اهل سنت ایرانمناطق و پراکندگی

به بهانه فوت ماموستا ملا محمد بانی ساکان

سید علاءالدین حیدری

آوای سنت : علمای دین چشم و چراغ مردمند . جامعه ما از قدیم تا به اکنون مهد پرورش عالمانی بوده که هم چشم مردم و هم چراغ راه جامعه بوده اند .

عالمان فاضلی که در اوج سادگی زیسته و بر بلندای علم و معرفت نشسته اند .

مرحوم حاج ماموستا ملا محمد رضایی ( بانی ساکان ) از جمله این نیکمردان و در زمره مردان خدایی بود که در قلب مردم و در کمال سادگی زیستند.

امام جمعه ای در روستایی در ثلاث باباجانی که نام نیکش ورای جغرافیای ثلاث درخشید .

ایشان را از سالها پیش می شناختم و یا دقیقا بعد از تماسی از طرف ایشان ارادتم بیشتر از پیش شد .

در ایامی که در خدمت مردم شریف ثلاث بعنوان بخشدار بودم و در شبی حدود ساعت ۲۳ شماره ای با بنده تماس گرفت . در پشت خط صدایی مهربان و پدرانه و اما جدی و پرصلابت گفتند: گوشی آقای بخشدار حیدری ؟

گفتم بله بفرمائید در خدمتم .
خودشان را معرفی نکردند تا بعد…
گفتند : این چه مسئولیتی است که مردم آب ندارند و سه روز تا شروع ماه مبارک رمضان مانده … مردم چطوری وضو بگیرند و سحر و افطار مردم چه می شود ؟ و …

خوب که صحبت کردند و آرام شد ، عرض کردم ببخشید شما ؟ از کجا تماس می گیرید ؟
گفتند که من ملا محمد بانی ساکان هستم و برای آب روستا تماس گرفتم .
گفتم ماموستا ما ارادت داریم . چشم … پیگیری می کنم و مطمئن باشید که بنده هیچ هدفی جز خدمت به مردم ندارم و …
بنوعی بهم فهماندند که از این حرفها زیاد شنیدم و عملی ندیدیم .
و بعد گفتند : باشد و خداحافظ…

فردا صبح اول وقت ، پیگیری جدی کردم و چون مشکل شبکه آبرسانی روستا فنی و قدیمی هم بود ، آبرسانی سیار رو از همان روز انجام دادیم و پیگیریهای بعدی هم در دستور کار بود و حتی بودجه ای هم پیش بینی شد که بعد از استعفا و رفتنم از ثلاث نمی دانم نتیجه ای داد یا نه ؟ !
چند روز بعد دوباره مرحوم ماموستا تماس گرفتند و خیلی با آرامش خاصی فرمودند :
آقای بخشدار شما چه مسئولی هستید ؟ بعید است ( با خنده ) …
گفتم چرا و برای چه جناب ماموستا ؟
فرمودند که چطور سریع و فوری پیگیری کردید ؟

عرض کردم ما مسئولیم و در برابر خدمت به مردم مسئولیت داریم . مگر بنده برای چه از کرمانشاه بلند شدم و با میل و رغبت خودم مسئولیت بخش مرکزی ثلاث و خدمت به این مردم شریف را قبول کردم ؟ مگر بنده اینجا ملک و سامانی دارم که جز خدمت به مردم بدان مشغول باشم ( با خنده ) ؟
عرض کردم تا روزی که هستم نوکری مردم بالاترین درجه برای من است و هر وقت امری داشتید در خدمتتان هستم .
سه سال بعد ( سال ۹۶ بعد از زلزله ) در دفتر یکی از مشاورین استاندار ، مرحوم ماموستا را دیدم .
داخل شدم و عرض سلامی کردم و نشستم عرض کردم ماموستا خیر بوده و …
مشکلات را گفتند و سریع با کمک همان مشاور محترم پیگیری کردیم و ماموستا را به دفتر خودم آوردم و کلی از محضرشان کسب فیض و بهره بردم.
همیشه ارادتمندشان بودم و گاهی با هم همکلام می شدیم که مایه مباهات بنده می شد .
بزرگمردی که قلبی صاف ، روحی بلند و معرفتی والا داشتند .

روحشان شاد و یاد و نامشان جاودان باد

سید علاءالدین حیدری

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن