عمومی

بغدادی مرد اما غرب همچنان به آتش افروزی در منطقه ادامه می دهد

مطلبی از middleeasteye

آوای سنت: بخشی از مقاله سایت -middleeasteye.net- تقدیم کاربران آوای سنت می شود. در این مقاله به سیاست غرب در منطقه پرداخته شده است.

بغدادی مرد اما سماجت غرب در پشتیبانی از دیکتاتورها , همچنان باعث ادامه آتش افروزی در منطقه می شود.

اساس سیاست خاورمیانه غرب , از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳ تا کنون هیچ تغییری نکرده است.

چند روز قبل , وقتی از مارک اسپر, وزیر دفاع آمریکا در مورد تایید سخنان ترامپ درباره کشته شدن ابوبکر بغدادی که گفته بود” به تونل فرار کرد و در حالی که گریه و التماس می کرد کشته شد” , گفته بود: ” نمی توانم این کار را بکنم , از جزئیات اطلاعی ندارم” .

ترامپ که هیچ گونه تجربه نظامی ندارد و فقط تصاویری را را دیده که از درون هواپیما گرفته شده , چرا لازم دید که از جریانات حین عملیات روی زمین , سناریوسازی کند؟

مشابه عکس العملی که آمریکا نسبت به مرگ البغدادی نشان داد در گذشته هم مشاهده شده بود. هر وقت که رهبر القاعده یا داعش کشته شدند دنیای غرب با اعلام این که دیگر مشکل برطرف شده است دچار خطا شدند.

در حقیقت , کاری که باید انجام شود این است که وضعیت و شرایطی که باعث شهرت و قدرت پیدا کردن کسانی که پیش از آن حتی اسم آنها شنیده نشده , بارها و بارها باید مورد ارزیابی قرار بگیرد.

آیا ماموریت به پایان رسید؟

پیش از ترامپ هم چندین لیدر با تصور پایان کار القاعده و داعش ابراز خوشحالی کرده بودند.  جورج بوش ، تونی بلر ، ولادیمیر پوتین ، نیکلا سارکوزی و دیوید کامرون پس از مداخلات بیشمار کشورشان در خاورمیانه اظهار کردند که ماموریت به پایان رسید. امروز مشاهده می کنیم: سوریه کاملاً نابود شده و تحت اشغال دائمی قرار دارد، یمن و لیبی به دلیل جنگ داخلی ویران شده اند و عراق فلج شده است.

حتی بغدادی محصول مستقیم تصمیم بوش و بلر برای حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ است. بغدادی هم مانند بسیاری از عراقی ها ، به جنبش مقاومت سنی های عراق علیه اشغال ایالات متحده پیوست و یکی از بنیانگذاران جنبش جماعت جیش اهل سنت و الجماعت شد.

وی در فلوجه دستگیر شد و در اردوگاه ابوغریب و بوکا (که بعداً آن را “دانشگاه جهادیان” نامیدند) مدتی کمتر از ده ماه نگهداری و سپس آزاد شد.

بغدادی ، که سابقاً فوتبال بازی می کرد ، به عنوان یک روحانی میانه رو بود ​​و هیچ اعتباری نداشت، ناگهان از چشم ها ناپدید شد. هنگامی که ایالات متحده تصمیم گرفت در سال ۲۰۱۱ از عراق خارج شود ، گروه دولت اسلامی به سرپرستی بغدادی آنقدر ناچیز تلقی شد که جایزه‌ پنج میلیون دلاری که بر سر یکی از رهبران آن تعیین شده بود به ۱۰۰,۰۰۰ دلار کاهش داده شد.

جان برنان ، مدیر وقت سیا گفته بود که داعش “کار تقریباً تمام شده” و تنها ۷۰۰ عضو دارد. حق با برنان بود. ابتدا توسط جنبش های عشیره ای و سپس در جریان بهار عربی در سال ۲۰۱۱ ، داعش از پایگاه سنی خود جدا شد و حتی توسط القاعده رد شد.

خرد شدن بهار عربی

باز هم همپیمانان آمریکا به داد بغدادی رسیدند. این همپیمانان , محمد مرسی که از طریق انتخابات به ریاست جمهوری مصر انتخاب شده بود را به زیر کشیدند. در سال ۲۰۱۳ ، خرد شدن بهار عربی – به دست عربستان سعودی و امارات متحده عربی – و شکستن امید میلیون ها شهروند عرب که امیدوار به ایجاد تغییر مسالمت آمیز و دمکراتیک بودند بزرگترین نیروی محرکه برای دولت اسلامی به طور کلی و بخصوص برای بغدادی بود.

 

در حالی که داعش و ایده های آن به زانو زده بود، این تحولات  برای بغدادی و گروه او جانی تازه بخشید. برای کسانی که در عراق که پر از نفرت فرقه ای بود و همچنین کسانی که در صحنه جنگ داخلی سوریه حضور داشتند پتانسیل بی پایانی از جنگجویان خارجی پدید آمد.

امروز همین اشتباه انجام می شود که ترامپ از ما می خواهد که مرگ بغدادی را نقطه برگشت و پس روی برای داعش تلقی کنیم. زمینه و شرایطی که زندگی را به افرادی مانند بغدادی و گروههایی مانند داعش نادیده می گیرد ، نادیده گرفته می شود و رهبران صعود کننده از آن بازدید می کنند.

اوضاع و احوال و شرایطی که به افرادی مانند بغدادی و گروههایی مانند داعش حیات می بخشد ، توسط رهبرانی که می خواهند یزرگی شکار خود را نشان بدهند و و فراتر از آنچه در مقابل آنهاست را نمی بینند بار دیگر نادیده گرفته می شود.

 

یکی از شرایطی که نادیده گرفته می شود ، اعتقاد مطلق و مصمم دیکتاتوری به عنوان مکانیسم کنترل است.

 

یکی از این شرایط نادیده گرفته شده ، اعتقاد مطلق و قاطع غرب به دیکتاتوری به عنوان مکانیسم کنترل است. یکی دیگر از شرایط موجود هم , عدم توانایی دیکتاتورها در ارائه الگویی از حاکمیت است که به کشورهایشان اجازه پیشرفت بدهد. سوم ، میزان ناراحتی اقتصادی و اجتماعی است که توسط میلیون ها نفر در سراسر جهان عرب احساس می شود.

اگر به کمی دورتر بنگرید  آشفتگی مدنی را در لبنان خواهید دید, و سوریه را که به سه قسمت تقسیم شده , یمن که با آغاز حمله چهار سال پیش محمد بن سلمان به همانند سوریه تقسیم شده و غزه را که مردم و نظامیان در تظاهرات با یکدیگر درگیر می شوند را خواهید دید.

هیچ یک از سیاست های غرب که باعث این فاجعه شده‌اند تغییر نکرده است. ترامپ هم مانند سلف خود ، اوباما ، همواره تکرار می کند که نیروهای آمریکایی را از خاورمیانه خارج خواهد کرد. یک روز پس از آنکه وی اعلام کرد که نیروهای خود را از سوریه خارج خواهد کرد ، وی ۲۰۰۰ نیروی اضافی را به عربستان سعودی اعزام کرد.

پس از مرگ بغدادی ، ایالات متحده, تقویت حضور نظامی خود در مجاورت میادین نفتی در شرق سوریه را آغاز کرد. ترامپ که خروج نیروهای آمریکایی از سوریه را اعلام کرده بود بلافاصله از حرف خود برگشت و اعلام کرد که ” ما نفت را نگه می‌داریم من همیشه این را گفته ام, ما ایمنی نفت را تضمین کرده ایم”.  ترامپ گفت که هدف وی تضمین سهم درآمدهای نفتی ایالات متحده در سوریه است.

حداقل با ترامپ لب براق دنبال کردن انگیزه های بالاتر برداشته شده است. اما ماهیت سیاست غربی در خاورمیانه از سال ۲۰۰۳ تغییر نکرده است. اینگونه می شود: الجزایر ، یمن ، لیبی ، سوریه را نادیده بگیرید – آنها علل گمشده هستند و به هر حال اهمیت ندارند. فقط روی دو پایتخت تمرکز کنید – اورشلیم و قاهره – و اگر امنیت به نظر برسند ، مشکل چیست؟

ترامپ رژگونه “ارزشهای انسانی” را مانند پیشینیان خود روی لب نمی کشد ، اما ماهیت سیاست خاورمیانه جهان غرب از سال ۲۰۰۳ تغییر نکرده است. این سیاست کمابیش این گونه است: الجزایر ، یمن ، لیبی ، سوریه را بی خیال شو آنها نابود شده اند  و اهمیتی هم ندارند. فقط روی اورشلیم و قاهره تمرکز کنید. اگر در این دو مشکلی نیست ، چرا نگران باشیم؟

حال با توجه به حوادثی که در گوشه و کنار دنیای عرب شاهد هستیم , چه تضمینی وجود دارد که این حوادث به به دو نقطه مورد نظر سرایت نکند؟

منبع

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن