آوای سنت : یکی از پدیدارهایی که هر انسانی در زندگی روزمره خود با آن مواجه است، پدیده وسوسه میباشد. وسوسه به معنی بد اندیشیدن است.
وسوسه از وسواس گرفته شده که به گفته راغب به معنی: صدای زینت و زیور آلات زنان، پیام و صدای مخفی، و آهسته سخن گفتن است. منظور از آن القاءاتی است که توسط “شیطان” و یا “نفس” در دل انسان میافتد، و بر اثر آن انسان به کاری که در دلش بر اثر القاءات آندو افتاده رغبت نشان میدهد، و آنرا به انجام میرساند. این کار معمولاً با خود اغوا و ترغیب را نیز دارد.
پس منظور از وسوسه آنگونه که گفتیم به دل انداختن فکر و اندیشه بد توسط شیطان یا نفس اماره به بدی است. در پی وسوسه انسان به انجام عمل بدی که در مورد آن وسوسه شده، علاقه پیدا میکند، و این علاقه او را به سوی انجام آن عمل میکشاند.
و اما وسوسهگران، در این مورد باید گفت که بر بنیاد آیات قرآنی و روایات و تفسیر و شرحی که توسط علما و اندیشمندان بر آیات و روایات ارائه شده، معمولاً انسانها از دو جهت مورد وسوسه قرار میگیرند:
۱- شیطان رجیم: که البته و صد البته منظور از شیطان تنها آن عنصر جنی وسوسهگر نیست، بلکه عنصر وسوسهگر انسی را نیز شامل میشود.
خدای تبارک و تعالی در سوره مبارکه ناس که اکثر مردم آنرا در نمازهای خود میخوانند به این دو نوع وسوسهگر اشاره نموده و فرموده است:
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ{۱} مَلِکِ النَّاسِ{۲} إِلَهِ النَّاسِ{۳} مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ{۴} الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ{۵} مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ{۶}» [الناس، ۱-۶] (بگو پناه میبردم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، معبود مردم، از شر وسوسهگر خناس، آنکه در دلهای مردم وسوسه میکند، از جن و مردم).
قسمت آخر این سوره به گونه صریح بیان میدارد که شیطان وسوسهگر متمثل در جن و انس است، و تنها محدود به عنصر جنی نمیباشد.
۲- نفس اماره بالسوء: نفس اماره بالسوء نیز انسان را وسوسه میکند. خدای تبارک و تعالی در باره وسوسهگری نفس میفرماید:
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ» [ق،۱۶] (و محققاً که ما انسان را آفریدیم و میدانیم آنچه را نفسش به او وسوسه میکند، و ما به او از شاهرگ گردن نزدیکتریم).
به موجب این آیه یکی از وسوسهگران سروپا قرص انسان نفس اوست که در درون او میباشد.
وسوسه شیطان
بر بنیاد آیات قرآنی به خصوص سوره مبارکه “الناس“، شیطان در دلهای همه مردم و همه انسانها وسوسه میکند. هیچ کسی از انسانها نیست مگر اینکه مورد وسوسه شیطان قرار میگیرد. نکته مهم در آیات این سوره طوری که گفتیم این است که شیطنت و شیطانی منحصر در جن نیست، بلکه انسان را هم شامل میشود. انسانهایی هستند که کار وسوسه را انجام میدهند. آنها با سخنان فریبنده موجبات فریب انسانها را فراهم میکنند و سایر انسانها را به بیراهه میکشانند.
شیطان جنی هرگاه خواسته باشد وسوسه کند، مستقیماً سراغ دل آدمی میرود، و در دل او افکار پلید و پلشت را میافکند، و به او مزین و زیبا میسازد، طوری که او فریب میخورد و به دنبال آن کار بد میرود.
و شیطان انسی نیز از طریق سخنان و کلام فریبنده در گوش قربانی میخواند و به او کارهای بد را جلوه خوب میدهد تا که دل و مُخَش به سوی آنکار بد تمایل پیدا کند، و آنکار را انجام دهد.
در اغلب موارد اتفاق میافتد که هر دو عنصر بد یاد شده، هم جنی و هم انسی دست یکی میکنند و همزمان وسوسه مینمایند. شما در انسانی دقت کنید که میخواهد برای اولین بار به شرب خمر روی آورد. طبیعی است این شخص ابتدا توسط شیطان انسی به سوی شرب خمر دعوت میشود، و این انسان قربانی خود را تحت تأثیر سخنان خود در مورد شراب قرار میدهد، و آنگونه از شراب ستایش به عمل میآورد که قربانی راهی نمییابد جز اینکه شراب بنوشد. در همین اثنایی که آن رفیق بد و شارب خمر در فرد مورد وسوسه، وسوسه میکند، شیطان جنی نیز تلاش میورزد از طریق القاءات مختلف و متناسب با هر شخص او را به سوی شرب خمر بکشاند. مثلاً اگر کسی متدین باشد به او میگوید: حالا که یکبار نوشیدن شراب آنقدر هم مشکل نیست!! باشد تا ببینی طعم و بوی شراب چیست؟! و بر شارب خمر چه اتفاقی میافتد؟! و بعد خدای تبارک و تعالی مهربان و بخشاینده است، و تو توبه میکنی و خداوند (ج) هم میبخشد. و اینگونه شخص با این وسوسهها به سوی شرب خمر روی میآورد.
وسوسه نفس: البته گاهی اتفاق میافتد که فقط نفس انسانی وسوسه مینماید. همه میدانیم که انسانها به حکم غرایز خود به بعضی پدیدهها علاقه وافر دارند، مثلاً منزل خوب، ماشین خوب، ثروت زیاد، شهرت و از این قبیل که ذاتاً این تمایل بد نیست و بلکه خوب هم میباشد. انسان باید برای به دست آوردن اینها سعی و تلاش کند. تمایل به این پدیدهها هم وسوسه هست، ولی وسوسه مثبت و خوب و درست. یعنی نفس انسان به کارهای خوب نیز تمایل دارد و این حقیقتی است که در قرآن کریم بیان شده است:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا{۷} فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا{۸} قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا{۹} وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا{۱۰}» [الشمس، ۷-۱۰)
(و سوگند به نفس و آنکس که آنرا درست کرد، سپس پلیدکاری و پرهیزگاریاش را به آن الهام کرد، قطعاً رستگار شد هر کس که آنرا پاک گردانید، و هر که آلودهاش ساخت قطعاً که درباخت).
بر بنیاد این آیه و از این دست سایر آیات قرآنی، همه آنچه نفس میگوید وسوسه و بدی نیست، بلکه نفس انسان گاهی به امور خوب و پسندیده نیز تمایل مییابد و امر میکند.
بر بنیاد آیات قرآنی و روایات نبوی گاهی نفس انسانی فرمانده به بدی (اماره بالسوء) است، گاهی ملامتگر انسان (نفس لوامه) است، گاهی آرامش بخش به انسان (نفس مطمئنه) است. این ها همه حالات نفس انسانی است که بر هر نفس از هر انسانی طارئ میشود. از این میان خطری که انسان را تهدید میکند، همان نفس اماره به بدی است که اساس وسوسههای شیطانی هم به او بر میگردد، و انسان باید از جهت او مواظب و مراقب خود باشد.
موعظهگر خدا(ج) در دل
پروردگار عالم از الطافی که نسب به بندگان خود دارد، فرشتهای را مأمور نموده تا پیوسته دل انسان را موعظه و نصیحت کند. به این فرشته “واعظ الله فی القلب/ موعظهگر خدا در قلب” گفته میشود. این موعظه در مقابل وسوسه شیطان رجیم جنی و همچنان انسی است که به کمک دل انسان میآید. رسول خدا فرمود: «إِنَّ لِلشَّیْطَانِ لِمَّهً، وَلِلْمَلَکِ لِمَّهً، فَأَمَّا لِمَّهُ الشَّیْطَانِ فَإِیعَادٌ بِالشَّرِّ، وَتَکْذِیبٌ بِالْحَقِّ، وَأَمَّا لِمَّهُ الْمَلَکِ فَإِیعَادٌ بِالْخَیْرِ، وَتَصْدِیقٌ بِالْحَقِّ، فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِکَ فَلْیَعْلَمْ أَنَّهُ مِنَ اللهِ، فَلْیَحْمَدِ اللهَ، وَمَنْ وَجَدَ مِنَ الْآخَرِ».
(همانا برای شیطان بر انسان خطوری است و برای فرشته خطوری. اما خطور شیطان وعده به شرّ و تکذیب حق است و خطور فرشته وعده به خیر و تصدیق حق است. هر کسی چنین حالتی را مشاهده کرد بداند که از جانب خداست. و باید که حمد خدا را بگوید. و اگر آن دگر را یافت باید که به خدا پناه ببرد).
و در حدیثی دیگر فرمود:
«لَنْ یَدَعَ الشَّیْطَانُ أنْ یَأْتِیَ أحَدَکُمْ فَیَقُولَ: مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ؟ فَیَقُولُ: الله، فَیَقُولُ: فَمَنْ خَلَقَکَ؟ فَیَقُولُ: اللهِ، فَیَقُولُ: مَنْ خَلَقَ اللهَ؟ فَإِذَا أحَسَّ أحَدُکمْ بِذلِکَ فَلْیَقُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ وَبِرُسُلِهِ».
(هرگز شیطان شما را رها نمیکند مگر اینکه نزد شما میآید و میگوید: چه کسی آسمانها و زمین را آفرید. پس میگوید: خدا. او میپرسد چه کسی تو را خلق کرده است؟ باز هم میگوید خدا. باز میپرسد خدا را چه کسی خلق کرده است؟ هرگاه یکی از شما چنین حالتی را احساس کرد باید که بگوید به خدا و پیامبرانش ایمان آوردم).
اگر انسانی دچار وسوسه شود اما در دلش باقی بماند و بر زبان و عملش در نیاید، گناهی بر او نیست. اما هرگاه این وسوسه از دل انسان سر به بیرون بزند، و در عمل درآید، در چنین حالتی گنهکار میشود.
شیطان در امور تشریعی و در اوامر و نواهی الهی و در مسایل تکلیفی انسان را وسوسه میکند، نه در امور تکوینی یعنی قوانین مربوط به هستی. قلمرو نفوذ شیطان فقط فکر و اندیشه انسان است نه جسم او. او در مورد جسم کاری کرده نمیتواند. شیطان نمیتواند انسان را کور یا کَر کند، یا دستش را قطع نماید و یا گوشش را بَبُرّد. فقط میتواند در فکر و اندیشهاش نفوذ کند و از این طریق او را به کارهای بد بکشاند.
راه های مقابله با وسوسه و وسوسهگران
برای مقابله و مبارزه با وسوسه و وسوسهگران کافی است انسان ایمان خود را تقویت کند. اگر خواسته باشیم از خلال یک مثال فیزیکی موضوع را واضح بسازیم بد نیست بگوییم شیطانهای جنی و انسی و نفس اماره بالسوء در واقع ویروسهایی هستند که انسانها را آلوده میسازند، و ایمان آن آنتی ویروسی است که موجب دفع و طرد و نابودی این ویروسها میگردد، لیکن لازم است تا این آنتی ویروس به حد کافی تقویت شود. تقویت آن با اعمال صالح و انجام طاعات و عبادات و دوری از منهیات به انجام میرسد.
علاوه بر تقویت ایمان لازم است انسان برای مقابله با شیطان انسی، تلاش کند هرگاه گرفتار وسوسه شود به خدای تبارک و تعالی پناه ببرد و از او مدد بخواهد، و هم همنشین خوب و صالح برای خود اختیار کند. زیرا اساس بسیاری از بدیهای انسانها از اثر نشست و برخاست با عناصر مفسد و تبهکار است که موجب گمراهی و به بیراهه رفتن یک انسان میگردند. انسان نباید با بدان بنشیند که از قدیم گفتهاند یار بد بدتر بود از مار بد.
پناه بر خدا(ج) از شر همه وسوسهگران جنی و انسی