مقالات و یادداشت ها

ابزار معرفت درست در آموزه‌های وحیانی

دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت : همه ما به دنبال معرفت هستیم. می‌خواهیم خود، خدای خود و هستی ما حول خویش را بشناسیم. یکی بیشتر به دنبال این حرف است و دیگری کمتر، ولی همه دوست داریم بشناسیم و بفهمیم. حتی کودکان ما، کودک از همان روزهای اولیه ولادت خویش به دنبال معرفت و شناخت ما حول خود است، و زمانی‌که آهسته آهسته به حرکت آغاز می‌کند، جستجویش به دنبال معرفت و شناخت پدیده‌های بیشتر می‌شود، از این جهت به این سو و آن سو می‌رود و هرچیزی را لمس می‌کند و در مورد آن پرس‌وپال می‌نماید.

وقتی کودک این‌گونه باشد، طبیعی است که انسان دانشمند و عاقل بیشتر به دنبال این معرفت است. شما یک عالم و دانشمند علوم اسلامی یا یک فیلسوف را تصور کنید که دلش تا چه حد به خاطر معرفت و شناخت می‌تپد.

در این میان بسیاری از انسان‌ها مسیر درست را در معرفت و طی طریق شناخت طی می‌کنند و بسیاری دیگر مسیر غلط و نادرست را. اما چرا؟

پاسخ این سوال نیازمند واکاوی است:

در هستی ما پدیده‌های مختلفی پراکنده‌اند. برخی از این پدیده‌ها با حس قابل فهمند و برخی با عقل. برخی هم فراتر از این دایره‌اند و هیچ کدام از حواس و عقل نمی‌توانند آن‌ها‌را درک و فهم کنند. به عنوان مثال عشق و محبت را چگونه می‌توان تفسیر عقلی کرد؟ عُقلا عشق را جنون می‌دانند و دیوانگی و آن‌را به رسمیت نمی‌َشناسند، در حالی‌که عاشقان عاقلان را متهم به این می‌کنند که از مسیر درک درست به خصوص عشق محرومند و با وجود آن‌که از عقل می‌لافند، اما پای‌شان در این عرصه به گِل می‌نشیند و نمی‌توانند جولان دهند، ازینرو عاشقان را به جنون متهم می‌کنند. و عاشقان هم آن‌ها را به رسمیت نمی‌شناسند و می‌گویند: “دور بادا عاقلان از عاشقان”.

منازعه عقل و عشق یک منازعه دیرین است. انعکاس این منازعه در آثار ادبی بسیاری به خصوص در اشعار شاعران مختلف و گوناگون به نمایش گذاشته شده است:
عقل گوید شش جهت حد است و بیرون راه نیست
عشق گوید راه هست و رفته‌ام من بارها
یعنی آن‌ مسیرهای که عقل را یارای طی طریق آن نیست، عشق با سرعت باد آن‌ها را در می‌نوردد و راه صد ساله را یک‌شبه طی می‌کند:
طی زمان ببین و مکان در طریق عشق
کاین طفل یک‌شبه رَه صد ساله می‌رود
اگر عُقلا بدانند که در عشق و به ظاهر جنون نهفته در آن چه خیرات و برکاتی وجود دارد، قطعاً که عاقلان حتی در پَی زنجیر دیوانگی ما هم دیوانه می‌شوند:
عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوشست
عاقلان دیوانه گردند در پَی زنجیر ما

پس غیر از عقل ابزار دیگری نیز برای درک و فهم پدیده‌های هستی وجود دارد که یکی از این ابزار خانه عشق یا همان قلب است. قلب انسان مخزن اسرار و علوم مختلف است. دانشمندان دریافته‌اند که هر حجره قلب حاوی سه هزار میلیون اطلاعات مختلف و گوناگون است، و آن‌چه انسان از علوم مختلف که در می‌یابد در واقع از درون قلب او نشأت می‌گیرد و به ظهور می‌رسد.

در پیشگاه خداوند (ج) و در آموزه‌های اسلام به قلب ارزش و اهمیت بسیار داده شده است. قرآن کریم بیان می‌دارد که آیات الهی بر قلب پیامبر (ص) نازل شده است نه بر عقل شان:
{قُلْ مَن کَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ }البقره۹۷
(بگو هر کسی دشمن جبرئیل است پس اوست که آن را بر قلب تو به اذن خدا نازل نموده که تصدیق کننده آن‌چه پیش گذشته و هدایت و بشارتی برای مؤمنان است).
پس قرآن کریم با این بیان بر قلب حضرت رسول (ص نازل شده است و این نشان می‌دهد که قلب انسان بیش از عقل انسان حایز اهمیت است.

در کنار این‌ها بسیاری از پدیده‌های دیگری هستند که امکان درک آن‌ها با حس و عقل و قلب میسر نیست، و انسان به مصدر دیگری از دانش و معلومات نیاز دارد تا از طریق آن وارد مرحله شناخت گردد، به عنوان مثال انسان نمی‌تواند با استناد به داده‌های تجربی و عقلی و قلبی دریابد که بعد از مرگ انسان چه اتفاقی برای او می‌افتد. اینجاست که جایگاه وحی برجسته می‌شود.

به این ترتیب می‌توان گفت:
برای شناخت: خدا (ج)، هستی و انسان نیاز است انسان از سه ابزار کار بگیرد:
حس: بسیاری از پدیده‌ها با حس قابل لمس و درکند، مثلاً زِبری و سُستی اشیا را فقط با حس می‌توان درک کرد.
عقل: بسیاری از پدیده‌ها با عقل قابل دریافتد، مانند نفس زبری و سُستی به قطع نظر از اشیای زِبر و سُست.
قلب: بسیاری از پدیده‌ها با مشاهده قلبی صورت می‌گیرد، نفس مباحث ایمان، زیبایی شناختی، محبت و عشق و از این قبیل پدیده‌ها فقط با قلب قابل درکند.
وحی: و بسیاری از پدیده‌ها را باید با وحی آسمانی مورد مداقّه قرار داد تا به کُنه حقایق آن اشیا راه یافت. مانند امور غیبی، اموری مانند: جهان بعد از مرگ و عاقبت و مآل انسان و از این قبیل.

علت این که خیلی‌ها در این مسیر به راه خطا می‌روند، مشکل شان در این است که یا از این ابزار هر کدام در جایش استفاده نمی‌نمایند، و یا از همه کار نمی‌گیرند و به یکی از آن‌ها اکتفا می‌کنند. جمعی به ظاهر نصوص وحیانی می‌نگرند و جایگاه عقل را نادیده می‌گیرند و گروهی عقل را مد نظر قرار می‌دهند و منکر وحی می‌َشوند. برخی هم که تمام درک و شعورشان از دایره حواس آدمی فراتر نمی‌رود و فقط چیزی را قبول می‌کنند که با یکی از حواس خود درک و حس نمایند.

آموزه‌های اسلام به صورت عموم و آیات قرآن کریم و احادیث نبوی (ص) به گونه خاص از ما می‌طلبند تا میان حوزه‌های این ابزار تفاوت قایل شویم و هر بخش را در جایش و از طریقش بشناسیم که اگر چنین کنیم قطعاً که در شناخت خود مسیر درست را می‌پیماییم و اگر به خطا و اشتباه رویم قطعاً که مسیر مان در سفر شناخت به ترکستان خواهد بود.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن