اهل سنت ایرانگفتگو و مصاحبه

امام حسین (ع) گل خوشبوی پیامبر گرامی اسلام(ص) است

آوای سنت : مدرس حوزه علمیه ضیائیه شهر فراغی در شهرستان کلاله، گفت: امام حسین (ع) گل خوشبوی پیامبر عظیم الشأن اسلام(ص) است.

عبدالجلیل آخوند فرهمنددر گفت و گویی اظهار کرد: عبدالله بن عمر از رسول خدا (ص) نقل می‌ کند: «الحَسَنُ و الحسین ریحانتایَ مِنَ الدنیا؛حسن و حسین دو گل من از این دنیا هستند».

به گفته وی؛ امام حسن و امام حسین علیهم السلام به گفته پیامبر اسلام (ص) «ابنایَ الحَسَنُ و الحُسَینُ سیّدا شباب اهل الجنّه»؛ سرور جوانان اهل بهشت هستند.

این روحانی اهل سنت شرق گلستان با اذعان بر پیوند ناگسستنی بین پیامبر اسلام(ص) و امام حسین(ع)، تصریح کرد: یعلی بن مُرّه به نقل از رسول خاتم (ص) می گوید: «حسین منّی و أنا مِنْ حسین، أحَبَّ اللهُ من أحَبَّ حسیناً؛ من از حسین هستم و حسین از من است. خداوند دوست دارد هر آن کس را که حسین را دوست داشته باشد».

وی افزود: پیامبر(ص) فرمود: «مَنْ اَحَبَّ هذا فقد اَحَبَّنی؛ هر کس حسین را دوست داشته باشد، مرا دوست خواهد داشت».

به گفته وی؛ کشش روحی پیامبر اسلام (ص) نسبت به امام حسین (ع) آنقدر زیاد بود که نوه اش را بسیار دوست می داشت.

آخوند فرهمند با بیان اینکه پیامبر اسلام (ص) خودش اسامی حسن و حسین را برای دو نوه اش انتخاب کرد، ابراز کرد: سلمان فارسی از نبی اکرم (ص) نقل کرده است: «سَمّی هارونُ اِبْنَیه شُبَّراً و شُبَیْراً و سَمَّیتُ اِبنّی الحسنَ و الحسینَ بما سَمّی به هارونُ ابنیه؛ هارون برادر موسی(ع)، نام شبّر و شبیر را برای پسران خویش برگزید. من هم فرزندانم حسن و حسین را به همان نام‌ ها نامیدم». (نام فرزندان هارون عبری است و در زبان عربی حسن و حسین ترجمه می ‌شود).

وی ادامه داد: حضرت حسین (ع) انسان بهشتی است؛ زیرا جابر بن عبدالله انصاری گفته است: «مَنْ سَرَّهُ ان یَنْظُر إلی رجلٍ من أهل الجنّه فلینظر إلی الحسین بن علی(ع) فانّی سمعتُ رسول الله یقولُهُ؛ هر کس دوست دارد مردی از اهل بهشت را بنگرد، به حسین بن علی نگاه کند. من این سخن را از رسول خدا شنیدم».

مدرس حوزه علمیه ضیائیه شهر فراغی در شهرستان کلاله با یادآوری اینکه خبر شهادت امام حسین(ع) را خود پیامبر اسلام (ص) در زمان حیاتش برای مسلمانان داده بود، گفت: ام سلمه گفته است: «پیامبر در خانه من بود و حسین هم پیش من قرار داشت. امام حسین(ع) نزدیک پیامبر(ص) رفت. من او را گرفتم. به گریه افتاد. او را رها کردم. باز نزدیک پیامبر رفت. او را گرفتم. در این هنگام که جبرئیل(ع) بر حضرت رسول اکرم(ص) نازل شده بود، به رسول خدا گفت: ای محمد! آیا او را دوست می‌داری؟ به زودی امّت تو او را خواهند کشت و اگر می‌خواهی، مقداری از تربتی را که او در آنجا به شهادت می‌رسد، به تو نشان دهم.  ناگهان پرهای خود را باز کرد و مقداری از تربت کربلا را به رسول خدا(ص) نشان داد. اشک رسول خدا جاری شد».

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن