اهل سنت ایرانشخصیت ها و گروه ها

آیا امام ابوحنیفه مخالف حدیث بوده‌اند؟

به قلم: دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت : برخی از کسانی که با شخصیت عظیم امام اعظم آشنایی ندارند، تحت تأثیر اطلاعات و معلومات ناقص گمان می‌کنند امام ابوحنیفه (رح) و پیروان شان به احادیث نبوی باوری ندارند و نمی‌خواهند به این احادیث عمل کنند. این‌ها می‌پندارند مذهب حنفی مذهبی است بر خاسته از رأی و قیاس که هیچ ریشه‌ای در منابع اسلامی به خصوص حدیث نبوی ندارد.

این سخن به تمام معنی گزافه‌گویی و نشانه اجحاف و ظلم آشکار در حق امام الأئمه و علما و اندیشه‌وران بزرگی است که در این مذهب جایگاه دارند و کارهای علمی فراوانی را به انجام رسانیده‌اند. زیرا امام ابوحنیفه (رح) خودشان در تبیین اصول استنباطی خویش بار بار تصریح کرده‌اند که من ابتدا به کتاب خدا(ج) چنگ می‌زنم، و اگر چیزی در کتاب خدا نیافتم به سنت رسول الله (ص) چنگ می‌زنم و اگر در سنت نیافتم به آثار صحابه مراجعه می‌کنم و در آن گزینش می‌نمایم، یعنی آن‌چه بیشتر به صلاح و فلاح مردم است، همان را بر می‌گیرم.

پس این بیان امام در واقع میزان اعتبار و اعتماد سنت نبوی را در مذهب شان بیان می‌دارد.

بلی امام ابوحنیفه (رح) در قبول حدیث بسیار سخت‌گیر بودند. این سخت‌گیری خود اتباع منهج دو تن از خلفای راشدین در این مورد بوده است. البته همه اصحاب در قبول و نقل حدیث دقت می‌کرده‌اند، به خصوص دو تن از خلفای راشدین: عمر فاروق (رض) و علی بن ابی طالب (رض). سیدنا عمر (رض) هرگاه کسی حدیثی را روایت می‌کرد، از او می‌خواست تا دو تن شاهد بیاورد. و علی مرتضی (رض) راوی حدیث را سوگند می‌داد. بلی امام ابوحنیفه (رح) نیز این‌گونه بودند. در قبول حدیث به خصوص در سایه جعل و وضع حدیثی است که از سال ۴۰ هجری به بعد شروع شده بود بسیار محتاط بود. از نظر امام این‌که قولی به ایشان نسبت داده شود و بعداً خطایش آشکار گردد، آسان‌تر از آن بود که سخنی به دروغ به رسول الله (ص) نسبت داده شود و بر اساس آن احکامی استخراج گردد. بلی اگر حدیثی صحیح می‌بود و صحت آن نزد امام به اثبات می‌رسید محال بود از آن به غیر حدیث و به اجتهاد شخصی خود مراجعه کنند. محققانی همچون امام ابوزهره تصریح می‌دارند که اگر چیزی به صورت قطعی از قرآن کریم به اثبات می‌رسید نزد احناف فرض بود و اگر در سنت ظنی به اثبات می‌رسید جایگاه واجب را داشت. (ابوحنیفه، ص ۳۰۲)

هر کسی به جای امام می‌بود چنین می‌کرد. بعد از امام وقتی ائمه حدیث بعد از تدوین حدیث پا به عرصه وجود گذاشتند، همه این دغدغه و نگرانی را داشتند. چنان‌که از میان ده‌ها هزار حدیث صرفاً کمتر از سی هزار حدیث را به گونه مکرر و کمتر از ده هزار حدیث را به گونه غیر مکرر انتخاب و گزینش کرده‌اند.

نکته دیگر این‌که در زمان امام ابوحنیفه (رح) هنوز حدیث نبوی تدوین و جمع آوری نشده بود. و در دسترس نبود به خصوص در محیط عراق آن زمان که مرکز منازعات مختلف مذهبی و کشمکش‌های سیاسی و نظامی بود. حرکت وضع حدیث نیز به منظور نصرت و یاری رسانیدن به مذهب و اتجاهات سیاسی به شکل گسترده در گردش بود و پیوسته در مناسبت‌های مختلف احادیثی توسط وُضّاع وضع و جعل می‌شد.

بعضی دیگر گمان می‌کنند امام ابوحنیفه (رح) قیاس را بر نص ترجیح می‌داد، در حالی‌که این سخن نیز گزافه‌ای بیش نیست و محققان بی‌شماری آن را رد می‌کنند. امام ابوحنیفه (رح) خودشان در پاسخ این پندار که در زمان خودشان نیز دامن زده می‌شد فرمود: «دروغ گفت و سوگند به خدا که بر ما افترا بست آن‌که گفت ما قیاس را بر نص مقدم می‌داریم. آیا در سایه وجود نص به قیاس هم نیازی احساس می‌شود».

اهل انصاف می‌دانند که امام در هنگام ضرورت شدید به قیاس متوسل می‌شدند و از آن به قدر ضرورت و به خاطر تبیین حکم شرعی مسایل جدید استفاده می‌نمودند. بعداً این قیاس مگر چیست؟ آیا قیاس غیر از این است که مسأله‌یی منصوص اصل قرار می‌گیرد و مسأله‌یی غیر منصوص به عنوان فرع آن و سپس به آن قیاس می‌شود، آیا این خود عمل به نص و الحاق مسایل به نص و التزام به آن نمی‌باشد؟!

امام ابوحنیفه (رح) در مورد رجوع به قیاس در هنگام شدت ضرورت می‌فرمود: «ما جز در وقت ضرورت شدید قیاس نمی‌کنیم، به این صورت که به دنبال دلیل در کتاب و سنت و قضاوت‌های صحابه می‌گردیم، اگر دلیلی نمی‌یافتیم در خصوص مسأله مسکوت عنه به منطوق‌به مراجع می‌نمودیم».
در روایت دیگری فرمود: «ما اولاً به کتاب خدا چنگ می‌زنیم بعد به سنت رسول الله (ص) سپس به قضاوت‌های اصحاب و یاران و به آن‌چه آن‌ها اتفاق کرده‌اند عمل می‌نماییم و اگر در مسأله‌یی اختلاف کردند، حکمی را با حکمی دیگر به جامع یک علت مشترک مقایسه می‌کنیم تا که معنی واضح شود».
و در روایتی دیگر فرمود: ما به کتاب خدا (ج) رجوع می‌کنیم، اگر در آن چیزی نمی‌یافتیم که سنت رسول الله (ص) مراجعه می‌نماییم و اگر در آن چیزی نمی‌یافتیم به سنت و روش ابوبکر، عمر، عثمان و علی (رضی الله عنهم) مراجعه می‌کنیم. (ابوحنیف، ۳۰۳- ۳۰۴)

با توجه به تمام این‌ها باید گفت که امام ابوحنیفه شخصیتی نیستند که نسبت به احادیث نبوی بی اعتنا بوده باشند.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن