مذاهب و خطبه ها

چرا چیزی که ما میخواهیم بدست بیاریم خدا به ما نمیدهد و قسمت نیست؟

آوای سنت :  چرا باید قسمت چنین باشد؟
چرا چیزی که ما میخواهیم بدست بیاریم خدا به ما نمیدهد و قسمت نیست؟

اگر انسان به هر دری می‌زند نمی‌شود به هر دو عامل جبر و اختیاری بستگی دارد و این که آدمی خطاها، شکست‌ها، نرسیدن‌ها … یا حوادث نامطلوب را به گردن خدا می‌اندازد، بیشتر به جهل او نسبت به خدا و نیز اندازه‌های «قدرهای» قبلی، فعلی و آتی او از یک سو و تنبلی و از خود راضی بودن وی از سوی دیگر بر می‌گردد. نمی‌خواهد قبول کند که عیب و ایراد از خودش بوده و در ضمن می‌خواهد خطا را توجیه نماید، لذا می‌گوید: قسمت چنین بود و یا می‌گوید لابد خدا نخواست.

در حالی که باید بداند خداوند هستی و خیر محض است و از او بد و شر صادر نمی گردد و هر فسادی (تباهی) که روی زمین است، به دست انسان ایجاد شده است:

«ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیدِی النَّاسِ لِیذیقَهُمْ بَعْضَ الَّذی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یرْجِعُون‏» (الروم‏- ۴۱ )

ترجمه: فساد در خشکی و دریا به خا‌طر کارهایی که مردم انجام داده ‏اند آشکار شده، خدا می‏خواهد نتیجه بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید (به سوی حق) بازگردند.

این انسان است که مثلاً درخت‌ها را قطع می‌کند، جنگل و فضای سبز را از بین می‌برد، گازهای گلخانه ای ایجاد می‌کند … و بعد می‌گوید: خدا خواست که هوا گرم شود، باران نبارد و قحطی بیاید.

به عنوان مثالی دیگر: هیچ کس دوست ندارد که فرزندش معلول، کور، عقب مانده و یا بیمار به دنیا آید. اما قبل از ازدواج، قبل از انعقاد نطفه، پس از انعقاد و در دوران بارداری، اصول لازم را رعایت نمی‌کند، مثلاً تغذیه ناسالم، عصبیت، مصرف نوشیدنی الکلی یا مواد مخدر یا حتی حلال‌های مضر، سفر و حرکت مضر و … انجام می‌دهد. لذا علت‌های متفاوتی برای ناقص یا بیمار به دنیا آمدن نوزاد فراهم می‌شود، اما پس از مشاهده‌ی نتیجه اهمال‌های خودش می‌گوید: خواست خدا این بود که چنین شود و یا خدا نخواست که ما بچه سالم داشته باشیم و بعد هم توجیه می‌کند که لابد خیر در این بود!

بله، البته که بدون خواست خدا هیچ فعلی صورت نمی‌گیرد، اما خواست خدا، همین قرار دادن اندازه‌ها و بالتبع علت و معلول‌ها، تأثیر و تأثرها بوده است و انسان را تعلیم داده و سپس برای انتخاب راه، آزاد و مختار قرار داده است.

یک حکایت روشن کننده:
روزی یکی از کفار به ظاهر مسلمان شده، ولی ناباور یا به اصطلاحی دیگر «منافق»، تصمیم گرفت که با حضرت رسول الله (ص) محاجه کند. دوستانش از او پرسیدند: تا به حال کسی موفق نشده است، تو می خواهی چه کنی؟ او حبه ی خرمایی در دست گرفت و گفت:
از او می پرسم که آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ اگر گفت: آری. آن را زمین انداخته و زیر پا له می‌کنم و اگر گفت نه، آن را می خورم. خلاصه همه خوشحال نزد ایشان رفتند و او پرسید:

یا رسول الله (ص) آیا این خرما قسمت من هست یا نه؟ ایشان فرمودند: اگر بخوری بله، و اگر نخوری نه.

خوب در این جمله کوتاه معنایی بسیاری وجود دارد و از جمله آن که: بسیاری از قسمت‌ها را خودت تعیین می‌کنی. و بسیاری از قضاهای حتمی، به خاطر مقدراتی است که خودمان فراهم ساخته‌ایم.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن