مذاهب و خطبه ها

 حکایت….

آوای سنت : پدری قصد رفتن به مکه، خانه خداوند را نمود. پسرش چون این خبر را شنید گمان نمود که خداوند را در خانه اش می توان یافت.

به پدرش گفت که من نیز می خواهم بروم. پدر او را کوچک دید و گفت فعلا نمی توانی بروی. پسر ناراحت شد و با اصرار زیاد با پدرش رفت. وقتی به مکه مکرمه رسیدند، پسر با دیدن کعبه فوت کرد و پدر برای از دست دادن پسرش گریه و زاری نمود.

از بیت الله ندایی آمد که ای مرد! تو می خواستی بیت الله را ببینی و دیدی، اما فرزندت دیدار الله تعالی را می خواست و به او داده شد. ندا آمد که او نه در قبر و نه در زمین و نه در بهشت نیست، بلکه پیش الله ذوالجلال است.

? منبــع :
تفسیر روح البیان شیخ اسماعیل حقی

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن