آوای سنت : سیاست کوچه پس کوچههای بسیاری دارد. عبور از این کوچهها دقت نظر و عمیقنگری خاصی میطلبد، زیرا سیاست ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش را شاید خیلیها بدانند اما باطنش را اندک کسان میدانند.
در سمت و سو دهی امور سیاسی یک کشور دو عامل نقش اساسی ایفا میکنند:
– عامل مردم و افکار آنها، زیرا این مردم هستند که مسیر کلی و اساسی سیاست کشور خود را با حضور در انتخابات و گزینش افراد مورد نظر ترسیم نموده زمینههای لازم فعالیتهای سیاسیون را فراهم مینمایند. اینها را میتوان بازیگران بالقوه سیاست دانست.
– عامل سیاستمداران که بازیگران بالفعل عرصههای سیاستاند. اینها در دستگاههای سیاسی دولتی به اجرای سیاستهای کشور خود میپردازند و در تعامل با دنیای خارج به دنبال تأمین منافع ملی خود میگردند و از آن ها در برابر هر دستبردی دفاع میکنند.
این امر می طلبد تا هم مردم از زیرکی و هشیاری سیاسی برخوردار باشند و هم سیاستمداران. هر دو گروه باید بدانند موفقیت در بازیهای سیاسی، همین زیرکی و هشیاری است و البته این دو میتوانند مکمل یکدیگر باشند و به هم در عرصه درک درست اوضاع و احوال سیاست و مدیریت درست این بخش کمک و مساعدت کنند.
برای درک درست و تحلیل عمیق اوضاع سیاسی نیاز است تا مردم بدانند که سیاست از حیث وسعت و گستردگی خود دو حوزه مهم را احتوا میکند:
– سیاست کشوری که محدود به یک کشور و یک سرزمین است. در این بخش نحوه اداره یک مملکت، چگونگی مدیریت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و علمی و غیره آن قرار دارد.
تمام ریز و درشت رتق و فتق امور در این بخش گنجانیده میشود و کارگزاران آن باید متوجه این موضوع باشند. این سیاست معمولاً توسط دولتها و حکومتها به پیش برده میشود. حکومتهایی که یا از طریق انتخابات به میان میآیند یا از طریق کودتا و انقلابات.
– سیاست جهانی که مجموعهای از کشورها را در عرصه سیاست با هم شریک میگرداند به گونهای که تمام این کشورها در عرصه سیاسی به مانند یک تیم فوتبال عمل میکنند و به اصطلاح بازی سیاسی مینمایند تا منافع کشورها متبوع خود را تأمین کنند و از حقوق خویش در برابر دیگران حمایت به عمل آورند.
در بسیاری از جوامع سیاست مردمی با سیاست دولتی تفاوت دارد، چون مردم اکثراً مشغول کار و بار و زندگی روز مره خودند در حالیکه سیاسیون در میدانهای عیان و نهان سیاست بازی میکنند.
با گذشت هر روز سیاستهای جهانی پیچیدهتر میشود. تضاد منافع و جلب آن و نیز تجاوز و زورگویی قدرتهای برتر سیاسی، نظامی و اقتصادی بیشتر میگردد. خیلی ها تلاش می کنند از طریق زور و زر و تزویر منافع بیشتری را جلب کنند. این میطلبد تا هم سیاسیون یک کشور هشیار باشند و هم مردم آن.
یادمان باشد تنها هشیاری دولتمردان و سیاست مداران کافی نیست، بلکه در کنار آن ها مردم نیز باید هشیار باشند.
نباید کسی گمان کند که سیاست داخلی یک کشور میتواند بدون تأثیر سیاستهای بین المللی و منطقوی بچرخد. نباید گفت یک کشور باید سرش تو لانه خودش باشد و به اوضاع و احوال جهان متوجه نباشد، زیرا چنین کشوری حتماً طعمه قرار میگیرد و خیلی زود بلعیده میشود. به خصوص در این آشفته بازار سیاست جهانی که مبتنی بر زور بازوست نه عقل و منطق.
مردم باید بدانند در حول و حوششان چه میگذرد. آنها نباید همه چیز را در سفره خویش ببیینند و تحلیل خود را از روی سفره صورت دهند. اگر سفره پُر بود معلوم است که کشور به خوبی و سلامتی، و سیاستهای داخلی و خارجی بر وفق مرام است و اگر سفره خالی بود معلوم است که همه چیز دنیا و کشور درهم و بر هم است.
دولتها تلاش میکنند سفره اتباع خود را پُر سازند، اما در صورتیکه پر نشود تلاش میکنند همان حد اقلی را هم که شده حفظ کنند و نگهدارند. هیچ دولتی نمیخواهد سفره اتباعش خالی باشد، زیرا بقا و دوام یک دولت و کشور مربوط به سفره مردم آن است و لیکن گاهی سیاستهای جهانی به گونهای رقم میخورند که یک دولت مجبور میشود حد اقلها را حفظ کند و نگهدارد.
در عرصه سیاست بین المللی کنونی سیاست جنگل حاکم است. صاحبان قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی تلاش میکنند کشورهای ضعیف و ناتوان را ببلعند و تمام منافع و خیرات و برکات آن را به جیب خود بزنند و خود را حاکم بلامنازع این جنگل قلمداد کنند.
این میطلبد تا مردم هشیار باشند و به دولتهای خویش اعتماد کنند. مردم باید اوضاع را به خوبی تحلیل نمایند و اخبار و تحلیلات را از مراجع درست دریافت دارند، زیرا در دنیای معاصر اطلاعات نادرست و تحلیلات غیر واقعی بسیاری از طریق تعدادی از رسانهها پخش و نشر میشوند و سبب فریب اذهان مردمی میگردند که کمتر در عرصه سیاست مطالعه دارند و اوضاع و احوال را تحلیل میکنند.