فضایل قرآن کریم: توجه به اصلاح نفس
آوای سنت : خدای متعال میفرماید: «وَآَتِ ذَا القُرْبَى حَقَّهُ وَالمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا إِنَّ المُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا» [اسراء:۲۶-۲۷].
و به خویشاوند حقش را ببخش، و نیز به بینوا و در راه مانده، و هیچگونه تبذیری پیشه مکن. چرا که اهل تبذیر قرین شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است.
قرآن کریم به اصلاح نفس و دوری از بخل تأکید کرده است؛ اسلام بخل را بیماری فرد و جامعه میداند. واقعیت این است که بخل و مالدوستی جزء سرشت انسانهاست؛ نفس بشری به بخل تمایل دارد و انسان باید تلاش کند با کمک پزشک ماهر و آگاه از خواستههای نفسانی و ظاهر و باطن و احساسات بشری از دست این بیماری کشنده رهایی یابد. سخاوت و بخشندگی با راه انفاق مال برای کارهای پسندیده به دست میآید و اگر بخشندگی در راه خیر نباشد انسان به ریا و خودنمایی دچار میشود. اگر انفاق از روی اجبار یا تعارف باشد باز بیفایده است و اگر برای کارهای ناشایست باشد رذیلت است.
فضایل گاهی اوقات در ظاهر امر به پلیدیها شباهت دارند و در بسیاری از اوقات شیطان لباس فضیلت بر آن میپوشاند؛ برخی اسراف و زیادهروی را بخشندگی مینامند و برخی میانهروی را بخل و خساست. این قانون شرع است که معیار فضایل را مشخص میکند و شک و شبهه را از آن میزداید. آموزهای اسلامی حدود فضایل را مشخص کرده است تا با پلیدی آمیخته نشود و جامعه از شر آن سالم بماند.
قرآن کریم در تشریح این مسأله میفرماید:
«وَآَتِ ذَا القُرْبَى حَقَّهُ وَالمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا إِنَّ المُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورًا» {[اسراء: ۲۶-۲۷].
و به خویشاوند حقش را ببخش، و نیز به بینوا و در راه مانده، و هیچگونه تبذیری پیشه مکن. چرا که اهل تبذیر قرین شیاطین هستند، و شیطان نسبت به پروردگارش ناسپاس است.
قرآن دستور داده است که هر حقی به اهل آن داده شود مانند انفاق که برای همسر و پدر و مادر و فرزندان است؛ صلهی رحم و کمک به بینوایان و در راه ماندگان. از زیادهروی در بخشش نهی کرده است و اسرافکاران را برادران شیطان مینامد. زیرا باعث فساد در اموالشان میشوند و شیاطین مفسدان روی زمین هستند. شیاطین کفران نعمت را به اوج خود رساندهاند و اسرافکاران نیز کفر نعمت میکنند. فرد شاکر مالش را در راهی که برای آن خلق شده است صرف میکند اما کافر در راه خلاف آن. سپس قرآن بهترین روش انفاق را برای ما به ترسیم میکند؛ روشی که بین اسراف و بخل قرار دارد:
«وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلَى عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُورًا» [اسراء:۲۹].
و دستت را [از شدت بخل] بر گردنت مبند، و نیز بسیار گشادهاش مدار که ملامت زده و حسرت زده بنشینی.
این راه درستی است که خردمندان باید در انفاق مال طی کنند؛ میانهروی بدون افراط و تفریط؛ اعتدال بدون اسراف و بخل. خدای متعال در این باره میفرماید:
«وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَلَمْ یَقْتُرُوا وَکَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا»[فرقان: ۶۷].
و کسانی که چون انفاق کنند، اسراف نمیکنند و بخل نمیورزند و در میان این دو اعتدالی هست.
این همان پلی است که اسلام برای رهایی از بخل و اسراف ساخته است و باعث میشود از سرزنش ناشی از بخل و حسرت اسراف در امان باشد.
اسلام مصالح کلان بشر را مراعات کرده است و از او میخواهد مالش را انفاق کند و در این راستا مصلح صاحب مال را مراعات کرده است؛ زیرا مال یکی از مهمترین فاکتورهای اصلاح جامعه است و از آدمی میخواهد آیندهی خود و نسل و نزدیکانش را مراعات کند.
مردی نزد رسول خدا آمد و به او گفت میخواهد تمام مالش را در راه خدا صدقه دهد. رسول خدا او را از این کار باز داشت و پیشنهاد کرد یک سوم مالش را صدقه دهد و او هم پذیرفت. آنگاه فرمود: یک سوم مالت را بده که یک سوم هم زیاد است.
میانهروی در انقاق و هزینههای زندگی با بخشندگی منافات ندارد؛ مخالف سخاوت و کرم نیست و با احسان و نیکوکاری هم تضاد ندارد و به بخل و خساست شبیه نیست.
میانهروی ذخیره کردن بخشی از مال است که فعلا محلی برای هزینه کردن ندارد و باید در وقت مقضتی مورد استفاده قرار گیرد. معلوم است که سخاوت و بخشندگی یعنی انفاق مال در کارهای پسندیده و اسراف یعنی انقاق مال در راه خلاف آن. بخل یعنی عدم انفاق مال در جایی که باید انفاق شود. مانند کسی که زکات نمیدهد یا بر خود و خانوادهاش سخت میگیرد؛ صلهی رحم را به جا نمیآورد و نیکی و بخشش را از بینوایان و فقرا و ایتام دریغ میکند. در راههای خیر مانند ساختن مدرسه و درمانگاه و کارخانه و دیگر کارها که سود مادی و معنوی آن به زندگی بشری باز میگردد دست بسته است. بخل یک آفت اجتماعی خطرناک و یک صفت ناپسند است؛ رسول خدا با بیان زیان بخل از آن برحذر داشته است:
“إیاکم والشح فإنه أهلک من کان قبلکم حملهم على أن سفکوا دماءهم واستحلوا محارمهم” [رواه مسلم (۲۵۸۱)].
از بخل دوری کنید که پیش از شما را هلاک کرد و باعث شد خون همدیگر را بریزند و محارم یکدیگر را هتک کنند.
این تصویری گویا از زیانهای بخل است که باعث کشتار و خونریزی و هتک حرمتها و تجاوز و تاراج اموال مردم شده است. قرآن کریم در یک عبارت جامع این مسأله را تبیین کرده است:
«وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَهِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللهَ یُحِبُّ المُحْسِنِینَ» [بقره: ۱۹۵].
و در راه خدا هزینه کنید و خودتان را به دستان خویش به کام هلاکت نیندازید، و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.
انفاق در راه خدا روشی برای مصرف مال در راههای مختلف خیر است و خودداری از انفاق مال مصالح امت را نابود میکند و حیاتش را در معرض خطر قرار میدهد. زیرا باعث میشود فقرا کینهی ثروتمندان را به دل گیرند و بر مال و جان آنان تعدی کنند.
این آیهی کریمه وقتی به انفاق تشویق میکند و از زیانهای ناشی از بخل برحذر میدارد، به احسان و نیکی در انفاق هم دستور میدهد؛ احسان در اینجا یعنی مراقبت خدا در بخشش مال که بدون در نظر گرفتن رضای الهی صرف نشود یا با اسراف و بخل همراه نباشد. خدای متعال از ریاکاران و اسرافگران بیزار است و بخشندگان را دوست دارد. این بهترین تشویق برای احسان و نیکی و بخشندگی است زیرا محبت خدا تحفهای است که در دلهای پاک جای میگیرد. قرآن کریم بخل نفس را درمان کرده است تا از شر و زیان آن جلوگیری کند.
از آنجایی که خاستگاه بخل حرص بر مال و نگرانی از فقر است چنان که شیطان آن را در دل آدمی تقویت میکند، قرآن کریم به ثروتمندان تأکید میکند که بخشش راه رشد مال و ازدیاد ثروت است و هیچ گاه به فقر نمیانجامد و این علاوه بر اجر و پاداشی است که در آخرت برایشان محفوظ است.
این نهایت چیزی است که انسان در دنیا و آخرت به آن امیدوار است. خدای متعال میفرماید:
«وَمَا أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ» [سبأ: ۳۹].
و هر آنچه انفاق کنید او [خداوند] عوض آن را میدهد.
«وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ هُوَ خَیْرًا وَأَعْظَمَ أَجْرًا»[مزمل: ۲۰].
و هر آنچه از کارهای خیر که برای خود پیش اندیشی کنید، پاداش آن را بهتر و بزرگتر نزد خداوند خواهید یافت.
وعدهی الهی را با ترس و دلهرهای که شیطان در دل انسان میافکند مقایسه میکند:
«الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الفَقْرَ وَیَأْمُرُکُمْ بِالفَحْشَاءِ وَاللهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا وَاللهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» [بقره: ۲۶۸].
شیطان شما را از تهیدستی بیم میدهد و به ناشایستی [بخل] فرمان میدهد، و خداوند به شما بخشایش و بخشش خویش را نوید میدهد و خدا گشایشگر داناست.
دو وعده: یکی از جانب خدای متعال و دومی از سوی شیطان؛ آیا هیچ عاقلی وعدهی شیطان را بر وعدهی خدا ترجیح میدهد؟
اینجاست که به عمق سخن رسول خدا پی میبریم که میفرماید:
«لا یجتمع الشح والإیمان فی قلب عبد» [مسند أبی داود الطیالسی (۲۵۷۳)].
بخل و ایمان هیچ وقت در یک قلب با هم جمع نمیشوند. بخل صفتی ناپسند است و عملا با عقیده و ایمان تضاد دارد؛ یکی از رزایل است که برای مصالح عمومی به شدت زیانبار است.
اما سخاوت و بخشندگی از بزرگترین فضایل است و کافی است این دو را در حدیث رسول خدا با هم مقایسه کنیم:
«السخی قریب من الله قریب من الناس، قریب من الجنه بعید من النار، والبخیل بعید من الله بعید من الناس بعید من الجنه قریب من النار»[المعجم الأوسط للطبرانی(۲۳۶۳)].
فرد بخشنده به خدا و مردم نزدیک است؛ به بهشت نزدیک و از جهنم دور است؛ اما بخیل از خدا و مردم و بهشت دور است و به آتش نزدیک است.
? : مجله کنوز الفرقان ربیع الأول ۱۳۶۸ شمارهی سوم سال اول.
منبع : سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح