اهل سنت ایرانشخصیت ها و گروه ها

زندگینامه امام ابواسحاق شیرازی


آوای سنت : ایشان ابراهیم بن علی الشیرازی ملقب به ابواسحاق در شهر فیروز آباد شیراز در سال ۳۹۳ هجری قمری متولد شد.

برای کسب علم به بصره نقل مکان کرد سپس به بغداد رفته و در آنجا به تدریس مشغول شد. ایشان ضرب المثلی در تقوا و زهد بود.

ایشان در محضر علمایی چون أبى عبد الله البیضاوی، وعبد الوهاب بن رامین در شیراز و خزری در بصره و جمع کثیری از علما کسب تلمذ کرده است
از بزرگترین شیخ الاسلامهای وقت خود بود و خدمات بزرگی را در باب اصول الفقه و عقیده به مسلمانان عرضه داشت.
زمانی که کتاب اصول الفقه خود را نوشت چند بار آن را اصلاح کرد تا اینکه به آن راضی نشد و آن را در رودخانه انداخت و سپس سالها بعد شاگردانش آن راپیدا کردند و تازه کشف شد که چه گوهری را پیدا کردند که درجای خود بی نظیر بود.
ایشان در باب عقیده بسیار شدید بود و بر مخالفان خود به تندی رد می زد و راه را برای منحرفین باقی نمی گذاشت و در اعمال و مناسک و فرائض خود بسیار جدی بود که با کسی شوخی نداشت.

مکانت علم ایشان
زمانی که ایشان برای سفری به مشهد بازگشت مردم آن شهر به نشانه خوشحالی بازار و مغازه خود را تعطیل کرده و به دیدار او رفتند و کفاش کفشهای خود، نانوا نانهای خود را به آسمان پرت می کردند و مردم مجانی آن را بر می داشتند و این روز را به یمن ورود ایشان را جشن گرفتند و حتی به ایشان تبرک می کردند.
زمانی که به شهر داخل شد چند صد نفر از علمای بزرگ این شهر به ملاقات و پیشوازی ایشان رفتند.
ایشان فرمود: زمانی که وارد شهر شدم هیچ عالمی را ندیدم مگر اینکه قبلا از شاگردان خودم بوده است.

تقوای عجیب ایشان
زمانی که به ایشان پیشنهاد شد که در مدرسه نظامیه بغداد به تدریس بپردازد ایشان فرمود:شنیده ام یکی از خشتهای این مسجد غصبی است پس پیشنهاد را رد کرد. بعد از اصرارهای فراوان و خواهشات زیاد بالاخره ایشان تسلیم شد و حاضر شد در آنجا تدریس کند ولی هیچ نمازی را در آن نمی خواند. برای نماز به مسجد شهر باز می گشت در آنجا نماز خوانده و سپس به مدرسه باز می گشت.
زمانی که خلیفه مسلمانان برای مساله ای ایشان را به دربار خود فراخواند ایشان قبل از ورود به کاخ پادشاهی برای قضای حاجت تشریف برد در آنجا شعله آتش که برای روشنایی روشن کرده بودند کمی از ریش مبارک ایشان را سوزاند.
سپس به یاد این آیه مبارکه افتاد:
وَ لا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ «۱۱۳»
و به ستمگران تمایل وتکیه نکنید که آتشِ شما را فرا مى‌گیرد و (در این صورت) براى شما در برابر خداوند، هیچ دوست و سرپرستى نیست، پس (از هیچ ناحیه‌اى) مورد کمک قرار نخواهید گرفت.
سپس راه را کج کرده و دوباره به خانه اش بازگشت.

تالیفات
ایشان مجموعه تالیفات زیادی داشته اند اما به بعضی از آنها اشاره می کنیم
۱. الإشاره إلى مذهب أهل الحق.
۲. المهذب فی الفقه الشّافعیّ.
۳. التنبیه فی الفقه الشّافعیّ.
۴. اللمع فی أصول الفقه.
۵. طبقات الفقهاء.
۶. التبصره فی أصول الفقه.
۷. المعونه فی الجدل.
۸. شرح اللمع فی أصول الفقه.
۹. النکت فی المسائل المختلف فیها بین الشافعی وأبی حنیفه.
۱۰. تذکره الخلاف.
۱۱. المناظرات

شاگردان ایشان
الخطیب، وأبو الولید الباجی، والحمیدی، وإسماعیل بن السمرقندی، وأبو البدر الکرخی، والزاهد یوسف بن أیوب، وأبو نصر أحمد بن محمد الطوسی، وأبو الحسن بن عبد السلام، وأحمد بن نصر بن حمان الهمذانی

اقوال علما درباره ایشان
ابوسعد سمعانی می فرماید:
ابواسحاق امام شافعی‌ها و مدرس نظامیه بغداد و امام عصر خود بود.
ابن عقیل حنبلی یکی از بزرگان حنابله که بیش از ۸۰۰ تالیف در مذهب خود دارد می فرماید:
ابوسحاق را ندیدم مگر اینکه هر مساله ای را شروع می کرد به خدا استعانت می جست و برای نصرت حق نیتش را خالص می گرداند و تالیفاتش در شرق و غرب منتشر شد
امام ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء می فرماید:
ابواسحاق شیرازی، شیخ، امام، پیشوا، مجتهد، شیخ الاسلام بود که گفته می شود ایشان بیش از ۳۰۰ تالیف داشته است.
ابوبکر شاشی می فرماید: ابواسحاق حجت خدا بر ائمه عصر خود بود
علامه موفق حنفی می فرماید: ابواسحاق امیر المومنین در بین فقهاء بود

زهد ابوسحاق
ایشان بسیار فقیر بود و جز تکه لباسی که عورت ایشان را بپوشاند چیز دیگری نداشت.
زمانی که عده ای علما پیش ایشان رفتند به او سلام کردند ولی شیخ از جایش بلند نشد. یکی از شاگردان خود را فراخواند و به او فرمود: به آنها بگویید برای این از جایم بلند نشدم چون لباس دیگری زیر این لباسم ندارم و ترسیدم اگر بلند شوم عورتم نمایان شود پس دلخور نباشند. من دنیا را برای دنیاداران باقی گذاشتم.

وفات
از ایشان حکایت شده است روزی ایشان پیامبر صلی الله علیه و سلم را در خواب همراه ابوبکر و عمر رضی الله عنهما دید. ایشان به پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: من از شما احادیث زیادی شنیدم و احادیث زیادی از شما به من رسیده است. دوست دارم از زبان مبارک شما هم حدیثی بشنوم که هم برای دنیایم کارساز باشد و هم ذخیره ای برای آخرتم.
رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: یا شیخ. سپس ایشان فرمود: پیامبر صلی الله علیه وسلم به من ای شیخ فرمود است و به این مساله افتخار و مباهات می کرد
ایشان در سال ۴۷۶ هجری دار فانی را وداع گفت و به لقاء پروردگار شتافت.
او را در خواب دیدند که لباسی سفید بر تن دارد از او پرسیدند این چیست؟
جواب فرمود: این لباس عزت و مکانت علم است.
الله متعال ایشان را غریق رحمت خود قرار دهد و با پیامبران الهی علیهم السلام حشر بفرماید. آمین

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن