آوای سنت : در روزهای گذشته بخش نخست مقاله دکتر مصطفایی را در زمینه ارتباط والدین با نوجوانان منتشر کردیم.امروز بخش دوم این مقاتله تقدیم حضورتان می گردد.
اینجانب در پی یک پژوهش میدانی که از ۹۰ نفر دانش آموز دوره متوسطه اول (نوجوانان) به عمل آمد دو پرسش زیر را به منظور پی بردن به خواسته های نوجوانان و دغدغه های آنها مطرح نمودم که به جوابهای جالب توجهی دست یافت.
سوال اول: شما از والدینتان چه انتظاراتی دارید؟
سوال دوم: کدام رفتار والدین شما را خیلی ناراحت میکند؟
از۹٠ دانش آموزی که از آنها پرسش صورت گرفت. ۲۱ نفر (حدود ۲۵ درصد) گیردادن و ایجاد محدودیت توسط والدین را عذاب آور توصیف کردند. ۱۴ نفر اظهار داشتند؛ انتظار دارند والدین شان با آنها برخوردی خوب و مناسب داشته باشد. ۱۳ نفر پاسخ دادند که دوست دارند توسط والدین مورد نصیحت و نصیحت های تکراری قرار نگیرند. ۱٠ نفر پاسخ دادند که در جمع نصیحت نشوند. یعنی روی هم ۲۳ نفر از نصیحت شدن گلایه کردند. ۱٠ نفر بیان کردند که عصبانیت وداد و فریاد والدین ما را خیلی اذیت می کند. ۱٠ نفر پاسخ دادند که والدین ما هنوز نمی دانند ما بزرگ شده ایم و باید درست با ما رفتار نمایند. ۸ نفر اظهار نمودند؛ انتظار داریم که آموزش دوران بلوغ را برایمان داشته باشند.
یکی از مسائل مرتبط با دوران نوجوانی مسئله بلوغ یا همان تغییرات جنسی است که متاسفانه در جامعه ما این مسئله به شکل یک تابو در آمده و والدین جرات ندارند درباره این مساله با نوجوانانشان صحبت کنند. در بعضی از کتابهای مدرسه اشارات کوتاهی به بلوغ و علائم آن شده است که ناکافی بوده و معلمین و مشاوران نیز به دلیل همان جو و افکار عمومی حاکم بر جامعه و همچنین به دلیل اعتراض بعضی از والدین از بسط و تبیین آن در کلاسهای درس خودداری می نمایند. حال پرسش این است که یک نوجوان از کجا و توسط چه کسی باید با مسائل مرتبط با بلوغش آگاه تر شود؟ پس والدین نباید نسبت به این مسائل بی تفاوت باشند. بهترین مرجع برای آموزشهای رشد جنسی به فرزندان همان والدین هستند. باید پدران با پسران و مادران با دخترانشان این مسائل را درمیان بگذارند.
دختران در بین ۱۱تا۱۲ سالگی باید توسط مادران شان آموزشهای مرتبط با بهداشت فردی و دوران قاعدگی را یاد گرفته و با آن آشنا شوند. متاسفانه قرارگرفتن دختر در قاعدگی (عادت ماهیانه، پریود) و عدم آشنایی وی با چرایی آن به عنوان یکی از عوامل خودکشی دختران نوجوان به ثبت رسیده است. پسران هم درسن۱۲تا ۱۳ سالگی باید توسط پدرانشان آموزشهای لازم را ببینند و با آگاهی و دانش پای به دوره بلوغ و نوجوانی بگذارند.
والدین باید ارتباطی نزدیک وصمیمی با فرزندانشان داشته باشند تا فرزندانشان به آنها اعتماد کنند.
بچه ها باید والدین را دوست، همراه، امین و معتمد پنداشته تا بتوانند مسائلشان را با آنها راحت در میان بگذارند.
والدین می توانند آموزش این مسائل را با کلیات شروع کنند. آنها می توانند با بیان مثال هایی از طبیعت، از زاد و ولد، بچه دار شدن و.. به صورت نامحسوس و خزنده و حکیمانه وارد بحث اصلی شوند؛ قرار نیست به عنوان پدر یا مادر مسائل بلوغ و تولید مثل را به طور مستقیم برای فرزندانشان تبیین کنند.
چنانچه والدین به هر دلیلی قادر به صحبت درباره مسائل بلوغ با فرزندان شان نیستند، حتما باید از کسی که معتمد فرزندشان است مانند مشاور یا معلم مدرسه، خاله، عمه، عمو و … کمک بگیرند و باید پیگیر انتقال این یادگیری به آنها باشند.
اگر نوجوانان ما از چگونگی و چرایی بلوغ اطلاع پیدا نکنند چه اتفاقی می افتد؟
۱- غافلگیر می شوند؛ که سبب ترس و وحشت و واهمه در آنها میشود؛ مانند قاعدگی در دختران.
۲- غمگین ومنزوی میشوند واحساس شرمساری وخجالت میکنند.
۳- احساس گناه میکنند. حتی بعضی وقتها احساس بی اخلاقی و بی شرافتی پیدا میکنند.
۴- انسان کنجکاو است؛ پس همین حس کنجکاوی، دختر وپسر نوجوان را در معرض سؤال پرسیدن از افرادی قرار میدهد که شایستگی جواب را ندارند و مرجع خوبی برای پاسخگویی نیستند؛ مانند همکلاسیها و همسالان.
نکته ی دوم مشکل گیردادن و ایجاد محدودیت والدین برای نوجوانان می باشد. نخستین سؤالی که به ذهن شما می رسد این است که آیا باید بچه ها را آزاد گذاشت؟ به طور قطع پاسخ منفی است. هیچ گونه آزادی بی قیدوبند و مطلقی وجود ندارد. اما این را باید در نظر داشت که هر چقدر هم بچه ها را محدود نگه داشت باز آنها قادر به انجام کارها و خواسته های خود خواهند بود.
امروزه که عصر ارتباطات است، آگاهی و شناخت وسیع و گسترده در تمام بخشها مشاهده می شود. بنابراین اگر ما بخواهیم طبق سنت و عقاید گذشته خویش با نوجوانان برخورد داشته باشیم، کاملا در اشتباهیم. همیشه شکافی بین والدین ونسل جدید وجود دارد؛ ولی ما می توانیم با آموزش و ورود به دنیای این نسل تا حدی از این شکاف کم کنیم. زندگی کودکی ونوجوانی والدین با زندگی کودکی ونوجوانی فرزندانشان متفاوت است. به شکر خدا بیشتر والدین امروزه با سواد هستند. گاهی اوقات با فرزندتان بازی کامپیوتری، شطرنج و.. انجام دهید. هیچ اتفاق بدی نمیافتد. به هیچ وجه از شأن و شوکت پدر یا مادر کم نخواهد شد. هدف اصلی در ارائه این راهکار تقویت ارتباط و اعتماد در بین والدین و نوجوانان است.
یک راهکار عملی در خصوص برقراری ارتباط با نوجوان، راهکار تخته سفید یا وایت بورد است. والدین میتوانند برای فرزندانشان یک وایت بورد کوچک در حد یک کاغذ آ چهار ویک وایت بورد بزرگتر برای منزل تهیه نمایند. حالا اگر تهیه وایتبرد امکانپذیر نبود چیزی شبیه آن مانند یک کادر سفید یا هر چیز مشابه دیگر. والدین به فرزندانشان توضیخ دهند چنانچه از بیان خواسته هایتان به صورت رو در رو و مستقیم ابا دارید و خجالت می کشید، آنها را بر روی وایت برد یا کاغذی که برایت گذاشته ام بنویس و در اتاقت بگذار که هر زمان از منزل بیرون رفتی من نگاهش می کنم. این برای مواردی است که رابطه والدین با فرزندانشان زیاد صمیمی نیست. وایتبورد بزرگتر برای بیان خواسته ها، پیشنهادات و مشکلات خانواده است که افراد خانواده با همفکری یکدیگر آنها را حل می کنند. این ایده برای ورود به ذهن و فکر نوجوانان و آشنایی با ایده های آنها است. چنانچه والدین این کار را انجام دهند، گام مهمی در حل مسائل نوجوانان و پیشبرد تربیت آنها برداشتهاند.
یکی از شکایات متعدد والدین در مورد رفتارهای فرزندانشان استفاده زیاد و اعتیادآور از تلفن همراه و اینترنت است. باید اقرار کنیم این مشکل تنها مسئله نوجوانان نیست بلکه مشکلی عمومی بوده که حتی گریبانگیر والدین نیز شده است. سؤال این است والدین چگونه فرزندانشان را راضی کنند تا کمتر در فضای مجازی باشند و از تلفن همراه استفاده صحیحتری داشته باشند.
معمولا والدین سراغ راهکار راحت، بی دردسر، کوتاه و میانبر هستند؛ همان راه حلی که در ابتدای راه به ذهن شان می رسد و آن این است که از فرزندان می خواهند استفاده از گوشی همراه را کم کنند؛ که بیشتر اوقات نیز کارشان به مجادله و دعوا منجر می شود. اولین راهکار درست این است که والدین از خود شروع کرده و برنامه ای منظم برای ورود به فضای مجازی داشته باشند تا الگوهای خوبی برای فرزندانشان باشند تا بتوانند با اقتدار تذکرات لازم را به آنها بدهند.
راهکار دوم این است که همزمان با کاهش زمان ورود فرزندان به دنیای مجازی باید دنیای حقیقی را برای آنها پر کنیم. شما به عنوان پدر یا مادر چند روز در هفته را برای بچه هایتان اختصاص دادهاید؟ چند ساعت از وقت خود را به آنها اختصاص داده اید؟ هیچ فکر کردهاید والدین آنقدر در دنیای کار و سرگرمی خود غرق گشتهاند که فرزندانشان را در برههای از زندگیشان که بسیار به آنها نیاز دارند تنها گذاشته اند! بخش بزرگ زندگی ما نه به خانواده بلکه به کسب درآمد و کار اختصاص دارد. آیا نیازهای فرزندان ما و دیگر اعضای خانواده تنها نیازهای مادی و فیزیولوژیکی است؟
سید محمد رضا مصطفایی
دکترای مدیریت آموزشی و استاد دانشگاه فرهنگیان کرمانشاه