مقالات و یادداشت ها

غرب و تمدن اسلامی؛ملغمه ای از برداشت های نادرست

یادداشتی از احمد القدیدی

آوای سنت : چارلز سوم: آنچه اسلام و غرب را به هم نزدیک  می کند بیشتر از چیزهایی است که آنها را از هم جدا می کند.

بنا به درخواست بسیاری از خوانندگان، من به انتشار گزیده هایی از سخنرانی ارزشمندی که شاهزاده چارلز در تریبون دانشگاه آکسفورد در دهه نود ایراد کرد، ادامه می دهم زیرا او در ارزیابی تمدن مسلمانان منصف و صادق بود.

به گزارش سرویس ترجمه آوای سنت ، شاه چارلز سوم در زمانی که شاهزاده بود گفت: حقیقت غم انگیز این است که علیرغم پیشرفت های صورت گرفته در دنیای فناوری و وسایل ارتباطی در نیمه دوم قرن بیستم، با وجود سفرهای گسترده، اختلاط نژادی و …  سوء تفاهم بین اسلام و غرب همچنان وجود دارد و شاید هم بتوان گفت که این سوء تفاهم در حال افزایش است،این موضوع در مورد غرب نمی تواند از روی جهل باشد.

زیرا در جهان بیش از یک میلیارد مسلمان وجود دارد و میلیون ها نفر از آنها در کشورهای مشترک المنافع زندگی می کنند. در حالی که ده میلیون نفر از آنها در غرب و نزدیک به یک میلیون نفر اینجا و در انگلیس زندگی می کنند.

جایی که جامعه مسلمان ما برای دهه ها در حال رشد و شکوفایی است.بریتانیا نزدیک به ۵۰۰ مسجد دارد و شکی نیست که علاقه مردم به فرهنگ اسلامی در بریتانیا به سرعت در حال افزایش است.

شاید بسیاری از شما به یاد داشته باشید و من گمان می کنم که برخی از شما در جشنواره شگفت انگیز اسلام که توسط ملکه در سال ۱۹۷۶ افتتاح شد شرکت کرده باشید.یعنی اسلام همه جا در اطراف ماست، اما شک و ترس همچنان باقی است،شاهزاده در ادامه به تحلیل واقعیت پس از جنگ سرد پرداخت و گفت: شانس صلح در این قرن ممکن است بیش از هر زمان دیگری باشد.

در خاورمیانه، وقایع حیرت‌انگیز و دلگرم‌کننده در هفته‌های اخیر امید جدیدی برای پایان دادن به موضوعی ایجاد کرده است که مدت‌هاست جهان را از هم جدا کرده و منبع خطرناک خشونت و نفرت است.

در جاهای دیگر، خشونت و نفرت غیرقابل حل تر و عمیق تر است، زیرا ما هر روز شاهد جنایاتی هستیم که مردم بدبخت در سراسر جهان در یوگسلاوی سابق، در سومالی، در آنگولا، در سودان و در بسیاری از جمهوری های شوروی سابق متحمل می شوند.

در یوگسلاوی، رنج وحشتناک مسلمانان بوسنیایی و نیز جوامع دیگر در آن جنگ وحشیانه، بسیاری از ترس ها و تعصبات ما را در برابر یکدیگر زنده نگه می دارد. البته منازعه ناشی از سوء استفاده از قدرت و اقتدار و برخورد آرمان‌هاست، و فعالیت‌های تحریک‌آمیز رهبران متعصب و بی‌وجدان. اما به طرز غم انگیزی از عدم درک و احساسات طاقت فرسا ناشی می شود که به دلیل سوء تفاهم منجر به بی اعتمادی و ترس می شود.

شاهزاده افزود:ما نباید وارد دوران جدیدی از خطر و تفرقه شویم زیرا اگر چنین شود دولت ها، مردم، جوامع و مذاهب نمی توانند در یک جهان در حال کوچک شدن در امنیت با هم زندگی کنند.سپس شاهزاده از آن درگیری‌ها درس‌ عبرت می‌گیرد و می‌گوید: واقعاً عجیب است که سوء تفاهم میان اسلام و غرب ادامه دارد در حالیکه آنچه دو جهان ما را به هم پیوند می‌دهد بسیار قوی‌تر از آن چیزی است که ما را از هم جدا می‌کند.

مسلمانان، مسیحیان و یهودیان همگی اهل کتاب هستند. اسلام و مسیحیت بر اساس اعتقاد به خدای یگانه و این که زندگی ما روی زمین فقط یک سفر گذرا است، یک دیدگاه توحیدی مشترک دارند.

و اینکه ما ناگزیر پاسخگوی اعمال خود خواهیم بود و زندگی پس از مرگ اجتناب ناپذیر است.ما با هم در بسیاری از ارزش های اصلی مشترک هستیم: احترام به علم، عدالت، دلسوزی برای فقرا و محرومان، توجه به زندگی خانوادگی و احترام به والدین. “ووصینا الإنسان بوالدیه” نیز دارای یک مبدأ قرآنی است.

تاریخ ما با یکدیگر آمیخته است. شاهزاده، فلسفه تاریخ بین دو تمدن را توضیح می دهد و می گوید: در طول بیشتر آن تاریخ، درگیری به سختی متوقف شد و چهارده قرن با دشمنی های متقابل خدشه دار شد. این یک سنت ریشه‌دار ترس و بی‌اعتمادی را ایجاد کرد، زیرا دو جهان ما اغلب گذشته را در اشکال متناقض می‌دیدند.

برای دانش‌آموزان در غرب، دویست سال جنگ‌های صلیبی به‌طور سنتی به‌عنوان مجموعه‌ای از شاهکارهای قهرمانانه و نجیب تلقی می‌شود که در آن پادشاهان، شوالیه‌ها، شاهزادگان و فرزندان اروپا تلاش کردند تا قدس را از دست مسلمانان که در این کتابها از آنها به عنوان اشراریاد می شود بیرون بکشند.

در مورد مسلمانان، جنگ‌های صلیبی حقایق بی‌رحمی و غارت وحشتناکی بود که سربازان مزدور از غرب آمدند و جنایات وحشتناکی را مرتکب شدند،که شاید بهترین شاهد آن قتل‌عام‌هایی بود که توسط صلیبیون در سال ۱۰۹۹ انجام شد،زمانی که آنها قدس، سومین شهر مقدس اسلام را بازپس گرفتند.

برای ما در غرب، سال ۱۴۹۲ نشان‌دهنده تلاش انسانی است که افق‌های جدیدی را گشود، سالی که کلمب قاره آمریکا را کشف کرد. در مورد مسلمانان، سال ۱۴۹۲ سال فاجعه باری بود که در آن قرطبه به دست فردیناند و ایزابلا افتاد و بدین ترتیب به هشت قرن تمدن اسلامی در اروپا پایان داد. ممکن است ارائه خود را با بخش سوم و پایانی در مورد تحلیل شاهزاده (و پادشاه کنونی) از فضایل اسلام، مدارا و گفتگوی ادیان به پایان برسانم.

اصل مطلب را اینجا مشاهده کنید

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن