توافق هسته ای…نزدیک یا دور؟!
تحلیل یک نویسنده عرب از دیپلماسی هسته ای ایران
آوای سنت :توافق هستهای ایران با غرب در وضعیتی است که انتظار یک راهحل نزدیک برای آن وجود دارد،این راه حل بازگشت به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ است که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا پس از پیروزی در ریاستجمهوری آمریکا در سال ۲۰۱۸ آن را ترک کرد.
به گزارش سرویس ترجمه آوای سنت ، مذاکرات ایران و قدرتهای صاحب وتو و آلمان، نزدیک به ۱۰ سال ادامه داشت که در این مدت، مذاکرهکنندگان ایرانی از دیپلماسی زیرکانه فارسی استفاده کردند. ایرانی ها دیپلماسی خود را دقیق تر از فرش دستبافت خود می بافند.
ایرانی ها همواره می گویند که اطراف مذاکره باید به میز مذاکره برگردند. معنای این عبارت این است که آمریکا از این توافق خارج شده و انگلیس، فرانسه و آلمان در انجام به تعهدات خود کوتاهی کرده اند،اما ایران همچنان در این توافق باقی مانده و خروج خود را از آن اعلام نکرده است.
ایرانی ها از امضای توافقنامه ۲۰۱۵ از نظر سیاسی و اقتصادی سود چندانی نبردند، زیرا تحریم ها برداشته نشد و به دلیل ناکامی دولت باراک اوباما در اجرای بسیاری از موارد توافق شده، ایرانی ها نتوانستند در جامعه بین المللی مشارکت کنند. و خود غرب نیز تمایلی به اجرای بسیاری از محتوای توافق نداشته است.
علی رغم اعلام خروج ترامپ از این توافق و عدم اجرای مفاد آن،ایرانی ها که بسیار سرسخت و دارای بینش دیپلماسی عمیق هستند،از این توافق خارج نشدند، ایران بدون اعلام خروج از توافق، کم کم این توافق را زیر پا گذاشت.
این رویکرد نشاندهنده زیرکی دیپلماسی ایران است، زیرا نشان میدهد که گامهای این کشور برای مسدود کردن تعهداتش نسبت به برخی مفاد توافق، واکنشی به عقبنشینی و عدم تمایل غرب به اجرای آن است و بین واکنش و آغازگربودن تفاوت وجود دارد.
از جمله وعدههای جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا در مبارزات انتخاباتیاش، بازگشت به توافق هستهای بود، بهویژه اینکه او در دوران اوباما، رئیسجمهور سابق آمریکا،حامی و معمار توافق بود، اما تاکنون نتوانست بازگشت آمریکا به توافق هستهای را اعلام کند.
این در حالی است که ترامپ توانست با قرار دادن دهها مانع برای جلوگیری از بازگشت بایدن به توافق، او را در تنگنا قرار دهد.
ترامپ تحریمهای شدیدی را علیه ایران اعمال و اعلام کرد تحریمهایی را علیه هر شرکت غربی که در ایران همکاری یا سرمایهگذاری کند اعمال خواهد کرد. او با این اقدام خود باعث شد شرکتهای بزرگ از ترس از دست دادن بازار بزرگ و قدرتمند آمریکا،ایران را ترک کنند.
ترامپ سپس مانع بزرگی در مقابل دولت بایدن قرار داد و بازو، ستون، و دست ایران یعنی سپاه پاسداران از جمله نیروی قدس را به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی کرد.شکی نیست که برداشتن این مشکل برای بایدن مشکل است،همچنین، برای هر حکومتی در ایران دشوار است که خواستار حذف نام سپاه پاسداران از لیست تروریستی نشود، زیرا سپاه تکیه گاه نظام و بازو و حافظ دستاوردهای آن است.
تحریمهای ترامپ شامل رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز میشود و این توهین به کشور ایران تلقی میشود، زیرا رهبر ایران، هرم مرجعیت سیاسی و مرجعیت دینی در این کشور است و مقلدان زیادی در داخل و خارج از ایران دارد.
تقاضای ایران برای ضمانت از آمریکا واقع بینانه است، زیرا بدون دریافت تضمینی مبنی بر خروج مجدد آمریکا از توافق، سرمایه گذاران به ایران نمی آیند و شرکت های بزرگ دائما نگران ورود یک دولت آمریکایی برای لغو توافق خواهند بود و در نتیجه شرکت های سرمایه گذاری ،خسارت خواهند دید.
به همین ترتیب، برای ایران دشوار است که بدون درخواست تضمین برای عدم تکرار عقب نشینی آمریکا از توافق، از پیشرفت خود در برنامه هستهای ایران دست بکشد.زیرا ایران می داند که به دلیل ترس کشورها و شرکت ها از عقب نشینی دوباره آمریکا از توافق،این کشور نمی تواند از این توافق بهره مند شود.
ایران خواستار لغو کامل تحریم های اعمال شده علیه خود است، اما کاخ سفید به دلایلی از جمله فشار دموکرات ها و ترس از واکنش جمهوری خواهانی که در کنگره دارای قدرت وجایگاه مردمی هستند، قادر به انجام این کار نیست.
ایرانیها با دیپلماسی و زیرکی سیاسیشان متوجه هستند که لغو برخی تحریمها در حالی که به آنها قول میدهند که به تدریج بقیه را نیز لغو کنند، به معنای عدم رفع بقیه است.پس اگر قصد لغو همه تحریم ها وجود داشت، غرب و آمریکا حتی اجرای توافق هسته ای امضا شده در سال ۲۰۱۵ را به تاخیر نمی انداختند.
غرب خواستار محدودکردن توانایی موشکی ایران به بهانه نگرانی کشورهای همسایه و اسرائیل از این موضوع است. درست است که غرب خواهان محدود کردن قدرت موشکی ایران است زیرا این موضوع اسرائیل را نگران می کند. در مقابل نیز، کشورهای عربی نگران افزایش قدرت اسرائیل با داشتن نزدیک به دویست کلاهک هسته ای یا بمب هستند،اما غرب به دنبال رفع این نگرانی اعراب نیست.
همچنین آمریکا و غرب به کشورهای عربی اجازه نمی دهند که دارای سلاحهای قدرتمند و قوی باشند و آنها را به سلاح های ضعیف مجهز می کنند و این درحالی است که اسرائیل را به سلاح های مرگبار تهاجمی کرده اند.
درحالی که روسای جمهور، وزرای خارجه و دفاع آمریکا بر لزوم برتری اسرائیل نسبت به جهان عرب تاکید می کنند،پس غرب و آمریکا چگونه می توانند با هدف کاهش ترس و نگرانی کشورهای عربی درباره توانایی موشکی ایران گفتگو کنند؟
ایران هواپیماهای جنگی تهاجمی ندارد، و هواپیماهای غیرنظامی نیز به دلیل تحریم های شدید، نبود قطعات یدکی و عدم نگهداری لازم در رنج هستند.پس این کشور چگونه می تواند قدرت موشکی خود را رها کند؟ و اگر این کار را می کرد، مثل کسی بود که خودش ناخن هایش را کوتاه کرد(خودش را خلع سلاح و ضعیف کرد)
ایران تسلیحات دفاعی و تهاجمی از غرب دریافت نمیکند و سایر کشورهای همسایه با دهها معامله به تسلیحات زمینی، دریایی و هوایی مسلح هستند، آیا همه اینها مورد بحث قرار میگیرد تا همه وارد صلح شوند؟
موضوع دیگری که غرب می خواهد درباره آن بحث کند، حضور ایران در عرصه های متعدد مانند سوریه، لبنان، عراق و یمن است.
آمریکا و غرب متعهد می شوند که با وجود هزاران هزارکیلومتر دوری از این مکان ها، امنیت ملی خود را در خلیج فارس، باب المندب و دریای سرخ حفظ کنند. مذاکره کننده ایرانی ممکن است به این موضوع استناد کند،ایران نیز می خواهد امنیت ملی خود را حفظ کند، به خصوص که منطقه در مجاورت ایران است و اسرائیل به آن نزدیک است.
نکته اصلی این است که این مذاکرات بسیار دشوار است و مذاکره کننده گان ایرانی زیرک هستند و به سختی می توان آنها را شکست، این چیزی است که دیپلماسی عربی باید از آن درس بگیرد.
از جمله درس های این مذاکرات این است که غرب و آمریکا برای ضعیفان ارزشی قائل نیستند، بلکه مطالبات خود را به آنها دیکته می کنند. اما کسی که قدرتمند باشد مورد احترام و قدردانی کشورهای غربی و آمریکا قرار می گیرد.
درس دیگری که کشورهای عربی باید بگیرند این است که نباید با ایران نزاع کنند، زیرا دوستی با ایران بهتر از دشمنی است.ایران کشوری صمیمی و ماندگار است وحتی اگر نفت خشک شود و منطقه فقیر شود،ایران بر دوستی خود پایدار است در حالی که غرب تا زمانی به سوی ما می آید که نفت ما جاری است و اگر نفت ما خشک شود حضور غرب نیز در منطقه ما خشک می شود.
از جمله درس های آموخته شده پرهیز از نزاع های ملی و فرقه ای است، نه عرب، نه فارس و نه فرقه گرایی نباید بهانه ای برای نزاع ها باشد،همکاری و روابط با واتیکان جایز است، پس چگونه برقراری روابط عادی و خوب با ایران جایز نیست؟
می توان از زیرکی، منابع انسانی و طبیعی و ثروت های ایران بهره مند شد،کشورهای حاشیه خلیج فارس و ایران نیازهایی دارند و اگر تفاهمی صورت گیرد هم ایران و هم کشورهای حاشیه خلیج فارس می توانند به یکدیگر کمک کنند.
جهان غرب ممکن است آماده تیره و متشنج کردن روابط کشورهای منطقه باشد، اما وقتی پدربزرگ،به خاطر دیگران،پسران خود را تحت فشار قرار نمی دهد، مگر اینکه اسرائیل در خطر باشد، بنابراین ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس باید با هم همکاری کنند و متحد شوند.
عمان اینگونه است،دوراندیش و عمیق اندیش، بنابراین روابط آن شاهد فراز و نشیب، پیوند و جدایی نیست و وارد نزاع و دعوا نمی شود.می توان گفت دیپلماسی عمان همطراز دیپلماسی ایران است.