قدرتنمایی چین در گرمای جنگ اوکراین؛ (کشوری که به دنبال ابر قدرت شدن است)
دکتر عبدالمجید صمیم
آوای سنت : از زمان آغاز جنگ اوکراین، حضور چین در عرصههای بین المللی و قدرتنمایی این کشور به مراتب بیشتر از گذشته شده است. ارسال بالونهای جاسوسی بر فراز ایالات متحده آمریکا، افزایش بودجه نظامی تا سقف ۷.۲ در صد، اختصاص ۲۲۴ میلیارد دلار به منظور بالا بردن سطح تجهیزات دفاعی، استفاده از اهرم دیپلماسی قویتر در سطح بین المللی از طریق سفرهای سیاسی دیپلماتیکی به جهان عرب و کشورهای آفریقایی و… از جمله مهمترین دلایل این حضور پر رنگ است.
چنین به نظر میرسد که رهبری سیاسی و نظامی چین به دنبال تجهیز کامل ارتش آزادی بخش خلق این کشورند و میخواهند این ارتش را که به لحاظ عدد بی نظیر است، در عرصه تجهیزات و به کار گیری امکانات پیشرفته نظامی نیز بروز کند.
در کنار این برخی از تحولات دیگری که این روزها در داخل چین اتفاق افتاده نشان از برنامه ریزیهای دقیق رهبری این کشور در این عرصه دارد. طی این هفته اعلان گردید که وزیر امور خارجه آنکشور بعد از ناپدید شدن چندین روزه از کار برکنار شده است. دو تن از ژنرالان عمده نیروی زمینی ارتش آزادی بخش خلق چین که در سلسله مراتب ارتش وظایف و مسئولتهای عمده داشتند با سرنوشت مشابه وزیر امور خارجه مواجه شده ابتدا ناپدید شدند و سپس بعد از چند روز از کار بر کنار گردیدند.
و اما چرا چنین است و چین به دنبال چیست؟
چنین به نظر میرسد که چین بی تمایل نیست به عنوان یک قدرت جهانی جایگزین اتحاد جماهیر شوروی شود. نقطه پایان گذاشتن بر جهان تکقطبی یکی از اهداف و اولویات مهم رهبری این کشور است. شکل گیری این اندیشه نزد چینیها که جهان تک قطبی دیگر کاربردی ندارد و جهان نیاز به اقطاب قدرت متعدد دارد، خود نشان میدهد که این کشور به دنبال تبدیل شدن به حیث یک قطب قدرت جدید در سطح جهانی است.
علت این تمایل بر میگردد به برخی از تحولات مهم منطقه دریای چین و تحولات جنگ اوکراین و تیرهتر شدن روزانه فضای این جنگ که به احتمال نسبتاً قوی روسیه و غرب را رفته رفته به سوی یک رویارویی نظامی سوق خواهد داد و این که نتیجه این جنگ چه خواهد بود.
در عرصه رابطه چین با همسایگان به خصوص تایوان که آن را جزئی جدا ناپذیر از خاک خود میداند، تحولاتی بروز نموده که چین از آن بیش از پیش احساس خطر میکند. جزیره تایوان اخیراً روابط وسیع و گستردهای با جهان غرب بر قرار نموده و پیوسته تلاش دارد خود را از چین کمونست دورتر نماید و به عنوان یکی از اقمار جهان غرب در آید. این حالت سبب شده تا نزد قیادت سیاسی چین احساسی شبیه احساس روسها در مورد اوکراین قبل از وقوع جنگ آن ایجاد شود. روسها از نفوذ بیش از حد ناتو در کشورهایی که قبلاً جزئی از اتحاد جماهیر شوروی بودهاند به خصوص اوکراین شاکی بود و این نفوذ را تهدیدی آشکار بر علیه بقا و تمامیت ارضی خود تلقی میکرد این بود که به اوکراین حمله نظامی کرد.
عین مشکل در رابطه چین با تایوان بروز نموده است. روسها از نفوذ ناتو در اوکراین در هراس بودند و از این میترسیدند که با عضویت اوکراین در ناتو، این سازمان بتواند از جانب غرب حلقه محاصره روسیه را تنگتر کند؛ چینیها از نفوذ آمریکا در جزیره تایوان که مساوی با حضور نظامی و جاسوسی این قدرت جهانی در این منطقه است در هراسند و هرگز آن را بر نمیتابند. در حال حاضر نفوذ ایالات متحده آمریکا در این جزیره کوچک که در جنوب چنین موقعیت دارد برای این کشور بزرگ دردسر ساز شده و آنرا نگران ساخته است. چین از این میترسد که مبادا اوکراین دیگری در جنوب این کشور ایجاد گردد و از طریق این جزیره که چین آنرا جزء خاک خود میداند غربیها در رأس آمریکاییها بتوانند در آینده مشکلات فراوانی را اعم از نظامی، اقتصادی و از همه مهمتر جاسوسی برای جمهوری خلق چین خلق کنند.
ولی در این میان آنچه بیشتر سبب علاقمندی چین به سوی تبارز به عنوان یک ابر قدرت جهانی گردیده، جنگ اوکراین میباشد. واقعیت امر این است که سیاسیون و نظامیان چینی تا حد زیادی دل به این جنگ بستهاند. آنها احساس میکنند که نتیجه این جنگ هر چه باشد به نفع آنهاست.
اگر در این جنگ روسها برنده شوند، طبیعی است که این امر موجب تضعیف غرب و ناتو خواهد شد و این هدفی است که چین سالهاست به دنبال آناست.
و اگر روسها شکست بخورند چینیها میدانند که تحمل چنین سناریویی برای روسها غیر قابل تحمل است و آنها ناگزیر از استفاده از سلاح هستهای برای شکست اوکراین خواهند بود، کاری که ایالات متحده با ژاپن انجام داد و در ظرف چند روز با انجام دو حمله اتمی یکی به شهر هیروشیما و دیگری به شهر ناکازاکی ژاپنیها را وادار به تسلیمی نمود.
اگر چنین اتفاقی بیفتد و روسها از اسلحه تهاجمی اتمی استفاده کنند ولو در شکل محدود و با استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی، در فضای بی اعتمادی شدید غرب و روسها این از امکان به دور نیست که این تهاجم هستهای محدود منجر به بروز یک رویارویی اتمی در سطح جهان گردد.
یقیناً نتیجه چنین جنگی هم برای روسها و هم برای جهان غرب وحشتناک خواهد بود، زیرا ضمن نابود شدن بسیاری از کشورها، ضعف و ناتوان جای قدرت نظامی بسیاری دیگر را خواهد گرفت. در این معادله هم روسیه بمباران اتمی خواهد شد و هم آمریکا و برخی از کشورهای مهم اتحادیه اروپا. خروجی چنین جنگی تضعیف کامل قدرتهای غربی و روسیه خواهد بود و این کاملاً به نفع جمهوری خلق چین است و میتواند زمینه را برای تاخت و تازها و قدرتنماییهای بیشتر این کشور فراهم کند.
در چنین فضایی امکان بروز چین به عنوان یک ابرقدرت قوی امری گریز ناپذیر است. چین سالم از رویارویی هستی با داشتن اقتصادی قوی، نیروی نظامی پیشرفته با داشتن میلیونها سرباز با پیشرفتهترین تجهیزات نظامی هوشمند، میتواند به عنوان یک ابرقدرت تبارز یابد. به خصوص که بسیاری از کشورها از هیمنه ایالات متحده آمریکا خسته شده بد نمیبینند قدرت دیگری این بار از شرق بروز نماید و برای جهانیان خط و نشان بکشد.
چنین به نظر میرسد که جمهوری خلق چین به دنبال چنین سناریویی است و از حالا برای آن آمادهگی میگیرد. این آمادگی هم نظامی است، هم اقتصادی و هم در سطح بین المللی که در این راستا سفرهای اخیر رییس جمهور چین را به برخی از کشورهای عرب منطقه و سفر هیأتهای این کشور به برخی از کشورهای آفریقا را میتوان تفسیر کرد.
بر فرض اینکه چنین اتفاقی نیفتد باز هم این امر، رهبری چین را از قدرتنمایی و توسعه دایره فعالیت نظامی اعم از هجومی و دفاعی باز نخواهد داشت و این کشور همچنان منتظر بروز فرصتی خواهد بود که حضور خود را به عنوان یک ابرقدرت جهانی تثبیت و ابراز کند.