آوای سنت : در روزهای گذشته بخشهای اول و دوم مقاله دکتر مصطفایی را در زمینه ارتباط والدین با نوجوانان منتشر کردیم.امروز بخش سوم این مقاتله تقدیم حضورتان می گردد.این مقاله حاوی نگکات ارزشمندی در رابطه با نحوه تعامل والدین با نوجوانان است.
یکی دیگر از مسائل دوره نوجوانی، علاقه نوجوان به جنس مخالف است.
والدین قبل از هر چیزی باید بدانند علاقه فرزندشان به جنس مخالف غیرطبیعی و انحراف جنسی نیست. والدین نباید در قدم اول این انگ و برچسپ را بر پیشانی فرزندانشان بچسپانند. این امر طبیعی بوده و روانشناسان معتقداند اگه پسر یا دختری در دوران نوجوانی این چنین علاقه ای نداشته باشد باید در سلامت روانی آنها شک کرد. ممکن است این مهم برای بعضی خانواده های معتقد به مبانی شریعت و یا خانواده های اصیل و بنام دردآور و غیرقابل پذیرش باشد؛ اما کتمان حقیقت و به قول معروف سر خویش را زیر برف پنهان کردن فایده ای ندارد. هر مشکلی راهکاری دارد، که در ذیل راهکارهای مربوط به این مسئله تا حدودی به طور کوتاه بیان میشوند:
قبل از بیان راهکارها باید گفت والدین نباید در این خصوص فوری، اورژانسی و بدون دلیل، محدودیت و تنبیه های شدید اعمال کنند؛ چون علم و تجربه نشان داده است تنبیه به صورت موقت میتواند مؤثر باشد. ضمنا والدین نباید به طور کامل خود را مستأصل و درمانده دانسته و با آن کنار آمده و کنج عزلت را اختیار کنند؛ چرا که به وضعیتی خواهند رسید که بعید است بتوانند آن را مدیریت کنند.
در خصوص این مشکل بر اساس داشتن یا نداشتن یک رابطه عاشقانه دو حالت وجود دارد: حالت اول: رابطه عاشقانه ایجاد نشده است و والدین باید در وضعیت پیشگیری باشند. آنها نباید در سنین پایینتر فرزندانشان، نسبت به جدا نمودن آنها از جنس مخالف حساس باشند. باید در انتخاب فیلمها، کانالهای ماهواره ای، فضای مجازی و … محدودیت ایجاد نمایند و رسانه های مختلف آزادانه در اختیار فرزندانشان نباشد. باید برای فرزندانشان برنامه های مدون و مرتب داشته و اجازه ندهند تمام شبانه روز را در اختیار برنامه های خود باشند. والدین نباید به نصیحت کردن فرزندانشان بسنده کنند بلکه باید خود الگویی عملی برای فرزندان باشند. آموزشهای علمی و درست در خصوص روابط بین پسران و دختران توسط مشاوران خبره و خود والدین برای فرزندان بسیار ضروری است.
حالت دوم: نوجوان وارد یک رابطه عاشقانه شده است: در این حالت والدین باید نکات ذیل را مراعات نمایند: نگرش والدین نسبت به فرزندانشان بسیار مهم است چرا که در ابتدای نوشتار گفته شد رفتار تابع نگرش است؛ لذا والدین نباید به چشم یک مجرم به فرزندشان نگاه کنند. همچنین والدین نباید فرزندان خود را نسبت به جنس مخالف بدبین کنند. والدین باید به طور مرتب و منظم با فرزند خویش رابطه صمیمی داشته و با او قطع ارتباط نکنند و وی را طرد ننمایند. والدین نباید فرزندانشان را به حال خود رها کرده بلکه باید ناظر آنها باشند ولی در عین حال به کنترل آنها نپردازند و به حریم خصوصی شان احترام بگذارند. چگونه است که والدین از فرزندان خود انتظار دارند، موقع وارد شدن به اتاق پدر و مادر با اجازه وارد شوند. ولی پدر و مادر خود هر لحظه اراده کنند بدون اجازه وارد اتاق فرزندانشان می شوند؟!!! یکی از اصلی ترین عوامل آزار جنسی کودکان عدم یاددادن حریم خصوصی به آنها می باشد. فرزندان صاحب یک سری حقوق و دارای یک سری مسئولیت می باشند. والدین باید به این حقوق و این مسئولیتها، دو طرفه نگاه کنند؛ یعنی همانطور که از فرزندان انتظار انجام مسئولیتشان را دارند، خود والدین نیز وظایفشان را نسبت به فرزندان ایفا کنند. یکی از حقوق فرزندان حریم خصوصی آنها است. وقتی کودکی با مفهوم حریم خصوصی آشنا شده باشد در سن نوجوانی هیچوقت اجازه تعرض به این حق خود را به کسی نخواهد داد.
یکی دیگر از خواسته های نوجوانان از والدینشان عدم نصیحت کردن زیاد و بخصوص نصیحت در جمع است. آیا والدین نباید فرزندانشان را نصیحت کنند؟ به طور قطع جواب منفی است. نصیحت بخشی از فرایند تربیت است و جایگاه مهمی هم دارد. حدیث شریف میفرماید: الدین النصیحه. اما نکته مهم این است که نصیحت باید چه خصوصیاتی داشته باشد تا اثرگذار باشد؟
والدین به هنگام نصیحت فرزندانشان باید هم به نقاط قوت آنها و هم نقاط ضعف شان اشاره نمایند. بیشتر والدین همیشه در نصیحت نقاط ضعف را بیان میکنند. قانونی به نام قانون لوسادا وجود دارد، مارشال فرانسیسکو لوسادا بیان میکند در هر رابطه ای نسبت انتقاد و تعریف را باید رعایت کرد. نسبت لوسادا برابر است با نسبت ۳ مثبت به ۱ منفی و این کمترین چیزی است که برای به دست آوردن بهترین نتایج در هر گروهی (همکلاسی ها، دوستان، خانواده) نیاز است. ماکسیمم این نسبت، نسبت ۷ تعریف به ۱ انتقاد است. هر رابطه ای که فراتر از این حد و مرز باشد دیر یا زود فرسوده می شود؛ لذا وقتی والدین فرزندانشان را نصیحت میکنند، حداقل سه مورد از محاسن وی را باید گفت تا یک مورد بدی او را بیان کنند. واگر بخواهند بهتر عمل کنند، باید هفت مورد خوبی در مقابل یک مورد بدی بیان شود.
وقتی در نصیحت به فرزندان همیشه نقاط ضعف ذکر شود، همیشه با این جواب از طرف آنها مواجه خواهید شد: فقط بدیهای من را می بینی؟ آن همه کار خوب من را ندیدی؟
۲- وجود عبرت آموزی والگو گیری در نصایح: والدین چنانچه بخواهند شخصی را به عنوان الگوی خوب به فرزندانشان معرفی نمایند، باید معرفی دقیق باشد تا فرزند بداند دقیقا چه الگویی عملی برای انجام کار درست داشته باشد.
۳- یادآوری نعمتهای الهی: والدین همیشه نصیحتهایشان را با یادآوری نعمتهای خدا شروع کنند. (فرزند خوبم، خدای بزرگ به تو گوش وچشم و.. داده..) تا فرزندان شکرگزاری خداوند را یاد بگیرند. وقتی شاکر بودن در برابر نعمتهای خداوند را یادگرفتند بعد از آن یاد میگیرند در برابر همان نعمتها مسئولیتهایی هم دارند.
۴- پرهیز از تکرار: التکرار قبیح و لو کان ملیح
۵- عمل به نصیحتهای خود: لم تقولون مالا تفعلون
۶- هنگام نصیحت با فرزندان ارتباطی قلبی و عاطفی برقرار کنیم: وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ یَعِظُهُ یَا بُنَیَّ … بیان پسرکم در اوج عاطفه و ارتباط صمیمی است.
۷- با خوش خلقی و نرمی نصیحت شود نه با عصبانیت: فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا
۸- صحبت نرم وآرام داشته، سرشون داد نزنیم.
۹- نصیحت دریک مکان پنهان و کنار باشد نه درجمع مگر این که مخاطب نصیحت، فرد خاصی نباشد و شامل جمع شود: نصیحت در جمع فضیحت بود
۱٠- نصیحت برای مخاطب هم مفید باشد.
۱۱- سعی کنید به جای مچگیری از تربیت خاموش استفاده کنید.
و در آخر توجه به این نکته حائز اهمیت است که انتقال غیرمستقیم مفاهیم، مفیدتر از بیان مستقیم آنها میباشد.
درسال۱۹۸٠میلادی در شهر نیویورک آمریکا، که بدترین وپرهرج و مرجترین شهر آمریکا بود، مردم باجگیری میکردند و قوانین را به راحتی زیر پا میگذاشتند. برای مثال پول بلیط مترو را پرداخت نمیکردند. روزی۱۷٠هزار نفر بدون بلیط وارد مترو میشدند. اما در مدت ۶ ماه نیویورک عوض شد و۷٠درصد تغییر کرد. چه اتفاقی افتاد؟
دو دانشمند جرمشناس آمریکایی به اسم جیمز ویلسون وجورج کلینک، تئوری ونظریه ای به نام نظریه پنجره شکسته ارائه دادند.
این نظریه به صورت کوتاه بیان میکند اگر دیدید شیشه پنجرهای شکسته شده، رهایش نکنید؛ اگر رهایش کردید جامعه و مردم گمان میبرند که آن مکان بدون صاحب بوده و در نتیجه پنجره های دیگرش را شکسته وجاهای دیگر را نیزخراب می کنند. بر همین اساس اگر در جامعه جرمی دیده شد، هر چند که کوچک هم باشد مانند آن شیشه شکسته، از کنارش عبور نکنید، چرا که اگر رهایش کنید جرم و جنایت وسیعتر وگستردهتر میشود. حال شما این داستان را به زندگی خانوادگی خویش تعمیم دهید.
اگر در یک حوزهای والدین با فرزندانشان مشکل داشتند، حتماً باید آن را حل کرده وگرنه هر روز به خرابه تبدیل شدن آن نزدیک میشویم. قطعاً برای مشکلات کوچک زندگی خود وقت بگذارید و به آنها فکر کنید و به دنبال راهحل باشید. اینها پنجرههای شکستهی زندگی ما هستند و اگر آن ها را رها کنیم کم کم تعداد پنجرههای شکستهی زندگی ما بیشتر میشود و کم کم با یک مخروبه مواجه میشویم. حتماً برای راهحل پیدا کردن این مشکلات ریز وقت بگذارید، زیرا بیاهمیت انگاشتن آنها و توجه نکردن به آن میتواند دردسر آفرین باشد. لذا والدین نباید در مقابل نافرمانیها واعمال زشت فرزندانشان بیتفاوت باشند.
در پایان والدین باید بدانند شناخت فرزندانشان، ارتباط صمیمی با آنها و ورود به دنیای آنها میتواند به حل مشکلات آنها کمک نموده و سپری کردن این دوران برای نوجوانان را سهل و آسان مینماید.