آوای سنت : مسلمانان راستین، دارای سجایا و خصوصیّاتی هستند که در مکتب قرآن کریم و سنّت پیامبر اعظم(صلّیالله علیه وسلّم) آموخته و با این ویژگیها شناخته میشدند؛ بهگونهای که زندگی و روابط آنان با هم، بازخوردی از پیروی و تطبیق این مفاهیم در زندگیشان بود تا جاییکه مسائل جنجالبرانگیز و بحثهای جدلی، از مجالس و نشستهایشان، رخت بربست و به کلّی به کار و جهاد در راه خدا و برای خدا روی آوردند.
عناوینی که در ذیل میآید مفاهیمی هستند که مؤمنان صدر اسلام آموختند و به کار بستند و هر فرد مسلمانی که با دیگر برادرش اختلاف نظر داشته باشد باید در حدّ توانش آنها را رعایت نماید و بر تداوم آنها بکوشد.
التزام و مراقبت بر تدوام برادری:
هر فرد مسلمانی سزاوار است این نکته را مدّ نظر داشته باشد که دیدار و گفتوگویش با دیگر برادر مسلماتش باید برای هدفی باشد که نمیتوان به سادگی از کنارآن گذشت و آن اقامهی برنامهی خداوند در زمین است و مناظرهی آنها واجد حد و مرزی است که نمیتوان از آن عبور کرد و آن رعایت و توجّه به پیوند قلوب و وحدت در مبانی است. اگر این مفاهیم درنفست جای بگیرد، آن وقت است که به اندازه بحث خواهی نمود و با احتیاط مخالفت خواهی ورزید و در بررسی و تحقیق یک امر تا آنجا پیش میروی که ارزش و منزلت برادرت در قلبت محفوظ بماند و جایگاه و ارزش تو نیز در وجود وی حفظ گردد.
شایسته است که همیشه هشدارهای قرآن و سنّت را در این باره، در قلبت حاضر آوری، خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِرِینَ﴾(انفال: ۴۶)، و در میان خود اختلاف و کشمکش مکنید که اگر کشمکش کنید درمانده و ناتوان میشوید و شکوه و هیبت شما از میان میرود و ترس و هراسی از شما نمیشود. شکیبائی کنید که خدا با شکیبایان است.
رسول خدا (ص) میفرماید: «لاتَخْتَلِفُوا، فَإِنَّ مَنْ کَانَ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفُوا فَهَلَکُوا» باهم اختلاف نورزید، قبل از شما گروههایی با هم اختلاف نمودند که در اثر آن نابود شدند.
اتّحاد بر سر اصول و مبانی:
امر مهم دیگر آن است که هر کس بگوید: «لا إله إلا الله محمد رسول الله» خدایی جز الله نیست، محمّد رسول خدا است و به مقتضای آن عمل نماید با تو در زیر سایهی توحید ملاقات میکند و اسلام، عامل پیوند و اتّصال میان او و شماست؛ بنابراین باید خون و مال و ناموس وی محافظت گردد. پس درونت را طوری آماده گردان که این مفاهیم، جزء شعور و ادراکت گردد، اختلاف نظرت با مخالف هرچه که باشد نباید سبب شود که در پشت اشتها و هوس به مجادله و میل به پیروزیت بر او، پنهان شوی و ادّعا نمایی که وی از دین خارج شده اتّهام ارتداد به وی نسبت دهی.
حسن ظنّ داشتن نسبت به مخالف:
ادب امام شافعی را به خاطر بسپار که میگوید: «هرگز با کسی مشاجره نکردم مگر اینکه آرزو داشتم که خدا حقیقت را بر زبان او ظاهر سازد.»
اگر به هنگام دیدار با مخالفی که با تو برسر مبانی اتفاق نظر دارد، نسبت به او حسن ظنّ داشته باشی، در این صورت، روحت به او احساس نزدیکی میکند وکلامش را بهتر درک خواهی نمود، فلذا اگر در سخنانش، حقیقتی آشکار شد از او میپذیری و اگر سخنش حق نبود در حالی از او را ترک خواهی کرد که در جست وجوی عذری برای او هستی، این اخلاق واقعی یک فرد مسلمان است که حق را با رفعت بخشیدن و آشکار ساختنش، نصرت میبخشد پس سعی کن از این نوع افراد صادق و امانتدار باشی.
نکوهش مشاجره و خودستایی:
هیچ چیزی، نفرتانگیزتر نزد رسول خدا (ص) از مشاجره و و خود بزرگبینی نیست، تا جاییکه میفرماید: «مَا ضَلَّ قَوْمٌ بَعْدَ هُدًى کَانُوا عَلَیْهِ إِلاَّ أُوتُوا الْجَدَلَ»؛ هیچ قومی پس از هدایتی که بر آن بودهاند گمراه نمیشوند مگر اینکه جدل در میان آنان واقع میشود. یا فرمود: أنا زعیمٌ ببیتٍ فی رَبَضِ الجَنَّهِ لِمَن تَرَکَ الجِدالَ وهُوَ مُخطِئٌ، وبِبَیتٍ فی رَبَضِها وَفی أعلَاهَا لِمَن تَرَکَ الجَدَلَ وهُوَ مُحِق”. من ضامن خانهای در کرانهی بهشت برای کسی هستم، که وقتی خطاکار است از مشاجره دست بردارد و ضامن خانهای در کرانه و در بالای بهشت برای کسی هستم که گرچه حق با اوست اما از جدل دست میکشد.
جواز تعدّد نظرات صحیح و درست:
این مطلب، بدان معناست که که اگر دو گروه باهم اختلاف داشته باشند و هر کدام دارای رأی و نظری باشد چه بسا که هر دو بر صواب و حقیقت باشند و این اصل، از ارشاد رسول خدا(ص) بدست آمد، در روزی که برداشتِ اختلافی میان صحابه در مورد تطبیق و کیفیت اجرای دستور رسول خدا پیش آمد. رسول خدا، خطاب به اصحاب فرمود: «مَن کانَ یؤمنُ بِاللهِ وَالیَومِ الآخِرِ فَلا یُصَلِّینَّ العَصرَ إلَّا فی بَنی قُرَیظَه» هر کس به خدا و روز آخرت ایمان دارد نماز عصر را جز در بنی قریظه نخواند.
گروهی از اصحاب به ظاهر سخن پیامبر نگریستند و حق را چنین تشخیص دادند که به حرکت ادامه داده تا به بنی قریظه برسند هرچند نماز عصر را پس از غروب آفتاب بجا آوردند اما گروهی دیگر روح و معنای دستور رسول خدا را در نظر گرفته و تسریع در حرکت بسوی بنی قریظه را از مفهوم امر پیامبر فهمیدند و نماز عصر را در وقت خود بجای آوردند، به هنگام ارجاع این اختلاف عمل، به پیامبر، وی اجتهاد هر دو طرف را صحیح دانسته و هر دو گروه را ستودند.
تأسّف وافسوس به حال فرد گمراه به جای شماتت وی و احساس لذّت خودخواهانه:
این خصلت یکی از ویژگیهای مهمّ شخصی است که در زمینهی دعوت به سوی خدا گام برمیدارد که باید با مردم تعامل ورزد و در دعوت به آنها صبور و شکیبا باشد، زیرا گاهی مخالف، در پارهای مسائل، طوری آشکارا از هوی و هوس خود فرمان میبرد که در درونت جواز نسبت گمراهی به وی را مییابی، امّا ادب انسان مسلمان، در مواجهه با این دسته افراد، اقتضای میکند که بر او رحم و شفقت آوری و به حالش تأسّف بخوری، که این موضعگیری، بهتر از شماتت و سرزنش اوست و این رفتار به او فرصتی میبخشد تا شاید به راه راست برگردد.
