اخبارخارجی

ماجرای مسلمان شدن و نویسندگی ویلو ویلسون

آوای سنت : در سن ۱۸ سالگی واکنشی غیر عادی نسبت به یک تجویز دارو در مرحله ای به پایان رسیده از یک فاجعه ی پزشکی در ویلو ویلسون نویسنده کتاب(هوا) باقی ماند. او نمی‌توانست بخوابد، موهایش در حال ریزش بود، احساس میکرد قلبش در حال منفجر شدن و بیرون پریدن است. بین معاینات پزشکی و درگیری با درد و رنج این بیماری، ویلسون به خدایی که تا قبل از آن هیچ وقت او را تصدیق نکرده بود قول داد اگر دردش در طی سه روز به پایان برسد دینش را به اسلام تغییر دهد. درد غده آدرنال بیش از یک سال طول کشید.

بنابراین کتاب جدید ویلسون با عنوان”مسجد پروانه” با داستان چگونگی تغییر دین یک دختر آمریکایی از یک ساحل شرقی سکولار به دین اسلام آغاز می‌شود. این دختر نیمی از جهان را می‌گردد و عاشق یک فرهنگ، یک شهر، یک عقیده و یک مرد می شود. این کتاب همچنین داستانی است از اینکه به عنوان یک نویسنده خودش را در دنیا مطرح کند تا جایی که او را به آثارش مثل رمان ترسیمی قاهره و کتاب‌های ماهیانه (هوا) که هردو به وسیله ی دی سی/ ورتیگو منتشر شدند رجوع می دهد.

این داستانی است که او انتظار نداشت آن را بیان کند، ویلسون کسی که در ابتدا هیچ علاقه ای به نگاشتن خاطره نداشت می گوید: از فرستادن ایمیل هایی که برای دوستان و خانواده ام نوشته بودم دست برداشتم، به خانه بازگشتم و به توصیف همه ی چیزهایی که وقتی وارد مصر شدم پرداختم.

من به نوشته هایم به عنوان چیزهایی فکر می‌کردم که وقتی بزرگ و انسان قابل احترامی می‌شوید می‌نویسید ولی به نظر می‌‍رسد که یک نیاز واقعی برای حکایت خاورمیانه و اسلام است که بیشتر شخصی و کمتر مجادله آمیز نسبت به آنچه ما از اخبار به دست می‌آوریم هست.

این کتاب یک تصویر واضح و غنی از زندگی در قاهره خلق می‌کند. از زیبایی تا زشتی و لحظه هایی که این دو در یک جا قرار دارند. ویلسون که مستندات محکم از تجربیاتش را در قالب نامه‌ها و مقالات نگه داری می کرد، می گوید:« من باید خیلی حواسم را به آنچه در مصر اتفاق می افتاد جمع می کردم زیرا همه چیز نا آشنا بود” خاطرات من در مصر تقریبا واضح تر از هر زمانی در زندگی ام است.

ماجراجویی های سفر یک مقام غربی در جهان اسلام به خودی خود، به اندازه ی کافی جالب خواهد بود ولی روایت ویلسون، خواننده را یک قدم جلوتر درون فرهنگی می‌برد که او مبارزات و الهاماتش را هنگامی که به اسلام روی آورد، شرح می‌دهد.

او می گوید: بیائید با آن روبرو شویم. وقتی چیزی را در مورد تغییر دین می شنوید فکر دیوانه بودن میکنید. مردم تمایل دارند به هر سنتی که در آن متولد شده اند پایبند باشند نه به این خاطر که الزاما آن را به عنوان حقیقت نهایی می بینند بلکه به این خاطر که برایشان معنایی شخصی و سمبلیک دارد.

برای گرویدن به یک مذهب متفاوت به این معناست که شما معتقد هستید در این دین نسبت به دینی که آن را رها کردید، حقیقت بیشتری وجود دارد. دینی که نه پسا مدرن است و نه خیلی کامپیوتری این روند نه ساده بود و نه آسان.

ویلسون خودش را در هر دو فرهنگ در حال کشمکش می یافت. او باید آداب و رسوم و آئین معاشرت فرهنگی پیچیده که اغلب در تضاد آشکار با تربیت آمریکائیش بود را می‌دید.

در این حین به این فکر میکرد که چگونه تجربیات زندگی اش تحت تاثیر قرار گرفته و یا چگونه با اعتقادهایی که از طریق دوستان و خانواده اش دریافت کرده بود به خانه برگردد .

البته این اشاره ای به فرهنگ عظیم آمریکا که زنان مسلمان را به عنوان قربانیان یک دیکتاتوری مغرضانه یا توطئه گرانه مجاهد به تصویر می‌کشد، ندارد.

علیرغم بسیاری ازغرض‌ورزی‌ها و اطلاعات غلط در مورد فرهنگ اسلامی ، ویلسون انتظارات بالایی از چگونگی دریافت کتاب توسط طرفداران آثار طنزش داشت. خوانندگان کمیک خوانندگانی روشنفکر هستند که هرچیزی را یکبار امتحان می‌کنند و مردم را آنطور که هستند می‌پذیرند. خواننده هایی هستند که با آنها روبرو شده ام.

در طول مدتی که انتقادهای شدید جاهلانه از سوی افرادی با دکتری ادبیات به من می‌شد که تاکنون از طرفداران کمیک طنز چنین انتقاداتی نداشتم.

” ویلسون پیش از فعالیت در زمینه طنز ، تجربیات و مشاهدات خود را برای مجلات مختلف از ماه اقیانوس اطلس تا مجله قاهره نوشته بود و اولین غربی بود که با شیخ علی گومه ، بالاترین مقام عالی در مذهب اهل سنت مصاحبه کرد.

“برای مدتی دچار تردید شدم و فکر کردم ،” خوب ، تنها دلیل فرار از دردسر و مشکلات دین این است که دین من در خط مقدم آثار کمیک من نیست. ” بنابراین من سال گذشته به پوشیدن روسری سنتی در شهرامرلارد (Emerald ) رفتم تا ببینم آیا تفاوت وجود دارد یا خیر. هیچ کس متعجب نگاه نمی‌کرد. من قبل از پایان روز اول به طور کامل کتاب‌ها را فروخته بودم. در مواقعی احساس می کردم به طرفداران کتاب‌های کمیک و سلامت روان خودم مدیون هستم ، زیرا سایر جهان تقریباً خیلی مهربان نیستند. “

اینکه چرا ویلسون این داستان را در نثر گفت نه کمیک؟ می‌گوید “نوشتن فیلمنامه رمان واضحی در مورد خودم به شخص سوم برایم خیلی غریبه بود. برای من، کمیک ها جایی هستند که کمی از زندگی شخصی فارغ می‌شوم. خیلی مطمئن نیستم که چه احساسی نسبت به ارائه دیداری این موارد داشته باشم. یک بخش خوبی که در نثر وجود دارد ناشناس ماندن که در کمیک به آن نمی‌رسید. اما نثر علی رغم نداشتن عکس‌های هیجان‌انگیز فکر می‌کنم چیز خوبی از آب دربیاد.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن