بروز چین به عنوان یک ابر قدرت /آیا جهان به سوی دو قطبی شدن روان است؟
دکتر عبدالمجید صمیم
آوای سنت : از مدتی به دینسو حضور چین در سطح بین المللی صدر نشین اخبار شده، و دیز زمانی است هر از چند گاهی نام چین و رییس جمهور آن “شیجینپینگ” بر سر زبانها قرار میگیرد و گمانه زنیهایی را در مورد تبدیل شدن این کشور به عنوان یک ابر قدرت جهانی تقویت مینماید.
در آخرین بار، زمانی این گمانهها تقویت شد که رهبری چین در هنگام بازدید رسمی از کشور عربستان سعودی و در کنار بستن قراردادهای مهم اقتصادی، ابراز امیدواری کرد که با میانجیگری این کشور، جمهوری اسلامی ایران و پادشاهی عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود را از سر بگیرند، و از ادامه انقطاع دیپلماتیک منصرف شوند، کاری که جامه عمل پوشید و چندی پیش چین میزبان وزرای خارجه ایران و عربستان بود و در نشستی دو جانبه دو کشور تعهد کردند روابط خود را به حالت عادی در آورده، هر چه سریعتر سفارتخانههای خود را در تهران و ریاض بازگشایی کنند.
در کنار این، حمایت نامحسوس از روسیه در جنگ اوکراین، انجام مانور نظامی در تنگه تایوان و محاصره فرضی این جزیره در پاسخ به سفرهای سیاسی میان واشنگتن و تایپه و بالا گرفتن تنش نظامی با آمریکا، ارائه طرح صلحی برای جنگ روسیه با اوکراین و این روزها گفتگو با زلینسکی در مورد جنگ اوکراین و بررسی آتش بس میان روسیه و اوکراین و برخی دیگر از اقدامات دیگر، انظار سیاستمداران را متوجه این کشور قدرتمند شرقی نموده است. ناظران بسیاری معتقدند که دلالت همه این اقدامات جز این نیست که چین در صدد بروز به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی است.
اما آیا چین میتواند به عنوان یک قدرت بزرگ بسان اتحاد جماهیر شوروی تبارز کند، و وارد رویارویی نظامی یا جنگ سرد با آمریکا شود؟ سوالی است که پاسخ آنرا گذر زمان خواهد داد. اما عجالتاً و در حد تحلیل با توجه به دادههای موجود میتوان پاسخ این سوال را مثبت دانست، زیرا چین فکتورهای مهم یک ابر قدرت را دارا میباشد.
و اما این فکتورها!
– جمعیت انبوه یکی از این فکتورهاست که چین از آن در سطح وسیعی برخوردار است. نفوس چین مطابق آخرین آمارها بیش از یک میلیارد و چهار صد و دوازده میلیون نفر بر آورد شده که نشان از تراکم والای نیروی انسانی در این منطقه از جهان است. نیروی انسانی میتواند کادرها و نیروهای لازم در یک کشور قدرتمند را در تمام عرصهها تأمین کند. به خصوص در عرصههای تولید، افزایش درامد و صادرات، نیروی نظامی و غیره.
– سرزمینی پهناور و وسیع که چین در این بخش چهارمین کشور پهناور جهان به شمار میرود. داشتن سرزمینهای بیشتر به معنی داشتن منابع طبیعی بیشتر است. از این جهت چین با داشتن انواع و اقسام معادن طبیعی کشوری ثروتمند به شمار میرود.
– موقعیت استراتیژیک چین به لحاظ جغرافیایی؛ این کشور در جایگاهی واقع شده که میتواند بر کشورهای بسیاری کنترل و نفوذ وسیع و گسترده داشته باشد. جمهوری خلق چین در حال حاضر با کشورهای: هندوستان، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، قیرقیزستان، قزاقستان، فدراتیو روسیه، مغولستان، کره شمالی، و از طریق دریای زرد با کره جنوبی، تایوان که آنرا جزء قلمرو خود میداند، فیلپین از طریق دریای جنوبی چین، ویتنام، میانمار، بوتان، لائوس و نیپال مرز مشترک دارد که امتیاز خاصی به این کشور پهناور به شمار میرود.
– اشراف بر دریاها و خلیجهای متعدد از قبیل: دریای زرد، دریای چین شرقی، دریای چین جنوبی، اقیانوس هند، و خلیج تونکن که چین را به عنوان قدرتی مسلط بر دریاها تبارز میدهد.
– داشتن اقتصادی بالا که چین از آن برخوردار است. در حال حاضر این کشور از جمله قدرتهای رده اول اقتصادی جهان به شمار میرود. چین در سال ۲۰۱۳ میلادی دومین قدرت بزرگ اقتصادی بعد از ایالات متحده آمریکا بود. در حال حاضر سطح تولیدات این کشور به حدی است که کمتر کشوری را در جهان میتوان یافت که خالی از تولیدات چینی باشد. جمهوری خلق چین از سال ۱۹۷۸ میلادی تا کنون در حال رشد اقتصادی بوده و در طول این مدت دچار تورم، رکود و نوسانات اقتصادی نشده است. این به علاوه ذخایر عظیم ارزیِ است که چین از آن برخوردار میباشد و این ذخایر آن را در ردیف دوم کشورهای دارای ذخایر ارزی قرار داده است.
– وجود سابقه تمدنی تاریخی که ریشههای آن به بیست و یکهزار سال قبل از میلاد بر میگردد. از این جهت چین را گهواره تمدنها میدانند.
– داشتن قدرت نظامی فوق العاده. ارتش آزادی بخش خلق چین با داشتن دو میلیون و سهصد هزار سرباز فعال یکی از بزرگترین ارتشهای قدرتمند جهان به شمار میرود. چین در کنار داشتن نیروهای متعارف زمینی، هوایی و دریایی از یک ارتش استراتیژیک اتمی نیز برخوردار است که هر لحظه آماده ورود به جنگهای اتمی است. قدر نظامی چین در مقایسه با کشورهای منطقه فوق العاده است. ناوگان هوایی و ناوهای هواپیمابر و زیردریاییهای مجهز به سلاحها و تجهیزات اتمی فکتورهای دیگری است که قدرت این کشور را مضاعف میسازند.
– داشتن کرسیِ عضویت دائم شورای امنیت که به این کشور قدرت سیاسی و ویتوی تصامیم این شورا را میبخشد و از این جهت میتواند بر پروتوکولهای شورای امنیت اشراف و نظارت کامل داشته باشد.
و امکانات دیگری که چین را در صدر جدول کشورهای قدرتمند جهان قرار میدهد. همه اینها سبب شده تا بسیاری از کشورها چین را به عنوان یک ابرقدرت بالقوه که هر آن میتواند فعلیت یابد بشناسند، چنان که در جامعه بین المللی به عنوان یک قدرت هستهای به رسمیت شناخته شده است.
البته کسانی هم هستند که جایگاه چین را به عنوان یک ابرقدرت در آینده متزلزل میدانند. این دسته از تحلیلگران معتقدند که چون چین در رسیدن به اهداف راهبردی خود شکست خورده و نیز رشد اقتصادیاش کند شده و عدم توازن جمعیت شناختی و زوال آن باعث کاهش رشد نیروی انسانی آن گردیده است، امکان تبدیل شدن چین در آینده به عنوان یک ابر قدرت منتفی است.
ولی واقعیتهای عینی حاکم بر روابط بین الملل چیز دیگری را نشان میدهد. جنگ اوکراین و کشیده شدن پای آمریکا و قدرتهای اروپایی به این جنگ و روابط استراتیژیک و سنتی چین و روسیه و نیز به ستوه آمدن برخی از کشورها از سیاستهای آمریکا مانند خود چین، روسیه، جمهوری اسلامی ایران و بسیاری از این دست، و خسته شدن کشورهای عربی از یکهتازیهای آمریکا و برخی دیگر از عوامل و فکتهای دیگر دیر یا زود منجر به آن خواهد شد تا چین را از حالت انفعال موجود بیرون کند و وارد فضای رقابتهای بین المللی سازد و از این طریق چین به عنوان یک ابر قدرت بزرگ تبارز یابد و بر تعامل جهان تک قطبی نقطه پایان بگذارد. به خصوص که کشورهای بسیاری در شرق، اروپا، آفریقا و آمریکای لاتین آماده پیوستن به کشوری هستند که به عنوان قطب قدرتمند دیگر جهان ظهور نماید.