مقالات و یادداشت ها

اصول و فروع دین / نباید اصول را فدای فروع کرد

گردآورنده : دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت : در دین مبین اسلام به حد کافی عقلانیت و منطق وجود دارد. اگرچه اصول و بنیادهای این دین بر اساس وحی الهی و آسمانی گذاشته شده ولی هیچ‌گاه نمی‌توان در هیچ بخشی از سپهر دینی حضور عقل را ندید و ملاحظه نکرد.

عقلانیت این دین ایجاب می‌کند تا هر چیزی در جایش قرار گیرد. علمای اسلامی در یکی از تعاریف عدالت می‌گویند: “وضع الشئ فی محله”. یعنی گذاشتن هرچیزی در محل مخصوص به آن است. در مقابل ظلم وضع شئی در غیر محل آن است. اسلام با ظرافت خاصی این کار را به انجام رسانیده است. عقلانیت و منطقی که در چیدمان احکام و ضوابط شرعی توسط دین گذاشته شده اعجاب هر انسان خبیر و آگاهی را بر می‌انگیزد و او را نسبت به این عقلانیت و منطق قانع می‌سازد.

در اسلام اصولی وجود دارد و فروعی. اصول معمولاً مربوط به بخش اعظم عقاید و قسمتی از اعمال و سلوکیات است. به عنوان مثال تمام مباحث مربوط به خدا شناسی، ماهیت شناسی انسان و هستی، امور غیبی، مسایل و وقایع مربوط به آخرت و از این قبیل در زمره اصول دسته‌بندی می‌شوند. و بسیاری از مسایل جزئی از قبیل نحوه ادای بستن دست در نماز و این‌که دقیقاً در کجا قرار گیرد و این‌که ذکر و ورد حق‌تعالی چگونه و تحت چه شرایطی گفته شود، و این‌که با پای راست وارد مسجد شد یا با پای چب، و این‌که زکات مال را در اول سال قمری باید بیرون کرد یا در آخر و یا در وسط آن و از این قبیل؛ این‌ها همه جزء فروع دین است. حتی گذاشتن ریش نیز جزء اصول دین نیست و یک فرعی شخصی از فروعات دینی به شمار می‌رود.

علما به خاطر آن‌که موقف مسلمانان را در قبال اصول و فروع و حتی فروع فروع دینی تنظیم کنند، احکام عملی اسلام را که در این بخش بیشتر فروعات دینی به چشم می‌خورند، در دسته‌های مختلفی دسته‌بندی کردند که در این میان احکام ذیل تبارز می‌یابد:

– فرض: آنست که به طریق حتم و الزام باید انجام شود و ادا گردد و اگر ادا نگردد و انجام نشود باید قضا آورده شود و ثبوت آن به دلیل قطعیِ صورت گرفته که هیچ شک و شبهه‌ای در آن مشاهده نمی‌شود.

– واجب: آنست که به طریق حتم و الزام باید به آن عمل‌شود و اگر کسی عمل نکند گنهکار می‌شود و ثبوت آن نیز به دلیل ظنی صورت گرفته که هیچ‌گاه به مرتبه دلیل فرض ارتقا پیدا نمی‌کند.

– سنت: و آن عملی است که از رسول الله (ص) به اثبات رسیده و تارک آن مستحق لوم و مذمت است اما گنهکار نمی‌شود. این سنت‌ها بر دو قسمند: سنت مؤکد که مورد تأکید قرار گرفته و هر مسلمانی باید آن‌را انجام دهد. و سنت زوائد که در انجام آن تأکید نیست و بسته به اراده و خواست خود شخص است.

– مستحب: و آن عملی است که انجام آن نیکو و ترک آن غیر نیکوست. و اگر مسلمانی آن‌را انجام دهد اجر و پاداش می‌گیرد اما اگر انجام ندهد مستوجب کیفر و عقاب و عتاب نیست.

– مباح و آن عملی است که شخص مسلمان در خصوص انجام یا عدم انجام آن اختیار دارد و دو سوی آن علی السویه می‌باشد.

اینها فروعاتی بود که مربوط به بخش انجام فعل بود. در خصوص بخش ترک فعل نیز ما با دو حکم ذیل مواجهیم:
– مکروه: یعنی امر بد و نا پسند که مناسب و بایسته و شایسته یک انسان مسلمان نیست که آن‌ها را انجام دهد. این مکروه بر دو قسم است: تنزیهی که در کراهیت خود به آن حد نیست که به حرام نزدیک باشد بلکه به مباح نزدیک تر می‌باشد. تحریمی و آن مکروهی است که در کراهیت و بدیِ خود به حرام نزدیک‌تر است.

و این‌گونه ملاحظه می‌کنیم که علمای اسلامی با توجه به نصوص نقلی دین و با توجه به تحلیل عقلی هر نص و ملاحظه ظروف و شرایط انجام آن، تمام بایدها و نبایدهای دینی را در دسته‌های مختلفی از عقاید و باورها و اعمال و احکام تنظیم کرده‌اند تا انسان مسلمان بتواند جایگاه هر عمل را درک و فهم کند و مطابق به آن عمل نماید.

اما با کمال تأسف که برخی از ما مسلمانان که در میان آن‌ها برخی از علمای دینی نیز به مشاهده می‌رسد متوجه این امر نیستند، طوری که تعامل شان با قضایای مختلفی دینی و ابعاد و زوایای آن به گونه‌ است که ای بسا فرض را به جای واجب و واجب را به جای فرض و حتی گاهی سنت عادی را نیز در محل فرض قرار می‌دهند و امور مستحبی را چنان بر مردم سخت‌ می‌گیرند تو گویی از جمله فرایض حتمی الهی است.

اگر خواسته باشیم این مسأله را از خلال یک مثال واضح سازیم می‌توانیم به مسأله ریش در اسلام اشاره کنیم. در این شکی نیست که ریش از جمله سنت‌های رسول الله (ص) است زیرا ثبوت آن به احادیث صحیح به انجام رسیده است. ولی گذاشتن ریش سنت است، همان سنتی که نزد فقها و اصولیان تعریف خاص خود را دارد و باید با در نظرداشت آن با سنت‌ها تعامل صورت گیرد.

در کنار ریش مثلاً مسواک کردن نیز سنت است. اگر پیامبر اکرم (ص) در باره ریش فرموده است: “ریش خود را رها کنید و سبیل خود را بِکَنِید” همان پیامبر (ص) در مورد مسواک نیز بسیار تأکید کرده‌اند. در مورد مسواک احادیث متعدد و گوناگونی به اثبات رسیده است از جمله: “اگر بر امت من مشقت نمی‌شد آنان را تکلیف می‌کردم تا در هنگام هر نماز مسواک بزنند”. و فرمود: “مسواک پاک کننده دهان است و سبب کسب رضایت حق‌تعالی می‌شود”. نیز روایت شده که نبی مکرم (ص) در آخرین لحظات از عمر شریف خود و در هنگام بیماری که سبب وفات‌شان شد، زمانی‌که مسواک را مشاهده کردند با نگاه‌های خود به سوی آن مسواک ام المؤمنین عایشه (رض) را متوجه علاقه خویش به مسواک کردن نمودند و ام المؤمنین بعد از تَر کردن مسواک آن‌را به رسول الله (ص) دادند و ایشان بعد از مسواک وفات نمودند. یعنی این‌که آخرین کار و عمل رسول الله (ص) در این دنیا مسواک کردن بوده است.

حالا بسیاری از علما و اهل ریش که عمل شان دقیقاً اتباع از سنت است را ملاحظه می‌کنیم که در این خصوص بر خورد دو گانه می‌کنند به این صورت که ریش می‌گذارند اما سنت مسواک را فراموش می‌کنند. بسیار دیده شده که کسی به خاطر ریش شمشیر می‌زند اما مردم از بوی بد دهان او در مسجد و غیره در اذیت‌اند تو گویی در طول عمر خود مسواک نزده است.

یادمان باشد هم ریش و هم مسواک از جمله فروع دینند و باید با آن ها در همین حد تعامل صورت گیرد و اگر کسی با این قضیه به گونه‌ای تعامل می‌کند که گویا گذاشتن ریش و یا مسواک کردن از جمله اصول دین است، چنین شخصی در واقع دچار خبط و اشتباه بدی شده که باید از آن دست بردارد، زیرا تنظیم احکام شرعی و اسلامی را بر هم زده و فرع را به جای اصل قرار داده است.

در کنار این‌ها انبوهی از انسان‌های مسلمان نیز وجود دارند که اصول را از جمله فروع قرار دادند به عنوان مثال اخلاق یکی از پایه‌های دینی است که قوام و ثبات ظاهر و شکل دین بر آن استوار است. اخلاق را می‌توان واجهه و ویترین اسلام و احکام آن معرفی کرد و از این حیث و به موجب تأکیدات بسیاری که در قرآن کریم و احادیث نبوی (ص) راجع به آن شده می‌توان اخلاق را به شکل عام نه در شکل جزئیات آن جزء اصول دانست، اما بسیاری از مسلمانان مشاهده می‌شوند که در مسجد حضور همیشگی دارند و ظاهر جسم شان به سنت آراسته است اما از اخلاق اسلامی در آن‌ها خبری نیست. کج خلقی، رفتار بد، تحقیر دیگران، بد و بیراه گفتن، غیبت، دروغ و بهتان و از این قبیل از جمله مهمترین روش‌های زندگی‌شان است.

اینجاست که می‌بینیم در میان مسلمانان این مصیبت گسترش یافته که در بسیار موارد اصول را به جای فروع و فروع را به جای اصول قرار می‌دهند. این انحراف بزرگی است که در تعامل مسلمانان با قضایای دینی بروز نموده و سبب خلق مشکلات بسیاری برای عموم مسلمانان گردیده است. هر مسلمانی وظیفه دارد متوجه این امر باشد. به خصوص علما و اندیشمندان اسلامی نباید اجازه دهند تا تنظیم احکام اسلامی که با دقت از سوی علمای کرام و متخصصان دینی به انجام رسیده بر هم بخورد که اگر چنین شود حاصل آن بروز انواع و اقسام مشکلات در زندگی مسلمانان است که نمونه‌های این وضعیت را در طول تاریخ اسلام باربار مشاهده کردیم.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن