“سروش غم “
آوای سنت : خبر مرگ تالم بار نوجوان نشکفته مرحوم سروش رحمانی یک تراژدی غمناک است .
سرنوشت تلخ و دردناکی که هر انسانی را می آزارد .
سروش های ما با درد به دنیا می آیند ، با درد بزرگ می شوند و با درد می میرند .
اولین درد فقر ، دومین درد محرومیت و سومین بیکاری و اما تلخترین راهِ کاستن از این دردها ، گزینه کولبری است که ناچارا باید انتخاب کنند .
مرگ سروش به هر دلیلی که بوده باشد ، یک فاجعه است .
چرا باید نوجوانی که سرشار از انگیزه بوده دست به خودکشی بزند ؟!
گاهی به خودم می گویم : کاش اورامانات مرزی نبود و در وسط کویر لوت قرار می داشت .
ای کاش بازارچه نداشتیم و بجایش کنار شهری صنعتی می بودیم .
وقتی مرز برای جوانان ما نان و کار ندارد ، نباشد بهتر است .
وقتی مرزنشینی برای سروش ها فقط جنگ و بیکاری و محرومیت دارد ، اصلا نبودش به بودنش است .
وقتی جوانان ما انتخابی جز کولبری یا مهاجرت ندارند ، آرزو می کنم که کاش اورامانات روستایی در کنار اصفهان یا تبریز می بود .
روی کاغذ همه چیز داریم ( ثبت جهانی ، مرزهای پررونق ، آب های خروشان ، طبیعت بکر و …) اما در عمل و بر روی صفحه واقعیت ها جز فقر ، بیکاری و محرومیت چیزی نداریم .
مدیران ۷ ساله و حامیان آنها باید پاسخگوی ناکارآمدی مرز و مرگ سروش های پرپر شده ما باشند .
از خداوند متعال برای خانواده مرحوم سروش رحمانی صبر را مسئلت می نمایم .
باشد که دیگر از این دردها و داغ ها نبینیم.