آوای سنت : جمعه ۸ مرداد ۱۴۰۰ وقتی مولانا عبدالحمید در خطبههای نماز جمعۀ اهلسنّت زاهدان از طرفهای درگیر در افغانستان خواست «با مذاکره و مصالحه مسائل را حلوفصل کنند» و در ادامه طالبان را «سرمایههای افغانستان» خواند، میشد پیشبینی کرد که سخنان امام جمعۀ اهلسنت زاهدان به مذاق برخی خوش نمینشیند و واکنشهایی را در پی خواهد داشت.
سهشنبه ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ وقتی «پیام تبریک مولانا عبدالحمید به ملت شریف و مجاهد افغانستان» منتشر شد و طی آن امام جمعۀ اهلسنت زاهدان «پیروزی بزرگ و چشمگیر طالبان» را «برای امارت اسلامی، علمای بزرگوار و عموم ملت غیور و مجاهد افغانستان قابل تبریک و تهنیت» دانست، برخی از تحصیلکردگان و فعالان عرصۀ رسانه دست به کار شدند و با انتشار یادداشتها و نامههای سرگشادهای مواضع اخیر امام جمعۀ اهلسنت زاهدان را نقد کردند و مخالفت صریح خود را با ایشان اعلام نمودند.
نقد «دیدن نیمۀ خالی و پر لیوان است و مبتنی بر معیارهای جمعی و عقل است» و آنان که با افکار و اندیشههای مولانا عبدالحمید آشنایی دارند، میدانند که ایشان کسی نیست که از نقدهای سازنده گریزان باشد. امام جمعۀ اهلسنت زاهدان بارها دربارۀ ضرورت نقدپذیری و اثربخشی آن در جامعه تأکید کرده و معتقد است: «اگر میخواهیم موفق بشویم باید به حرف مخالفان و منتقدان خودمان توجه کنیم، زیرا دوستان معمولا یا عیبها و نقاط ضعف ما را نمیبینند و یا اگر میبینند هم بهخاطر مراعات حال ما، چیزی نمیگویند. لذا اگر کسی حتی از ما انتقاد تند هم کرد باز هم آن را بشنویم.» (جمعه۱۷/۱۱/۱۳۹۹) برایناساس میتوان یقین داشت که ایشان یادداشتها و نامههایی را که در نقد مواضع اخیر ایشان نوشته شده، میخوانند و به دیدگاههای منصفانه و نقدهای سازندۀ کارشناسان توجه خواهند کرد.
اما آنچه با تأسف بسیار دربارۀ بیشتر یادداشتها و نامههای منتشرشده علیه موضعگیریهای اخیر مولانا عبدالحمید میتوان گفت این است که محتوای بیشتر آنها بیش از آنکه نقد باشد، اعتراضیه و یا به تعبیری «غضبنامه» است. متأسفانه نویسندگان این یادداشتها و نامهها فقط نیمۀ خالی لیوان را دیدهاند. آنها حتی یک درصد هم نمیخواهند این گزاره را بپذیرند که طالبان امروز شاید بهراستی تغییر کردهاند و چهبسا در شرایط سخت کنونی بتوانند فریادرس مردم مظلوم افغان باشند و برای آنها امنیت و استقلال را به ارمغان بیاورند. آنان با طیفهای مختلف مردم افغانستان ارتباطی ندارند و نظرات مردم افغانستان انگار برایشان مهم نیست. اوضاع امروز افغانستان را هم صرفاً براساس اخبار و گزارشهای رسانههایی تجزیه و تحلیل میکنند که تمامقد مخالف هر مدلی از حکومت دینی هستند. همۀ این موارد این پیام را به خوانندگان این یادداشتها و نامهها منتقل کرده است که نگارندگان درواقع با رویکارآمدن طالبانِ خوب یا بد مشکلی ندارند؛ مشکل اساسی آنان با حکومتها و نظامهای دینی است. نمیخواهند در افغانستان حکومتی دینی روی کار بیاید.
نکتۀ دیگر اینکه بیشتر نویسندگان یادداشتها و نامههای انتقادی اخیر، به لحن و ادبیات نوشتههای خود هیچ توجهی نکردهاند یا شاید توجه کردهاند، اما به عمد خواستهاند به جای نقد، با کلمات و تعبیرهای تند و زننده بداخلاقی کنند. امری که با واکنش منفی خیلی از کاربران فضای مجازی مواجه شده و متأسفانه قدری تنش در این فضا ایجاد کرده است.
مهم است که نخبگان و تحصیلکردگان عزیز جامعۀ ما و نیز تمام ناظران و تحلیلگران ایرانیِ مسائل افغانستان با سعۀصدر بیشتری تحولات کشور همسایه را رصد کنند و به لحن و ادبیات نوشتههای خود توجه بیشتری کنند. دربارۀ افغانستان و طالبان نیک است که همۀ ما این نکته را به یاد داشته باشیم که «اگر طالبان هم آنچه را که مردم افغانستان میخواهند به آنها ندهند، رفتنی خواهند بود؛ درست همانگونه که اشرف غنی و اسلاف او رفتند.» بنابراین نیازی نیست که ما فرسنگها دورتر از آنان خشم بگیریم و با بداخلاقی کنیم و دل برنجانیم.