آوای سنت: شرایط ملتهب و نگران کننده منطقه خاورمیانه بسیاری از تحلیل گران را به این جمع بندی رسانده است که آینده سیاسی و امنیتی این منطقه بدتر از گذشته خواهد بود.مروان بشیارا اخیرا در تحلیلی که در الجزیره انگلیسی منتشر شده ، به بررسی این موضوع پرداخته است. ذیلا ترجمه این مقاله تقدیم می گردد:
اگر فکر میکنید که خاورمیانه بعد از یک دهه ناآرامی و درگیری به بدترین وضعیت ممکن رسیده و حالا میتواند دوباره سر بلند کند و همه چیز را از نو آغاز کند، باید در افکارتان تجدیدنظر کنید. چرا که شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی منطقه نه تنها بهتر نشده، که بدتر هم شده.
اوضاع وحشتناک به مهیب تبدیل شده و چشمانداز نویدبخشی هم برای پایان این شرایط دیده نمیشود. یک وضعیت آشفته که هر آن ممکن است از کنترل خارج شده و تبعات و پیامدهای بینالمللی غیرمنتظرهای را رقم بزند.
شاید اخیرا شماری از کشتارها کاهش یافته باشند، اما زخمهای جنگ هنوز التیام نیافته و حتی میتوان گفت که شیوع کرونا و دشواریهای اقتصادی ناشی از آن زخمها را عمیقتر هم کرده است. حالا خاورمیانه بزرگ دردهایی بیش از همیشه دارد.
در سال ۲۰۱۰ نیز منطقه در ورطه عمیقی دست و پا میزد. الان اما شرایط ناخوشایندتر است، و اگر ده سال پیش اوضاع منطقه در نهایت به بحران و ویرانی امروز ختم شد، در حال حاضر سابقه و اثرات یک دهه خشونت و خرابی و مرگ وضعیت را آشفتهتر کرده و خطرات آخرالزمانی امروز بیتردید به تبعات ویرانگرتری ختم خواهد شد.
پیشبینی یک زمستان ملتهب
در سال ۲۰۱۰ در الجزیره نوشتم که «یک زمستان داغ و ملتهب در پیش است. در اوضاع شکننده و قفلشده بعضی از دولتهای منطقه بعید نیست حاصل تنشهای موجود یک بحران بزرگ و حتی بدترین سناریوی ممکن، یعنی جنگ باشد». فهرست کشورها طولانی بود و اغلب ویژگیهای مشابهی هم داشتند که میشود به اختلافات عمیق، مردم ناامید، حاکمیتهای در معرض خطر، بیثباتی و تهدید پررنگ جنگ و خشونتهای داخلی اشاره کرد.
شرایط بدتر از همیشه به نظر میرسید. در واقع شاید خاورمیانه در قرن گذشته روزهای دشواری را پشت سر باشد، اما هیچگاه در تاریخ وضعیتش به اندازه ده سال اول قرن ۲۱ وخیم نبوده. منطقهای با رهبران خسته و بدبین و مردمی ناامید که همه اینها باعث شده بود منطقه مثل انبار باروت باشد. فضایی که در نهایت به اعتراضات مردمی و بهار عربی انجامید و پس از آن هم ماجراهایی که موجب شد تقریبا کل منطقه به زانو درآید.
امروز هم مثل آن روزها میتوان در هر گوشهای شاهد خشم و ناامیدی مردم خاورمیانه بود. حالا، دوباره در پایان دومین دهه قرن، مانند دهه گذشته منطقه با یک بحران اقتصادی مواجه است و باز هم ملل خاورمیانه با بیکفایتی، سرکوب و فساد دولتی مواجهند. موضوعی که این بار شرایط را حادتر جلوه میدهد، این است که این بار سیاست خارجی احمقانه و بی محابای آمریکا هم اضافه شده و با حمایت از دیکتاتوری به بیثباتیها افزوده و شرایط را بدتر کرده است.
مشکل دیگر این که اینبار برخلاف دهه گذشته، منطقه نه رنجها و آسیبهای ده سال، که این بار سنگینی و رنج دو دهه جنگ و درگیری را بر شانهاش دارد: جنگهای داخلی، نیابتی و استعماری که باعث شده سوریه، لیبی، یمن و عراق در آتش و خاکستر غرق شوند. در حقیقت، مالیخولیای سال ۲۰۱۰ قابل مقایسه با عصبیت و آشفتگیهای سال ۲۰۲۰ نیست. یعنی اگر تنش حجم داشت و میشد آن را لمس کرد و اندازه گرفت، مثل خامهای که روی شیر درست میشود، میشد تنشهای منطقه را حس کرد و با چاقو برید.
میتوان گفت مالیخولیای فساد سیاسی، درگیریهای ژئوپولتیکی و رکود اقتصادی راه را برای بروز انواع خشونت و بیرحمی پیشبینیناپذیر هموار کردهاند.
از بد به بدتر
اگر در سال ۲۰۱۰ طرح صلح اسرائیل و فلسطین قفل شده یا به اصطلاح به بنبست رسیده بود، امروز میتوان گفت صلح میان این دو ملت کلا مرده است. حالا دیگر اشغال نظامی عمیقتر شده و برنامه اسرائیل برای الحاق کرانه باختری تنشها را افزایش داده است. از سوی دیگر جنگ سوریه و یمن هم که باعث ویرانی بخش اعظمی از این دو کشور و مرگ و آوارگی میلیونها نفر شده، اختلافات و درگیریهای جمهوری اسلامی ایران با همسایگانش را بیشتر کرده است.
در این بین، در چهار سال اخیر دولت ترامپ نیز با پشتیبانی از سیاستهای توسعهطلبان اسرائیلی و خروج از توافق برجام و اعمال تحریمهای شدید بر این کشور و شرکای تجاریاش موجب دامن زدن به تنشها در خلیج فارس و خاور نزدیک شده است. در این شرایط هر آن ممکن است خشونتهای متقابل بین طرفین این درگیری به برخورد مستقیم بینجامد. به خصوص اگر دونالد ترامپ یک بار دیگر در انتخابات ماه نوامبر رای بیاورد- که در صورت وقوع درگیری تمامعیار و رخداد یک جنگ استعماری با یک قدرت منطقهای نمیتوان تصور کرد که چه ویرانی و کشتاری به وقوع خواهد پیوست.
دخالتهای روسیه و اقدامات متقابل اروپا هم ممکن است ویرانیهای مشابهی را در بخشی دیگر از منطقه موجب شوند. آفریقای شمالی و منطقه ساحل مدیترانه هم به دلیل جنگ داخلی لیبی که با مداخلات خارجی از کنترل خارج شده، آبستن حوادثی خونینتر هستند. حتی کشورهای کوچکی چون تونس، لبنان و اردن هم درگیر بیثباتی و تنش هستند. امارات متحده عربی که نقش پلیس منطقه را بر عهده گرفته ، از لیبی تا یمن را درگیر بیثباتی کرده است. و حتی تونس هم که تنها تجربه موفق بهار عربی بود، با بیثباتی سیاسی و دشواریهای اقتصادی درگیر است و لبنان و اردن هم با ناآرامیهای اجتماعی مواجهند.
کاهش قیمت نفت به همه کشورهای منطقه آسیب زده و کشورهای تولیدکننده انرژی، از الجزایر تا عراق، عربستان سعودی و دیگر کشورهای نفتی خلیج فارس و حتی کشورهای فقیرتر منطقه با افزایش بیکاری، خدمات عمومی نازلتر و بیثباتی بیشتر روبرو شدهاند.
یکی از این کشورها مصر است. پرجمعیتترین کشور دنیای عرب، که دهها سال با حکمرانی یک رژیم دیکتاتوری اداره میشد، امروز با استبداد بیرحمتری دست به گریبان است که دهها هزار نفر از مخالفین سیاسی و حتی منتقدین عادی را هم زندانی کرده است.
دو برابر کردن
رژیم های بیرحم منطقه که با خشونت ، ترور و سرکوب از سیل بهار عربی خود را محافظت کردند، امروز روشهای وحشیانه ضدمردمی خود را تشدید و حتی مضاعف کردهاند. این کشورها که از نظر اخلاقی، مالی و سیاسی ورشکسته شدهاند، تنها با اتکا به خشونت و بیرحمی و البته حمایت خارجی قدرت را حفظ کردهاند. رژیم السیسی در مصر، رژیم افراطی اسرائیل و البته رژیم احتمالی ژنرال خلیفه حفتر در لیبی از جمله رژیم هایی هستند که کاملا با حمایت خارجی بر جای ماندهاند.
در منطقهای که اوضاعش مدتهای طولانی وخیم بوده، هیچ مسیر میانبری برای عبور از آسیبهای چند دهه گذشته وجود ندارد. و حتی سقوط معجزهآسای دیکتاتورها و پشتیبانان بینالمللیشان نیز نمیتواند این چند دهه آسیب را جبران کند. تنها مردم منطقه هستند که میتوانند از پس این کار برایند. مردمی که در دو دهه گذشته نشان دادند که میتوانند در تاریکترین و خشونتبارترین شرایط، روشنفکرانهترین و صلحآمیزترین راهها را دنبال کنند. حالا هم این که چگونه میخواهند واقعیت غیرقابل تحمل زندگی امروزشان را تغییر دهند، شکل آینده آنها را مشخص خواهد کرد.