مقالات و یادداشت ها

 عابدی که بعد از سال ها عبادت کافر شد…

آوای سنت :  روایت می کنند که راهبی در بنی اسراییل زندگی می کرد که برصیصا نام داشت. او سال ها به دور از مردم در صومعه ای زندگی و عبادت می کرد تا جایی که دعایش مستجاب می شد.

مردم برای رفع بیماری ها و گرفتاری ها به او مراجعه می کردند و او نیز در حق آن ها دعا می کرد و مشکلشان برطرف می شد.

روزی شیطان به سربازانش گفت کدام یک از شما می تواند او را گمراه و فاسد کند. یکی از سربازانش گفت او را به من بسپارید می دانم با او چکار کنم.

این سرباز شیطان روزی خود را به شکل عابدی درآورد و به نزد برصیصا رفت و گفت تو عابدی بزرگ هستی، می خواهم پیش تو عبادت کردن را یاد بگیریم. بعد از مدتی شیطان به برصیصا گفت: می خواهم دعایی را به تو آموزش دهم که هر وقت شخصی جنی پیشت آمد، آن را بر آن شخص بخوان تا شفاء پیدا کند.

برصیصا گفت: این کار را به من یاد مده و بگذار به خداپرستی ام مشغول باشم، اما شیطان او را قانع کرد که به این کار بپردازد.

روزی این شیطان درون بدن دختری می رود که پدرش پادشاه ولی مرده بود و یکی از برادرانش به جای او نشسته بود. روزی این دختر که مبتلا به این بیماری بود را پیش برصیصا آوردند.

برصیصا این دعا را برایش خواند و آن دختر بهتر شد. خانواده دختر گفتند او را پیشت می گذاریم تا این که کاملا خوب شود، و محلی را نزدیک صومعه راهب درست کردند و آن دختر در آن جا اقامت کرد.

شیطان بعد از مدتی برصیصا را وسوسه کرد که با آن دختر عمل زنا را انجام دهد، برصیصا به خدا پناه برد تا این که وسوسه های شیطان نتیجه داد و برصیصا با آن دختر عمل زنا را انجام داد.

شیطان او را وسوسه کرد و گفت: این دختر حامله شده و اگر خانواده دختر موضوع را بفهمند تو را خواهند کشت. چاره این است که دختر را همراه با بچه ای که در شکم دارد بکشی.

برصیصا دختر را با بچه داخل شکمش کشت. سپس شیطان به او گفت اگر خانواده دختر آمدند بگو من برایش دعا می خواندم، ولی آن قدر جنش قوی بود که او را دزدیدند.

بعد از مدتی شیطان به خواب برادران دختر رفت و گفت که راهب خواهرتان را کشته و جسدش را زیر فلان درخت دفن کرده است. آن ها پیش راهب رفتند و گفتند تو خواهر ما را کشته ای و ما می دانیم که جنازه خواهرمان را زیر فلان درخت دفن کرده ای. برصیصا ناچار شد که اعتراف کند. برادران جسد خواهرشان را پیدا کرده و برصیصا را بردند تا محاکمه کنند.

پادشاه حکم اعدام برصیصا را صادر کرد، همین که او را بالای چوبه دار بردند شیطان به صورت مردی به نزدش آمده و گفت:

من شیطان هستم و باعث شدم که زنا کنی و دروغ بگویی و دو نفس را به قتل برسانی، اگر می خواهی نجات پیدا کنی پس حرف من را گوش کن. برصیصا گفت: چکار کنم؟ شیطان گفت: سجده ای برایم انجام بده تا تو را نجات دهم.

برصیصا گفت: در این حال که من بر بالای دار هستم چگونه تو را سجده کنم. شیطان گفت: من به یک اشاره قناعت می کنم.

عابد با اشاره سر سجده کرد و در آخرین لحظات زندگی نسبت به پروردگار جهان کافر شد، شیطان رفت و پس از چند لحظه به زندگی برصیصای عابد خاتمه دادند. خداوند متعال ﷻ می فرماید:

✨کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ✨فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ✨

“مثل آنان همانند شیطان است، هنگامی که به انسان گفت: «کافر شو» پس چون کافر شد، گفت: بی ‌گمان من از تو بیزارم، من از الله پروردگار جهانیان می‌ ترسم، پس سرانجام کار هر دوی آن ها [شیطان و برصیصا] این است که جاودانه در آتش دوزخ بمانند و این است کیفر ستمکاران”. ✍ حشر ۱۶ ــ ۱۷

📚 منابــع :
✍ تفسیر بَغَوی امام بَغَوی شافعی
✍ تلبیس ابلیس ابن جوزی حنبلی
✍ جامع البیان عن تاویل القرآن طبری
✍ مُکاشِفه القلوب الإمامُ محمد الغزالی
✍ الجامع لاِحکامِ القرآن قُرطُبی مالکی
✍ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر دمشقی
✍ تفسیر القرآن العظیم عبدالرحمن ابن ابی حاتم

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن