تربیت فرزندانزن و خانواده

جوانان بزرگترین ثروت ملت ها (بخش نخست)

بی پرده و صریح با جوانان مسلمان

آوای سنت : اگر بپرسید که چرا ما را مورد خطاب قرار می دهید ؟ در جواب می گویم: امروز درجوامع شرقی تقریبا” جوانان هفتاد در صد جمعیت را تشکیل می دهند ، اما در غرب جوانان سی درصد جامعه را به خود اختصاص داده اند.

آیا می دانید مفهوم این تفاوت چیست ؟ نشاط و سرزندگی در قرن آینده مختص به جوامع اسلامی خواهد بود، چرا که ما بیشترین تعداد جوانان و تحرک و پویایی را خواهیم داشت.اما آیا می دانید که ما از چه چیزی نگرانیم ؟

نگرانی ما از این است که آن ۳۰ در صد غرب از این ۷۰ درصد جوانان ما فعال تر و جدی تر باشند. ۷۰ درصد در مقابل ۳۰ درصد ،عدد بسیار زیادی است، اما با چه راه حلی می توان از شکست جلوگیری نمود؟

این مطلب بسیار مهم است؛ چرا که ما می خواهیم امتی سازنده و پویا بنیان نهیم . اگر هم بپرسید که چرا جوانان تا این اندازه اهمیت دارند؟ در جواب باید گفت که : کودکی سن صحت و سلامتی است، اما تعقل و اندیشه در آن زیاد نیست و کهولت و پیری دوران حکمت و عقل است، لیکن هیچ نیرویی برای افراد مسن باقی نمانده است؛ پس چه کسی اندیشه و عقل و توان و نیرو را با هم داراست؟ فقط شما جوانان هستید که هر دو نعمت خداوندی را در وجود خود دارید. به راستی امت اسلامی ما غیر از مقدار معینی ذخایر نفتی (پایان پذیر) و تعداد معدودی اماکن توریستی چه سرمایه ی دیگری در اختیار دارد؟! بزرگ ترین سرمایه ی امت اسلامی ما فقط جوانان است

ملت ها با جوانان شان ارزیابی می شوند

ارزش و پایداری جوامع وابسته به جوانان است ؛ جامعه شناسان قادرند که تعیین کنند کدام دولت تا چه زمانی مقاوم و پایدار خواهد بود، یا چه زمانی سقوط خواهد کرد؛ مثلا” به شما می گویند: این حکومت پس ازبیست و دو سال سقوط خواهد کرد. چگونه می دانند؟ آیا آن ها پیشگویی می کنند؟ خیر،آن ها فقط محاسبه می کنند. و اگر خواهید گفت: وسیله و معیار آنها در این پیش بینی ها چیست؟ در جواب می گوییم : ملاک و معیار آنها در این امر جدیت و تلاش افراد آن جامعه برای تغییر سرنوشتشان است.

آیا می دانید که جامعه شناسان برای انجام چنین محاسباتی ابتدا چه کاری انجام می دهند؟ آن ها ابتدا به دانشگاه ها و سایر اماکن فرهنگی می روند و اهتمام و تلاش جوانان آن جامعه را مورد بررسی قرار داده و درخصوص آرزوها و اهداف آنها در زندگی ، اطلاعات دقیقی را ثبت می نمایند و در پایان به عنوان مثال نتیجه می گیرند که این حکومت صد سال بیشتر عمر نمی کند و سپس ساقط می شود .

چرا؟ چون اهتمام و تلاش جوانان آن جامعه بسیار ناچیز و بی اهمیت بوده است ؛ مثلا” نهایت همت و تلاش جوانان آن ها این بوده که دختران جوان را بشناسند و با آنان رابطه داشته باشند! و این عادت در زمینه ایجاد تغییر و دگرگون نمودن جامعه هیچ اهمیتی ندارد و خداوند هیچ تغییری در سرنوشت آن ها ایجاد نخواهد کرد، چراکه(إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم) رعد/١١. پس در این ملت هیچ نهضت و حرکتی رخ نخواهد داد.

پس ای جوانان عزیز، اکنون برخیزید و برای خود شعاری ارزشمند برگزیده و آن را به جهانیان اعلام نمایید و بگویید که ما می توانیم تغییر ایجاد کنیم.

آیا می دانید آن چه که امروزه جامعه شناسان انجام می دهند، در هزار و چهارصد سال قبل هم انجام می شد؟! می پرسید چگونه؟ پس گوش کن! آیا می دانید که چگونه تمدن « اندلس اسلامی » سقوط کرد و به « اسپانیای کاتولیک» امروزی مبدل گردید؟ مسلمانان هشتصد سال بر اندلس فرمانروایی کردند، اما چگونه پرتقالی ها توانستند که مسلمانان را از اسپانیا بیرون برانند؟ در ابتدا آن ها پیش از فرستادن لشکر خود، به سنجیدن توان مسلمانان پرداختند؛ پرتقالی ها جاسوسانی به اندلس روانه کردند تا اهتمام و تلاش جوانان آن دیار را آزموده و آنان را منحرف و متفرق نمایند و سپس گزارش کار خود را به فرماندهان ارسال کنند؛ همان کاری که امروز جامعه شناسان و سیاستمداران غربی انجام می دهند.

هدف دشمنان جوانان ما هستند

آیا اکنون به این یقین رسیده اید که هدف اصلی دشمنان ما جوانان مان است؟ از شما می خواهیم که بیدار شوید و خطر را کاملا” جدی بدانید. ای جوانان امت اسلامی! آن چه که از شما انتظار داریم فقط جدیت و تلاش و احساس مسئولیت است.

جاسوسان پرتقالی می خواستند جوانان اندلس را منحرف نمایند و میان آن ها تفرقه بیندازند، اما وضعیت جوانان آن سرزمین را این گونه یافتند؛ جوانی به دیگری می گفت: من کتاب «صحیح بخاری شریف» را بهتر و بیشتر از تو حفظ کرده ام، و آن دیگری به خود می بالید و می گفت:من حل معادلات شیمی را بهتر از تو میدانم، سومی با افتخار می گفت: آیا کسی حاضراست که در سوارکاری با من مسابقه دهد؟ جاسوسان با شنیدن این سخنان و درک تلاش وهمت جوانان مسلمان به اربابان پرتقالی خود چنین گزارش کردند: برگردید، اکنون وقت ورود به سرزمین اندلس نیست. جاسوسان هر روز مسابقات و افتخارات جوانان مسلمان را در شعر، ادبیات، و … مشاهده می کردند، و هم چنان فرماندهان را از حمله به اندلس برحذر می داشتند، تا این که روزی جوانی اندلسی را در حال گریه کردن یافتند، از اوعلت گریه اش را پرسیدند و او در جواب گفت: دختری که او را دوست داشتم مرا ترک کردهاست. جاسوسان به سرعت بازگشتند و به پرتقالی ها گفتند: اکنون وقت ورود به اندلس است.

مسلمانان ،آیا می بینید که پس از هشتصد سال چگونه با تلاش سه یا چهار ماهه، ما را از اندلس بیرون راندند؟ با اهتمام جوانانشان و سستی جوانانمان توانستند بدان هدف دست یابند و چه سخنی صادق تر از این کلام خداوند متعال است که می فرماید:

(وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَکِنْ کَانُواأَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ ) نحل۱۱۸/ «و ما در حق ایشان ستم نکردیم، بلکه خود برخویش ستم کردند».

ما در بسیاری از امور ضروری تلاش و جدیت لازم را انجام نمی دهیم. گمان نکنید که این سخن ما منفی نگری و بداندیشی است، و من معنویت بسیاری از جوانان را نادیده می گیرم؛ بلکه من می دانم که تعداد آنان که هوشیار و آگاه بوده و به انجام وظایف خود قیام می کنند، بسیار زیاد است؛ اما باور کنید تعداد آنان که جدیت و تلاش را در امور خود ندارند و نسبت به هر چیزی لاابالی و بی توجه اند، کم نیستند و بر ماست که خطر این مسأله را به دقت مورد توجه قرار دهیم.

عدم جدیت ناشی از چیست؟

خواننده ی گرامی! جوانی که تمام سال را به بازی و سرگرمی های بیهوده مشغول می شود و هنگام امتحان تقلب و نیرنگ را به کار می گیرد، فردی جدی و فعال محسوب نمی شود، و چنین شیوه ای نهایت تنبلی و سستی و ضعف به شمار می رود؛ وقتی هم که به او می گویی چرا این چنین می کنی؟ در جواب می گوید: بیش

از نیمی از فارغ التحصیلان دانشگاه ها در پیاده روها بیکار و سرگردان هستند!

پس چگونه می توان به پیروزی و سرافرازی این چنین جامعه ای امیدوار بود؟! معلمان و مدرسانی هم که در سطوح مختلف با کمک به دانش آموزان، آنان را می فریبند، نقشی بسیار مؤثر در تسریع این انحطاط و سقوط دارند؛ چرا که با این کار نسلی تنبل، بی قید و سست عنصر را می پرورانند.

مسئولان هم خود در نوشتن تقلب و در آوردن آن به سر جلسه ی امتحان به فرزندان شان کمک می کنند و می پرسند: آیا این امت به پیروزی و سربلندی خواهد رسید؟ باید در جواب آن ها گفت: چگونه این امت به سربلندی و عزت خواهد رسید، در حالی که ما زندگیمان را با تقلب و دروغ آغاز می کنیم؟!

این فقط نمونه ی کوچک از عدم جدیت و سستی جوانان است. نمونه ای دیگر دخترانی هستند که امروزه نهایت همتشان فقط پوشیدن لباس تنگ و بدن نما و آرایش و فرم دادن به موهای سرشان است، تا جوانان را مفتون و منحرف نمایند. یا پسران جوانی که کارشان فقط رفتن به باشگاه های بدن سازی و فرم دادن به ماهیچه ها و اندام های بدن است، نه به منظور تقویت جسم جهت مبارزه با دشمنان دین ملت(که امری پسندیده و لازم است)، بلکه برای به انحراف کشانیدن دختران جوان!

  اولویت اصلی جوان مسلمان

تصور کنید جوانان بسیاری وجود دارند که از طریق کانال های ماهواره ای و اینترنت فقط به دنبال یافتن دوست پسر و دوست دخترهستند، شب و روز در پی فرستادن پیام های الکترونیکی دوستت دارم و… و یا انجام کارهای غیر معقول دیگری هستند. ما اکنون در خصوص مشروع یا نامشروع بودن این روابط سخن نمی گوییم، بلکه از قضیه ای بسیار حیاتی و مهم تر یعنی نابودی و مرگ جامعه اسلامی و یا از بین رفتن ارزش های دینی صحبت می کنیم.

ای جوانان عزیز! آیا معقول است که ما بدترین عادت و زشت ترین رفتارهای غربیان را تقلید کنیم؟و بهترین چیزی که آن ها دارند یعنی جدیت و تلاش را رها کنیم؟ چرا باید فقط جنبه های منفی فرهنگ غرب را بگیریم واز تقلید خوبی هایشان خودداری کنیم؟

ادامه دارد…

مؤلف:عمرو خالد

مترجم:محمد عزیز حسامی

انتشارات :کردستان۱۳۸۷

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن