مقالات و یادداشت ها

چالش بزرگ حجاب در کشورهای غربی و غیرمسلمان

آوای سنت : “شما به این نیاز ندارید.” اینها کلماتی هستند که احتمالاً همیشه اولین تجربه من در زمینه حجاب را نشان می دهند. گرچه من فقط چهار ساله بودم و در مهدکودک بودم ، مادرم قبل از عزیمت به مدرسه هر روز صبح موهایم را با روسری می پوشاند.

والدین مسیحی سابق من سالی که من به دنیا آمدم ، به دین اسلام گرویدند و آنها می خواستند که فرزندانشان هنگام رفتن به مدرسه دولتی آمریکا ، به عنوان مسلمان شناخته شوند.

اما معلم مهد کودک من ایده های “بهتری” داشت. هر روز که به مدرسه می رسیدم ، او مرا به میز کار خود صدا می کرد و سر من را می گرفت و می گفت ، “شما به این نیاز ندارید.” من کمی گیج شدم ، با این موضوع کنار می آمدم زیرا در دنیای چهار ساله من ، بزرگسالان همیشه بهتر می دانستند.

سرانجام ، شخصی به من کمک خواهد کرد
مطمئناً رفتن به مدرسه هر روز با ظاهری متفاوت از همه دختران آسان نبود. بچه های دیگر همیشه مرا اذیت و آزار می دادند و روسری مرا برمی داشتند در حالی که معلمان بدون حتی یک کلمه تذکر به دانش آموزان نگاه می کردند.

در حقیقت ، تنها باری که یکی از معلمانم طرف مرا گرفت زمانی بود که یکی از پسران مدرسه روسری مرا برداشت و مرا حول داد و من به زمین افتادم ، دیدم معلمم درحال نزدیک شدن به من است ، احساس آرامش کردم. بالاخره فکر می کردم کسی به من کمک کند .

اما مرا به داخل ساختمان مدرسه برد تا تنبیحم کند. و من مجبور شدم بقیه روز در سالن بنشینم – “که به من درس بدهد.”

من می دانستم که متفاوت بودم
من فکر می کنم یکی از بزرگترین مزایای من از تجربه من در زمینه پوشاندن موهایم در مدرسه دولتی آمریکا به دست آوردم ، دانش همیشه در مورد تفاوت من با دیگران بود.

در حالی که ممکن است برخی تصور کنند این یک بار سنگین برای تحمل یک کودک است ، تجربه من به من آموخته است که اینگونه است: آن دسته از مسلمانان که “تجملات” آمیختن با همسالان خود را داشتند ، بیشترین فشار را بر دوش داشتند و من شاهد درد و سردرگمی آنها بودم. برخی از آنها حتی امروز مسلمان نیستند.

غالباً از این فکر که کجا خواهم بود ، لرزیدم ، اگر والدینم به من نمی گفتند که موهایم را از دیگران بپوشانم چه اتفاقی برایم می افتاد. دختران مسلمانی که والدین آنها را در مدرسه دولتی قرار داده بودند و معتقد بودند “آنها می توانند تا زمان بلوغ صبر کنند” در ابتدای شروع بلوغ با یک تغییر ناگهانی زندگی روبرو شدند.

خیلی ها آنچه را که فقط در اوج بلوغ جوانی می توان انتظار داشت از خود نشان می دادند و آنچه دیگران فکر می کردند درباره آنها همان اعمال را انجام می دادند: آنها آنچه را که معلم مهد کودک من با من انجام می داد ، انجام دادند.

آنها به خودشان گفتند ، “شما به این حجاب احتیاج ندارید.” و آنها در هنگام بیرون آمدن از درب منزل ، حجاب می پوشیدند و سریعاً هنگام ورود به مدرسه روسری خود را برداشتند – سپس قبل از بازگشت به خانه آن را دوباره می پوشیدند.

من می دانم که این ممکن است ذاتی ترین و کلیشه ترین حرف برای گفتن باشد. اما درست است من حجاب را دوست دارم. و دلیل این نیست که پوشیدن آن در آمریکا آسان است (همانطور که تجربیات مدرسه عمومی من نشان می دهد).

اگر یک دختر مسلمان ضعیف شدید ، نمی توانید به راحتی گناهان خود را پنهان کنید ، زیرا فقط یکی ازاین دو گزینه را دارید: حجاب بپوشید و به دیگران اعلام کنید که شما باحجاب هستید و مسلمانید (و این فقط غیرقابل تصور است) یا حجاب را حذف کنید و به دیگران بگویید که شما یک “مسلمان بد” هستید (که تنها گروهی است که بسیاری از مسلمانان تصور می کنند غیر حجاب می توانند در آن حضور داشته باشند).

و بالاتر از آن ، ما می خواهیم بار سنگین حجاب دوست داشتن را به دختران بدهیم زیرا این به نفع شخص دیگری است! نه ممنون من حجاب را دوست دارم زیرا این به نفع من است . من فکر می کنم دختران دیگر نیز با برقراری ارتباط بین خود و خدا شروع به انجام کارهای درست بگیرند زیرا این به نفع خودمان می باشد.

او حجاب را از دست داد تا به خدا نزدیکتر شود
اگر ده سال پیش این را می شنیدم ، احتمالاً این جمله را مسخره می کردم. چطور ممکن است کسی حجاب خود را حذف کند تا به خدا نزدیک شود؟ مطمئناً شما نمی توانید به خاطر خدا نافرمانی کنید. و من موافقم .

متأسفانه برخی از مسلمانان تعالیم متفاوتی دارند. نه ، هیچ کس به صراحت نمی گوید که با از بین بردن حجاب به خدا نزدیک می شوید. اما آزار و اذیت مداوم ما (درامریکا) در مورد زنانی که حجاب می پوشند همین پیام را می فرستد.

مهم نیست که چه نوع سبک حجاب زنانه ای را بپوشیم ، ما به نوعی در نهایت مورد آزار و اذیت قرار می گیریم در امریکا ، حتی پوشیدن نیکاب (حجاب صورت) این مسئله را حل نمی کند.

همانطور که در وبلاگم بحث کردم ، “اما او خیلی خوب به نظر می رسد”: وقتی که آرزو های مردان حاکم است: حتی هنگامی که من خودم سیاه و سفید و نیکاب و ناخوشایندی از ابری داشتم ، به من دائماً گفته می شد که باید چشمانم را نیز بپوشانم – چرا؟ از آنجا که من “به اندازه کافی” پوشیده نشده بود … نه برای خدا ، بلکه برای مردانی که افکار پلیدی نسبت به زنان دارند که من واقعاً برای دیدن جایی که می رفتم ، احتیاج به مانع نبود داشتم.

بنابراین به دلیل آزار و اذیت مداوم از مسلمانان و تبعیض مداوم از غیرمسلمانان ، یکی از دوستانم حجاب خود را “فقط برای برقراری آرامش” حذف کرد و امروز درباره ایمان خود چه می گوید؟ “من به خدا احساس نزدیکی می کنم.” چرا؟ از آنجا که او احساس می کند می تواند خالق خود را عبادت کند بدون اینکه مورد آزار و اذیت واقع شود – مسلمان یا غیرمسلمان.

مسلمانان او را مسلمان نمی دانند ، بنابراین او را در مورد چقدر حجاب بودن او اذیت نمی کنند ، و غیرمسلمان ها نمی دانند که او مسلمان است ، بنابراین آنها نیز او را مسخره نمی کنند.

و هر چقدر این منطق مطابق موازین اسلامی باشد ، مخالفت با منطق آن توسط معیارهای دنیوی دشوار است. بنابراین تنها راه حل جلوگیری از آزار و اذیت زنان مسلمان (در کشورهای غربی وغیرمسلمان) به ویژه کسانی که حجاب می پوشند ، صرف نظر از این که آیا این نوع حجمی است که شخصاً آن را تأیید می کنید یا خیر.

گرچه عاشق حجاب هستم ، اما من هنوز در آمریکا با آن می جنگم. نه ، خوشبختانه مبارزات من آنقدر جدی نیستند که من همیشه آرزو داشته باشم که آن را حذف کنم. اما من با ترس هایی که برای دخترم و دختران دیگر در این جامعه و در کل جهان اسلام وجود دارد ، می جنگم.

از یک سو ، من می ترسم که آنها با افرادی مانند معلم مهد کودک من روبرو شوند ، غیرمسلمانان جهان “شما به این احتیاج ندارید”. غم انگیزتر از این ، می ترسم که آنها با “حجاب شما هرگز به اندازه کافی خوب نباشند” روبرو شوند ، مسلمانان جهان که به نظر می رسد در این مأموریت قرار دارند تا اطمینان حاصل کنند که هیچ زن مسلمان احساس راحتی نمی کند که از خدا به بهترین وجهی که می داند چگونه عمل کند.

و گرچه من امیدوار هستم زیرا پوشیدن حجاب یک تجربه زیبا و آزمایشی برای یک زن است ، اما من همچنان می ترسم چون این حجاب فقط یک “نعمت” تلقی می شود فقط اگر بتوانیم پیام های دلسرد کننده غیرمسلمان و مسلمان را نادیده بگیریم ، که باعث می شود زنان احساس کنند حجاب دارند فقط یک سردرد بزرگ است.

و در حالی که مطمئناً حجاب سردرد نیست ، اما افرادی که از زنان انتقاد می کنند ، قطعاً یکی را به آنها می دهند. این کشمکش با مردم ، باعث می شود دختران مسلمان با خود بگویند که “شما به این کار احتیاج ندارید” و این بدان معنی است که بسیار بیشتر از حجاب ، این وسوسه انگیزتر کردن دختران مسلمان است.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن