مذاهب اربعه و حکم عقلانیت در آن
آوای سنت : پروفسور ژان بشلر (Jean Baechler) محقق و جامعه شناس و صاحب نظر در علوم سیاسی از فرانسه میگوید:
«حقوق از یک سو تا آنجا که متکی بر اصول دلخواهانه و در تحلیلنهایی غیر قابل توجیه است، غیر عقلانی است و از سوی دیگر آنجا که از این اصول دلخواهانه نتایج منطقی میگیرد و موارد مشخصی را تحت قواعد کلی در میآورد عقلانی است. وقتی موازین و اصول تعیین شد، حقوق میتواند یا از طریق عقل محض (مثلاً در سنت حقوق روم) یا با عطف به ما سبق (مانند حقوق انگلوساکسن ) مورد استنتاج و استقراء قرار بگیرد. مسئله مهم تعیین موازین و اصول است.
فقه یا علم حقوق اسلامی، این مشکل را حل کرده است. منبع حقوق قرآن است که به صورت مجموعهای از احکام حقوقی برای امت اسلامی تلقی میشود. ولی از یک سو قرآن تمام موارد را به صورت صریح بیان نکرده است، و از سوی دیگر گسترش اسلام باعث شد تا اقوام دیگری که سنتهای حقوقی متفاوتی داشتند در امت اسلامی ادغام شوند. راه حلهای گوناگون برای پاسخ به این مشکل پیدا شد که هر کدام به سهم خود نفوذ و اعتباری در جهان اسلام یافتند و در واقع چهار مکتب حقوقی یا فقهی در اسلام شکل گرفت:
▪️حنفی (برخاسته از نام مؤسس آن ابوحنیفه): این مکتب سعی در تکوین عقلی فقه و عقلانی کردن روشها دارد.
▪️مالکی (از مالک بن انس): بر سودمندی همگانی و اجماع فقها تأکید دارد.
▪️شافعی (از محمد بن ادریس شافعی): به کتاب و سنت (یعنی اعمال و گفتار پیامبر و اصحاب او) بیش از رویه قضائی و اجماع فقها ارج مینهد.
▪️حنبلی (از ابن حنبل): از مکاتب دیگر بیشتر سنت گراست. تنها به سنت پیامبر و اصحاب او تکیه دارد.
موازین و اصول دلخواهانه است ولی عقلانیت در هر چهار مکتب حاکم است.»
?ایدئولوژی چست؟ نقدی بر ایدئولوژیهای غربی، ژان بشلر، مترجم: علی اسدی، (شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۰)، صص۱۴۳ – ۱۴۴.