عمربن خطاب مدام تکرار میکرد: «شیطان را بر برادر خود یاری نکنید، بلکه برادرتان را علیه شیطانش مدد رسانید.»
اینها برخی از ویژگیهایی است که تأثیرات ارزنده و خوبی در زمینهی اخوّت بیشتر و فاصله گرفتن از مظاهر تعصّب، بر حیات جامعهی اسلامی دارد.
هرکس که با قرآن همنشین بوده و در حیات صحابه تأمّل کرده باشد، به این اطمینان خواهد رسید که وحدت مسلمانان، اصلی اساسی در روابط میان امّت اسلامی است که ذرّهای از آن، به خاطر هدف دیگری قربانی نمیشود.
در ادامه، به اخلاقی کریمانه که همان ادب اختلاف است، اشاره میکنیم.
ادب اختلاف:
تاریخ برایمان روایت میکند که حسن و حسین (رض)، در جوانی، پیرمردی را مشاهد نمودند که به درستی وضو نمیگرفت، ولی حیا و شرم مانع از این شد که کار وی را ناپسند شمرده وبر او انتقاد نمایند، بنابراین نزد آن پیرمرد آمده و چنان وانمود کردند که بر سر اینکه کدامیک وضویش صحیحتر است، اختلاف دارند و او را داور و حکم خود نمودند، سپس هر کدام نزد او وضو گرفتند امّا خیلی زود پیرمرد متوجّه شد که وضوی آنها صحیح است و خود به خطا رفته است پس برخاست و دوباره وضو گرفت.
هر مسلمانی که خود را از خودخواهی برهاند، موظّف است از این اسلوب و شیوه پیروی کند.
و تو ای برادرم اگر در خودت این قدرت را سراغ داری که براساس این روش، تظاهر به ندانستن کنی، چقدر زیبا خواهد بود، امّا اگر چنین کاری برشما سخت و گران است، بدان که در مواجهه با چنان موضوعاتی، سخنی نیکو و توصیهای لطیف، چنین قابلیتی را دارد که انسان خاطی را به حقیقت راهنما گشته، و وی را به راه صحیح، باز گرداند.
برخی معتقدند: اختلاف به خودی خود نشانهی زوال و تضعیف جامعه یا عقبگرد فکری نیست بلکه عکس آن است، یعنی هر چه اختلاف نظر بیشتر باشد، جامعه قدرت بیشتری خواهد یافت، مشروط بر اینکه فضای مناسب جهت تبادل نظر مهیّا گردد، امّا در صورت فقدان چنین فضائی، طغیانِ تضارب و تضاد آراء، منجر به آشوب جامعه و انحراف از مسیر صحیحش، خواهد گردید، امّا به هر حال ما بایسته است که همچون مسلمانان صدر اسلام، که تمدّنی مترقّی و علومی منحصر به فرد را برایمان به ارث گذاشتند از این اختلاف در آراء، به نحو احسن بهره ببریم.
اختلاف نظر، در همهی جوامع وجود دارد، امّا باید با آداب و رسوم پسندیدهای، که صحابه و تابعین و نسلهای صالح پس از آنها، بدان ملتزم و پایبند بودند، از آن حراست و مراقبت نمود.
خلق و خوی رسول (ص) با مخالفانش چقدر زیبا و دلنشین است، به یاد آور زمانی در مکّه که قریش، عتبه را نزد پیامبر برای دست کشیدن از دعوت فرستادند تا با وی گفتوگو نماید و به او ثروت و مقام و درمان جسمی در صورت دچار شدن به بیماری یا جنّزدگی، به وی، پیشنهاد کند. رسول خدا با اینکه میدانست کلام عتبه، غلط و باطل است، بدون قطع سخنان وی، تا به انتها، به خوبی به سخنانش گوش فرا داد و ادبِ اختلاف، او را ملزم ساخته بود که نظر غیر خود را بدون قطع کلام بشنود. سرانجام به او گفت: پدر ولید، آیا کلامت پایان یافت؟ وی گفت: بلی، رسول خدا فرمود: پس گوش کن که چه میگویم، و شروع به تلاوت آیاتی از سورهی فصلّت نمود وعتبه پس از شنیدن کلام وحی، با حالت و چهرهای غیر از آنچه آمده بود، به نزد قومش برگشت.
ما در این زمان و در هر زمان و مکان دیگری اگر واقعاً خواهان رسیدن به حقیقت هستیم، باید خود را همسطح ادب نبوی که قواعدش در این دین بزرگ بنا نهاده شده است، ارتقا بخشیم. باید از پرستش خود رها شویم و نفرتی که همه چیز را فاسد و تباه میسازد، کنار بگذاریم و حقد و کینهها و جانبداریها و تعصّبات نابجا را که فایدهای جز نابودی صاحبش ندارد، از خود دور سازیم که براستی اینها بیماریهایی خطرناک و کشنده برای هر جامعه و فرد به شمار میآیند.
ادبِ اختلافِ سلف صالح چقدر زیبا بوده است! اگر به راستی ما دعوتگر بسوی خدا بوده و طالب خیر مردم هستیم باید که چنین ادبی را سرمشق خود قرار داده و در ناراحتی و خشنودیمان بدان آراسته شویم.
این شافعی است که در مورد مالک میگوید: «مالک بن انس معلّم من است و از او دانش فرا گرفتم و بخواهی اگر نام علما را ذکر نمائی، مالک همچون ستارهای در میان آنان است.»
امام مالک در مورد ابوحنیفه میگوید: اگر ابوحنیفه با قیاس، در مورد ستونهای سنگی خانههایتان به شما بگوید آنها چوب هستند، شما نیز چنان گمان میبرید که چوب هستند.
امام احمد به پسرش میگوید: شافعی که خداوند رحمتش کند، بسان آفتابی تابان برای دنیا و صحت و رفاه برای مردم بود، پس ببین آیا برای این دو ویژگی، جایگزینی مییابی؟
ابوحنیفه در مورد مالک میگوید: «من سریعتر از او با جواب صادقانه و نقد کامل ندیدهام.
پس از آنها عصر ما فرا رسیده، دورهای که در خلال مشاجرات و مجادلات، چهرهها قرمز و برافروخته و رگها متورّم شدند، صداها بالا رفت، تهمت و تکذیب افزایش یافت و فضای مناقشات و جدلهای بیفایده و بی حاصل غالب شد و سعی و تلاش جهت پیروز شدن، جهت ارضای نفس بجای نصرت حق، در هر قضیهی اختلافی، پدیدار شد، پس آیا این همان آداب اختلافی است که روش مسلمانان اوّلیّه بود؟ و آیا این راه رسیدن به وحدتی است که خواهان آن هستیم؟!
از خداوند میخواهیم که دلهای پراکنده را بهم پیوند زند و حقد و کینهها را محو و نابود نماید و قلبهایمان را در جهت طاعت الله و تبعیت از رسولش انس و الفت ایجاد نماید.
دین اسلام، برنامهای الهی است که به همهی جوانب زندگی، مربوط میشود: ﴿صِبْغَهَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنْ اللهِ صِبْغَهً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ﴾ (البقره: ۱۳۸)، خداوند ما را با آئین توحیدی و ایمان راستین زینت داده است و این رنگ و زینت خدا است و چه کسی از خدا میتواند زیباتر بیاراید و بپیراید؟ و ما تنها او را میپرستیم.
از جمله سنّتهای عملی در دین، آداب و معاشرتِ ملاقات و مناظره است که این مختصر را به امید اینکه در زندگی عملی پیاده و اجرا گردد، تقدیم برادرانمان میکنم.
منبع : اصلاح وب