دغدغه‌ی اصلی او در تفاسیر، بررسی متدلوژی مفسران در ارائه‌ی نظرات و همچنین بازسازی فکری اندیشه‌ورزان دینی جهت دسترسی به کنه نگاه آن‌ها بود. او می‌خواست بداند که دیگران با چه روشی به سراغ آیات و روایات رفته‌اند و از چه شیوه‌ای برای درک مفاهیم بلند قرآن بهره گرفته‌اند.

در گفت‌وگویی که با هم داشتیم متواضعانه به تبیین دیدگاه‌های خود می‌پرداخت و با طمأنینه‌ی تمام در بررسی و نقد نظرات دانشمندان اسلامی همت می‌گماشت. آنچه برای من جالب بود این ‌که وی شیفته‌ی هیچ شخصیت‌ بزرگ اسلامی نبود و در تعامل و تضارب آرا آن‌ها می‌کوشید. گویا در پی گمشده‌ای می‌گشت که از میان معاصران، کدام یک به اسلام اصیل نزدیک‌تر و قابل‌توجه و روآوری هستند.

برخلاف عادت مألوف روحانیون اهل سنت کمتر به مسائل فقهی و حدیثی می‌پرداخت و تمام فکر و ذکر خود را معطوف به نقد و نظر ایده‌های کلان دینی کرده بود و سروش وار به اجتهاد در اصول و تجدیدنظر درباره‌ی اعتقادات باور داشت.

از فضای حاکم بر علمای اهل سنت جزیره قشم اطلاعات چندانی ندارم که به داوری پیرامون آن بپردازم اما این را خوب درک می‌کنم که هر مشتاقی مهجوریتی را به دنبال دارد. این‌که شیخ محمد اسلامی از اشتیاق خود به شعر مولوی و استفاده از مضامین آن در محفل و منبر بهره می‌گرفت، عده‌ای را برنمی‌تابید. سخن گفتن از روشن‌فکری دینی آن هم در محیط‌های بسته و افکار جزیره‌ای، دیگران را خوش نمی‌آمد. مسلماً گرایش به عرفان و عبور از خط قرمزهای فقهی با تقابل و تهاجم همراه خواهد بود.

سال گذشته وقتی خبرنگار ندای هرمزگان در مورد کارکرد بزرگان قومی و مذهبی منطقه در امر انتخابات شورای اسلامی پرسید، گفتم: اکنون مردم ما با مراجع و کانال‌های بسیاری از اطلاع‌رسانی و تفسیر و تحلیل سیاسی مواجه هستند لذا مراجع مذهبی و اجتماعی آن‌ها نیز دچار دگردیسی شده است. ازاین‌رو در انتخابات یا دیگر امور اجتماعی و دینی، مراجع پیشین کارکرد خود را تا حدودی از دست داده‌اند.

اما امروز تلخ‌کامانه باید بگویم ما هنوز درنیافته‌ایم که قشر جوان مدت‌هاست که پوست‌انداخته و حرف‌های تکراری و ناموزون با رفتار ما را تحمل نمی‌کند. در جستجوی یافتن راه‌حل دیگری برای زیستن شرافتمندانه است چرا که دوران شیخوخیت و کدخدامنشی گذشته است و امروز هر جوان مسلمان خود را کدخدایی قلمداد می‌کند که باید مستقل از دیگران بیندیشد و عمل کند.

من سخت به کثرت‌گرایی دینی و تضارب آرا معتقدم. فضای مجازی و دگراندیشی جا را بر فضای حقیقی و جمودگرایی تنگ کرده است. نسل امروز از هر آن‌چه بوی کهنگی و درماندگی می‌دهد، متنفر است. باید چاره‌ای اندیشید و در تعامل و تفاهمی برخاسته از عقلانیت، سنت ستبر دینی را با نگاه روز عجین کرد و به نقد ماهرانه و شجاعانه گذشته دست یازید و بر زخم‌های برآمده از وارونگی درک، مرهمی نهاد.

✍️ حجت الاسلام عباس فضلی

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن