مقالات و یادداشت ها
موضوعات داغ

مبانی تئوریک تقابل غرب با تمدن اسلامی

بررسی نگاه تئوریک غرب به تمدن اسلامی

آوای سنت: ارتباط متقابل تمدن اسلامی با دنیای غرب در طول چند قرن گذشته یکی از موضوعات مهم مورد توجه اندیشمندان بوده است.

در دنیای اسلام و در بین اندیشمندان اسلامی در یک طرف ماجرا، برخی از اندیشمندان مسلمان با نفی هر گونه ضروت ارتباط تمدن اسلامی با غرب، تفاوت های ماهوی در نگرش این دو تمدن به مقوله انسان و غایت زندگی بشری را در دو طرف تقابل و تضاد کامل ارزیابی کرده اند.

در طرف مقابل برخی از اندیشمندان مسلمان با استناد به برخی از تحولات صورت گرفته در زندگی بشری،در هم تنیدگی سیاسی _ اجتماعی جامعه جهانی را مهم ترین ضرورت ایجاد تعامل و تفاهم در بین اسلام و غرب در قرن بیست و یکم ارزیابی می کنند.

در این شرایط برخی از صاحب نظران مسلمان در یک حالت بینابینی بر این باور هستند که در ارزیابی ضرورت های ارتباط بین تمدن اسلامی و غربی نباید با خوشبینی مطلق یا بدبینی محض به مختصات ارتباطی این دو نحله فکری توجه شود.مساله بدیهی در این ارتباط این است که یک رقابت گفتمانی در بین این دو حوزه تمدنی حاکم بوده و بنظر می رسد در آینده نیز برخی از راهبردهای کلان ارتباطی از این رقابت تاثیر بپذیرد.

یکی از سوالات مهم در بررسی ارتباط تمدن غرب با اسلام این است که در عصر حاضر، نگاه کلان غرب به اسلام تحت تاثیر کدامیک از تئوریهای جریان ساز و تاثیرگذار قرار گرفته است؟

با توجه به گستردگی دیدگاه های فکری در ساختار دانشگاهی غرب محدود کردن رویکرد کلان غرب در رابطه با اسلام به یک یا چند نطربه خاص امری سخت و تاحدی غیر ممکن است. اما در این میان     می توان از بین دیدگاه های شاخص، دو نظریه را به عنوان چراغ راهنمای حرکت غرب در برابر اسلام و تمدن اسلامی ارزیابی کرد.

نظریه برخورد تمدن ها

نظریه برخورد تمدنها متعلق به ساموئل هانتینگتون یکی از شاخص ترین دیدگاه هایی است که عمق نگرش تمدن غرب نسبت به اسلام را نمایش می دهد.در این نظریه این متفکر شاخص آمریکایی تاکید می کند که تمدن اسلامی بلاشک مهم ترین تهدید آینده برای تمدن غربی بوده و تقابل آینده این دو ناگزیر است .

نظریات هانتینگتون در نیمه دوم قرن بیستم در ساختار سیاسی آمریکا از مقبولیت بسیار بالایی برخوردار بوده است.برخی از تحلیل گران مسائل منطقه اعتقاد دارند جرج بوش پسر تحت تاثیر تفکرات هانتیگتون حمله به افغانستان(۲۰۰۱ میلادی) و عراق(۲۰۰۳ میلادی) را در دستور کار خود قرار داد.

در یک نگاه اجمالی نظریه برخورد تمدن ها، اسلام و تمدن اسلامی را دشمن بالذات غرب قلمداد کرده و توصیه می کند که کشورهای غربی به هر نحو ممکن، قدرت اسلام را محدود نمایند. واقعیت های کنونی دنیای اسلام و مداخلات غرب در امور کشور های اسلامی تایید کننده این برداشت است که توصیه های مطرح شده در این نظریه با دقت از سوی رهبران غربی پیگیری می گردد.

نظریه پایان تاریخ

نظریه پایان تاریخ متعلق به فرانسیس فوکویاما نیز در تعیین خط مشی ارتباطی غرب با تمدن اسلامی در زمره دیدگاه های موثر قرار گرفته است.بر اساس دیدگاه فوکویاما نظام لیبرال دموکراسی غربی کامل ترین نظام و ساختار سیاسی است که میتواند برای زندگی بشری ایجاد گردد و در آینده ساختاری کاملتر از این نظام برای زندگی بشری ایجاد نخواهد شد.

فوکویاما در سالهای اخیر هر چند با پذیرش برخی از ایرادات اساسی نظام لیبرال دموکراسی نظریات خود در این زمینه را تعدیل کرده است ،اما همچنان بر توانایی های تمدن غربی به عنوان پارادایم غالب در نظام بشری تاکید دارد.

نگاهی کوتاه و اجمالی به دو دیدگاه فوق نشان دهنده این حقیقت است که تمدن غربی از یک طرف خود را کاملترین و به روزترین نظام اداری و سیاسی برای زندگی بشری دانسته از طرف دیگر تمدن اسلامی را مهم ترین چالش پیش روی خود در جهت تداوم برتری و سیادت بر جهان ارزیابی می کند.بر اساس این نگرش علمی تصور این نکته که در غرب نسبت به اسلام و مسلمانان هیچ گونه رسوب منفی فکری وجود ندارد،باطل بوده و با واقعیت های موجود ناسازگار است .

عثمان سجادی کردستان

دانش اموخته علوم سیاسی از دانشگاه تهران

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن