آوای سنت : دوشنبه گذشته مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا با محمد بن عبدالرحمن آل ثانی وزیر خارجه قطر تماس میگیرد که در وهله اول رسانههای منطقهای این تماس را با آشتی احتمالی در شورای همکاری خلیج فارس و نشست آتی سران کشورهای عربی این حوزه در عربستان مرتبط دانستند؛ اما روشن بود که موضوع تماس فراتر از این مساله و پیرامون تنش میان تهران و واشنگتن است. چند ساعت پس از تماس وزرای خارجه آمریکا و قطر، شیخ محمد بن عبدالرحمن سه شنبه با وزیر خارجه ایران تماس گرفت که همین خود گمانه میانجیگری دوحه میان دو طرف را پررنگتر و سفر دیروز عباس عراقچی به دوحه نیز این احتمال را به ظن غالب تبدیل کرد.
رایزنیهای فشرده طی این دو روز و ورود قطر به این شکل نشان از این است که سطح تنش در منطقه به شکل بیسابقهای بالا رفته است و نفس دیدار عراقچی با وزیر دفاع قطر نیز قابل تامل است و همین، نگرانیها از وقوع یک درگیری نظامی احتمالی را بیشتر میکند.
این که در تماس تلفنی ظریف و شیخ محمد چه گذشته است، مشخص نیست، اما این احتمال هست که وزیر خارجه قطر حامل پیامی از آمریکا به ایران بوده و عراقچی هم با سفر دیروز خود به دوحه جوابیه تهران به این پیام آمریکا را با خود برده و احتمالا هم پیامی جداگانه ضمیمه آن شده باشد. مضمون این پیامها مشخص نیست، اما به احتمال زیاد ماهیت آنها هشدارهای دو طرفه باشد.
البته میانجیگری قطر تازگی ندارد و چند هفته قبل هم نگارنده از ورود میانجیگرانه دوحه به تنش میان تهران و واشنگتن سخن گفت. تماس چند وقت قبل امیر قطر با حسن روحانی نیز در همین ارتباط بود. فعلا از تماسهای چند روز اخیر روشن است که این میانجیگری در حال حاضر میان دولت ترامپ و ایران است، اما احتمالا از بیش از یک ماه پیش نیز پیامهایی میان تیم بایدن و تهران از طریق دوحه رد و بدل شده باشد.
قطر بیش از سه دهه است که به مرکز دیپلماسی آشکار یا میانجیگری آشکار میان طرفهای مختلف نزاع از خاورمیانه و آسیای مرکزی گرفته تا آفریقا تبدیل شده است و در گذشته در مذاکرات میان طرفهای متنازع سودانی و در چند ماه اخیر هم در مذاکرات میان طالبان و آمریکا و گفتگوهای بین افغانی موفقیتهای خوبی را کسب کرده است. دوحه در نزدیک کردن دیدگاههای طرفهای درگیر مهارت خاصی دارد و همین مساله و جایگاهی که در دیپلماسی و میانجیگری چه بین دولتها چه بین طرفهای نزاع داخلی در یک کشور کسب کرده؛ احتمالا باعث شده است که رفته رفته به مرکزی برای دیپلماسی پنهان نیز تبدیل شود و این احتمال وجود دارد که جای عمان را در وساطت میان ایران و آمریکا بگیرد. مسقط برای چهار دهه مرکز این نوع دیپلماسی و علی الخصوص میان تهران و واشنگتن بود؛ اما به نظر میرسد با کنار رفتن یوسف بن علوی که مهارت خاصی در این امر داشت و به دلایل دیگری در حال از دست دادن این جایگاه است.
حالا باید دید آیا قطر در مهار تنش کنونی و جلوگیری از وقوع یک درگیری احتمالی موفق خواهد شد؟ و این که در دوره بایدن نیز به عنوان یک میانجیگر اصلی میان ایران و آمریکا مطرح خواهد شد؟ و حتی آیا گفتگوها با دوحه میتواند سرآغاز گفتگوی منطقهای فراگیری در آینده باشد؟