چرا ضمیر مذکر “هو” برای الله به کار رفته است؟
سؤال: چرا ضمیر مذکر “هو” برای الله به کار رفته است؟
آوای سنت – پاسخ:
طرح اشکال در این خصوص، ناشی از جهل به زبان عربی که مورد بحث ماست، و بلکه جهل به دیگر زبانهای دنیاست! از ضروریات خطاب و تفهیم آن است که از هر کسی به چیزی تعبیر شود که مشخص بوده و جنسیت آن هم تعیین کردند و این در زبانهای بشری، چیز جدیدی نیست!
“اما چیزهایی وجود دارند که جنسیت حقیقی ندارند؛ جماداتی مانند سنگ و کوه، و معانی مانند عدالت و بزرگواری و…! پس این چیزها به معنای حقیقی «مذکر» یا «مؤنث» نیستند و ظاهراً از اینجا بوده که بعضی از زبانها، اسمها را به سه دسته تقسیم کردهاند: مذکر، مؤنث و دستهی سوم که در زبانهای هند و اروپایی، «خنثی» یا Neuter نامیده میشود، یعنی چیزهایی که نه مذکر و نه مؤنث هستند! البته تمامی زبانهای بشری این مرحله را به این شیوه طی نکردهاند؛ مثلاً زبانهای سامی، نوع سوم که اسامی خنثی هستند را بر دو نوع دیگر تقسیم کردهاند، چنانکه اسامی در آن به مذکر و مؤنث تبدیل شدهاند، و مانند این در زبان فرانسوی هم رخ داده است و در اسمهایشان جز مذکر و مؤنث ندارند.”
بنگرید به: مقدمهی دکتر رمضان عبد التواب (رحمه الله) برای کتاب «البلغه فی المذکر والمؤنث»، اثر ابن الأنباری (ص/۳۹-۳۷)
اکنون فهمیدیم که تقسیم اسامی به مذکر و مؤنث (اگرچه حقیقتاً به جنسیت موصوف نباشند) از خصوصیتهای غالب زبانهای دنیاست و تنها از ویژگیهای زبان عربی نیست، پس از آن باید بدانیم که هر چیزی وقتی در حقیقت امر مذکر یا مؤنث نباشد و بین آن دو قرار گیرد، از نظر لغوی به صورت مذکر از آن یاد میکنند؛ زیرا اصل بر همین بوده و خفیفتر است و محتاج علامت نیست، اما مؤنث با علامتی که دال بر تأنیث باشد، فرع آن است.
سیبویه (رحمت خدا بر او باد) که پیشوای اهل نحو است، میفرماید: “«بدان که مذکر از مؤنث خفیفتر است، زیرا اول میآید و تأنیث، خود از تذکر خارج شده است؛ آیا نمیبینی که “شیء” بر هر چیزی که از آن خبر داده شود، اطلاق میگردد، پیش از آنکه مذکر یا مؤنثبودنش دانسته شود…”
بنگرید به: کتاب سیبویه (۲۲/۱) و نیز به (۲۴۱/۳)
و این چیزی فطری بوده و هرکس چه عالم یا جاهل، و چه اهل توحید و یا مشرک باشد، اینگونه از خداوند خبر میدهد، و از همهی اینها مهمتر کلام خداوند است که فرموده است:
{وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَیَوْمَ یَقُولُ کُنْ فَیَکُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْکُ یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ عَالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ} [الأنعام: ۷۳] و فرموده است: {وَهُوَ الَّذِی یَبْدأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ} [الروم: ۲۷] و آیات فراوان دیگری که بر این امر دلالت دارند…
جای تذکر دارد که خداوند به جنسیت وصف نمیشود و اینکه با ضمیر مذکر از او خبر داده شده، از لوازم خطاب در زبان است، و خداوند خود خالق دو جنس «مذکر» و «مؤنث» میباشد: {َأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنْثَى} [النجم: ۴۵] یعنی: «و اوست که دو زوج نر و ماده را آفرید.»
بلکه از فرزند یا همسر منزه است، همانطور که خود خبر داده است: {بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَنَّى یَکُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَکُنْ لَهُ صَاحِبَهٌ وَخَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ} [الأنعام: ۱۰۱] یعنی: «[او] پدید آورنده آسمان ها و زمین است، چگونه او را فرزندی باشد؟! در صورتی که برای او همسری نبوده، و همه چیز را او آفریده؛ و او به همه چیز داناست.»