مقالات و یادداشت ها

محبت در آموزه‌های عرفانی (برگی از معارف عارفان)

دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت : بر خلاف پندار بسیاری از ما که گمان می‌کنیم دنیا سراسر بدبختی، شقاوت، سنگ‌دلی، خشونت، نفرت، دشمنی، تعدی و تجاوز و از این مقوله‌هاست، در آموزه‌ها عرفانی اساس زندگی دنیوی ما را “محبت” و “دوستی” تشکیل می‌دهد.

بسیاری از عارفان از جمله شیخ محیی الدین بن عربی و دیگران بر این باورند که اساس خلقت و آفرینش را محبت تشکیل می‌دهد. آن‌ها می‌گویند وقتی خداوند جل و علا دوست داشت که دنیا را بیافریند اقدام به این کار کرد، و اگر دوست نمی‌داشت این دنیا با این شکل و شمایل به وجود آید، هرگز اقدام به خلقت و آفرینش آن نمی‌نمود. پس اساس خلقت دنیا را محبت خدای تبارک و تعالی نسبت به دنیا، آفرینش و آفریده‌ها تشکیل می‌دهد.

واژه محبت در آیات قرآن کریم و احادیث نبوی (ص) باربار ذکر شده است. در آیه ۵۴ سوره مبارکه مائده خداوند متعال سخن از محبت دو جانبه میان خالق و مخلوق و معبود و عابد دارد. او تعالی می‌فرماید:

{یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکَافِرِینَ} [المائده، ۵۴] (ای آنانی‌که ایمان آورده‌اید هر کسی از شما که از دین خود باز گردد به زودی خداوند قومی را خواهد آورد که آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها نیز او را دوست می‌دارند، کسانی‌که بر مؤمنان فروتن و بر کافران عزتمند باشند).

این آیه نشان می‌دهد که در میان بندگان کسانی هستند که خدای تبارک و تعالی را دوست دارند، و حق‌تعالی نیز آن‌ها را دوست می‌دارد و اگر چنین روندی یعنی محبت دو طرفه نباشد، خداوند جل و علا قوم موجود را هلاک می‌سازد و به جای آن‌ها کسانی را می‌آورد که نسبت به حق‌تعالی محبت داشته باشند و او تعالی نیز نسبت به آن‌ها محبت ورزد.

محبت چند شاخه دارد:
– محبت خدا جل جلاله به خلقش به خصوص به انسان‌ها: در این خصوص طوری‌که گفتیم حق‌تعالی بندگان و مخلوقات خود را دوست دارد و نسبت به آن‌ها محبت می‌ورزد، ورنه آن‌ها را خلق نمی‌کرد و اگر خداوند جل جلاله کسی را دوست نداشته باشد او را در دم هلاک می‌سازد، چنان‌که این کار را با اقوام مختلفی از قبیل عاد و ثمود و قوم لوط و دیگران انجام داد. این همه نعمتی که خداوند جل جلاله برای انسان ارزانی داشته بیانگر محبت خدا جل جلاله نسبت به انسان است.

برخی از عرفا می‌گویند اولین چیزی که به وجود آمد محبت بود، یعنی محبت خدای تبارک و تعالی در به وجود آوردن آفریده‌ها و این‌گونه در پَی محبت، همه چیز به وجود آمد و بروز کرد.

– محبت بنده به خدای تبارک و تعالی: این محبت اساس و بنیاد ارتباط انسان با خدا را جل جلاله باید تشکیل دهد. انسان هیچ چیزی را در هستی نباید به اندازه حق‌تعالی دوست بگیرد. او تعالی در مقام ستایش از محبت اهل ایمان می‌فرماید:
{وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبّاً لِّلّهِ}. [البقره، ۱۶۵] (و از مردمان کسانی اند که غیر از خدا را سیال و مانند می‌گیرند و آن‌‌ها را چون خدا دوست می‌دارند، اما مؤمنان محبت‌شان نسبت به خدا بسیار شدید است).

عرفا از این محبت با واژه عشق تعبیر می‌کنند که البته عشق بر دو قسم است: عشق حقیقی و آن تقدیم والاترین و برترین مراتب محبت به خدای تعالی است، و دیگری عشق مجازی که آن عبارت از تقدیم محبت شدید نسبت به انسان یا پدیدارهای دیگر موجود در هستی است.

این مرتبه از عشق و محبت که به نام عشق حقیقی شناخته می‌شود، پاک‌ترین نوع محبت ممکن در هستی و خالصانه‌ترین نوع آن است. با چنین عشق و محبتی انسان به مراتب کمال راه پیدا می‌کند، و دریچه‌های قلب و دل انسان بر روی معرفت پروردگار و ستایش او باز می‌شود. این عشق تمام رذایل و بدی‌ها را از انسان دور می‌گرداند و به هر اندازه که شدید، خالص و پاک باشد به همان اندازه در طی مراتب کمال، انسان را یاری می‌رساند و از بدی‌ها و رذایل دور می‌سازد.

در این شعر مولانا دقت کنید:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت‌های ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد

پس چنین محبت و عشقی انسان را از هر عیب و حرصی که اساس مشکلات انسان است پاک و بی آلایش می‌سازد. چنین عشق و محبتی علاج همه دردهای معنوی و روحی انسان است، به خصوص درد نخوت و تکبر که بنیاد هلاکت و سقوط هر موجودی را تشکیل می‌دهد، و به خاطر آن ابلیس از آن مقام بلندی که داشت سقوط کرد و گرفتار بلا و عنا شد. چنین عشقی انسان را متواضع، فروتن، دل‌سوز، سرشار از عاطفه و مهربان می‌سازد، کسی که جز خیر و خوبی چیز دیگری در مورد هیچ موجودی از موجودات هستی مد نظر ندارد.

اصولاً افلاطون و فلسفه این هستی همین عشق است و خاتم طبابت و درمان و جالینوس همه هستی عشق است. از چنین عشقی یک جسم خاکی قادر می‌شود تا در افلاک سیر و سیاحت کند و به سوی آسمان و منازل برتر و والا عروج نماید و به جایی برسد که نه دل بماند و نه هوش.

– محبت انسان به انسان: این‌که انسانی انسانی دیگر را دوست داشته باشد و دوست بگیرد. در مورد این دوستی حق‌تعالی می‌فرماید:
{وَالَّذِینَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}. [الحشر، ۹]

(و آنانی‌که در خانه و ایمان پیش از آن‌ها جای گرفتند،‌ دوست دارند کسانی را که به سوی آن‌ها کوچ کردند و در دل‌های خویش نسبت به آن‌چه به آن‌ها داده شده چیزی نمی‌یابند و بر خویش مقدم می‌دارند اگرچه خودشان نیاز داشته باشند و هر کس از بخل نفس خود مصون بماند پس آنان رستگارانند).

عرفا از این نوع محبت به عشق مجازی تعبیر می‌کنند و آن‌را نیز به عنوان نوعی از محبت می‌پذیرند. واقعیت این است که محبت شاخ و برگ‌های بسیاری دارد و هم‌چون بوستانی است با گل‌ها و میوه‌های رنگارنگ که یکی از این میوه‌ها و گل‌ها گل محبت و دوستی و عشق مجازی یعنی عشق انسان به انسان است.

این عشق و محبت می‌تواند دو شاخه داشته باشد:
محبت مرد به مرد: مانند محبت امت رسول الله (ص) به ایشان، محبت اصحاب و یاران به رسول الله (ص)، محبت انصار به مهاجران که در آیه ۹ سوره حشر بیان شده، محبت مولانا به شمس، محبت سلطان محمود غزنوی به ایاز و این‌گونه.

محبت مرد به زن یا زن به مرد: مانند محبت رسول الله (ص) به ام المؤمنین عایشه صدیقه که حضرت رسول ایشان را بسیار دوست می‌داشتند. و مانند محبت زلیخا به یوسف (ع) که به خاطر این محبت گرفتار بلا شد.

در زندگی روزمره انسان این نوع محبت میان جوانانی‌که بیشتر به دنیا و امور آن می‌اندیشند بسیار است. بسا جوانان پسری که عاشق دختری هستند و بسا دخترانی که عاشق پسری. هیچ جامعه‌ای از چنین محبتی خالی نبوده و نیست.

یقیناً که عشق و محبت مجازی امتداد عشق و محبت حقیقی است که نزد برخی از انسان‌ها به این شکل تبارز می‌یابد و در واقع نوعی کجی است، زیرا انسان در گام نخست باید به خداوند تبارک و تعالی محبت کامل و شدید داشته باشد و هیچ مخلوق و موجودی را به اندازه او دوست نداشته باشد. البته چنین محبتی به ذات و اصل خود بد و زشت و حرام نیست، بلکه به وصف خود زشت و بد است. در توضیح مسأله به ذکر یک مثال می‌پردازیم: اگر پسری دختری و یا دختری پسری را دوست داشته باشد و بر این اساس خواسته باشد با هم ازدواج نمایند و در حین این عشق و محبت از ارتکاب مخالفت‌های شرعی بپرهیزند، کس نمی‌تواند این دوستی را بد بگوید زیرا نه تنها که بد نیست ای بسا چون منجر به انجام یک امر شرعی یعنی ازدواج می‌شود کاری خوب و پسندیده نیز هست.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن