مقالات و یادداشت ها

“تبسم” سنتی که مهجور مانده و صدقه‌ای که موجب دفع بلاست

دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت : برخی از ما مسلمانان می‌پنداریم داشتن پیشانی عبوس و گرفته و دوری از خنده و تبسم از اخلاقیات اسلام و نشانه سنگینی، وقار و داشتن شخصیت ممتاز است، و بر عکس خنده و تبسم نشانه سبکسری، سبکی و نداشتن وقار و سنگینی اسلامی است. بدین لحاظ ملاحظه می‌کنی که در چهره‌هاشان هیچ وقتی خنده و تبسم مشاهده نمی‌شود، و اگر سعی بلیغ به خرج دهی تا نسیم خوش تبسم را در چهره‌هاشان بنوازانی، با اندک تبسمی مواجه خواهی شد که آن‌هم ریاکارانه، کوتاه و ای بسا بالإجبار است که هیچ ارزش اخلاقیِ نمی‌توان به آن متصور شد.

ای بسا که استدلال این‌ها در قدم نخست به این آیه مبارکه است که: «فَلْیَضْحَکُواْ قَلِیلاً وَلْیَبْکُواْ کَثِیراً جَزَاء بِمَا کَانُواْ یَکْسِبُونَ» [التوبه،۸۲] (باید که کم بخندند و بسیار بگریند، این کیفری است به سبب آن‌چه انجام می‌دهند).

این گروه در گام بعدی به این استدلال می‌کنند که چون انسان می‌میرد و روزی زندگی‌اش به پایان می‌رسد، باید که از هول مرگ که برباد کننده ملذات است، و نیز به خاطر ترس از قیامت و کیفر و عقابی که در آن نصیب انسان می‌شود، باید که انسان هراسان باشد و دیده بر گریه تر دارد، چنانکه بزرگان از اهل زهد و تقوا بسیار می‌گریستند، و با اشک خوف و شوق محاسن را می‌شستند.

کس نیست به این‌ها بگوید اولاً این آیه در مورد منافقانی نازل شده که از اشتراک در غزوه تبوک سرباز زدند و تلاش نمودند میان صف مسلمانان رخنه ایجاد نموده، وحدت آن‌ها و اشتراک‌شان در آن نبرد سرنوشت ساز را مختل سازند؛ و در ثانی این کیفری بوده برای آن‌ها در برابر دسیسه‌هایی که در حق مسلمانان چیدند، و این‌گونه خدای تعالی شادی و خوشی را از آن‌ها گرفت و بیان داشت که برای‌شان شایسته این است که کم بخندند و بسیار بگریند.

در مورد بزرگان زهد و تقوا که کم می‌خندیدند و بسیار می‌گریستند باید گفت که این در تعامل‌شان با خدای شان بوده است. کس نمی‌تواند مدعی شود که عارفان ملتزم به شرع مقدس در برابر انسان‌ها خشمگین و عبوس و دارای چهره‌ای گرفته و چون ابر سیاه بوده‌اند، و بالفرض اگر چنین هم بوده باشد این شیوه خود آن‌هاست و با شیوه و منش سید العارفین و امام المتقین سیدنا و مولانا رسول الله (ص) نا همگون بوده است.

قرآن کریم بیان می‌دارد که تبسم و خنده از صفات انبیای الهی است:
«فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبَادِکَ الصَّالِحِینَ» [النمل،۱۹] (پس دهان به خنده گشود و گفت: پروردگارا در دلم افگن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس بگذارم و به کار شایسته‌ای که آن‌را می‌پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته‌ات داخل کن).

این آیه در مورد سلیمان (ع) نازل شده است. زمانی‌که سخن ملکه مورچه‌ها را شنید که خطاب به موران گفت: ای مورچگان! به خانه‌های خود درایید تا سلیمان و جنودش شما را لگد مال نکنند، سلیمان در نهایت شگفتی خنده بر لب نهاد و دعا کرد که حق‌تعالی در دل او افکند که به خاطر نعمت‌هایش شکر گزار حق باشد.

این خصلت در پیامبر اکرم(ص) نیز به کثرت وجود داشته است. روایات متعددی در این زمینه در منابع حدیثی موجود است، از جمله در صحیح البخاری که از جریر بن عبدالله بجلی روایت شده که گفت: هیچگاهی رسول الله(ص) من را از این‌که در محضرشان ورود پیدا کنم مانع نشدند و هیچگاه من را ندیدند مگر این‌که می‌خندیدند.

امام احمد بن حنبل در مسند خود از عبدالله بن حارث بن جزء روایت نموده که گفت: «ما رأیت احداً اکثر تبسما من رسول الله (ص)». (من هیچ کس را از پیامبر اکرم(ص) متبسم‌تر ندیدم).

در بخاری از عبدالله بن مسعود روایت شده که پیامبر خندید به گونه‌ای که نواجذشان نمایان شد. منظور از نواجذ دندان‌های نیش است. ابن حجر می‌گوید: این دندان‌ها ظاهر نمی‌شوند مگر این‌که انسان در خنده مبالغه نماید. این روایت هم نشان می‌دهد که خنده‌‌ها و تبسم‌های رسول الله(ص) در بهترین وجه و در حد اعلای خنده انجام می‌شده است.

در شرح الشفاء ملا علی القاری هروی در شمایل حضرت رسول(ص) آمده که ایشان آن‌گاه که تبسم می‌فرمود درخشش دندان‌های مبارک‌شان نمایان می‌شد. این نیز دلیل دیگری بر این است که خنده‌ها و تبسم های جناب رسول معظم (ص) به حدی از شدت برخوردار بوده که درخشش دندان‌های مبارک شان نوازشگر دیدگان مؤمنان بوده است.

با این‌حال این به معنی آن نیست که پیامبر اکرم(ص) خنده‌های قهقهه که ای بسا از نشانه‌های قلت ادب است نیز صورت می‌داده‌اند. ابن قیم جوزی در زاد المعاد یاد آور شده که اکثر خنده‌های رسول الله (ص) تبسم بوده است.

نظر به اهمیت خنده و گشودگی چهره در فرهنگ اجتماعی اسلام و تأثیر آن بر دیگران است که پیامبر(ص) تبسم را صدقه دانسته و در روایت ترمذی فرمود: «تبسمک فی وجه اخیک لک صدقه» (تبسم تو در روی برادر تو برای تو صدقه است). وقتی خنده و تبسم صدقه باشد یعنی این‌که ثواب و پاداش صدقه را دارد. یادمان باشد صدقه موجب فروکش کردن خشم پروردگار می‌گردد، این موضوعی است که در احادیث صحیح از رسول الله(ص) بیان گردیده است.

در مورد خنده و تبسم باید گفت که این دو خصلت نیکو و برخاسته از ایمان انسان مسلمان، دارای منفعت بسیار است. این منفعت هم به خود انسان می‌رسد هم به دیگران.

انسان متبسم در واقع سرور و خوشحالی را در نخست بر خود وارد می‌سازد. خنده و تبسم تا حد زیادی می‌تواند افسردگی‌ها و گرفتی‌های روحی را از انسان دور سازد. یکی از داروهای طبیعی و معالجت‌های مثمر در ازاله افسردگی و رنج درون خنده و تبسم است. انسان ها با خنده و تبسم می‌توانند بر بسیاری از رنج‌های درون و افسردگی ها غلبه نمایند.

نیز تبسم و خنده بر دیگران نیز تأثیر دارد. هم علم و هم تجربه ثابت ساخته که اگر انسان به سوی انسانی خندان و متبسم بنگرد خوشنود و ای بسا که خندان و متبسم می‌شود، و اگر به سوی انسان ترش روی و عبوس بنگرد ای بسا که دلش می‌گیرد. به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) تبسم و خنده را صدقه معرفی کردند تا به بُعد متعدّی بودن آن به دیگران اشاره داشته باشند.

بیایید همه ما این سنت بزرگ و سنیه حضرت رسول (ص) را احیاء و زنده نماییم و پیوسته تلاش کنیم با تبسم و خنده که یکی از سنت‌های پیامبر ماست، خود و دیگران را شادمان بسازیم و سرور و خوشحالی را به دیگران هدیه بریم و این از اخلاقیات بزرگ دین حنیف ماست.

بار الها! انسان های متصدق به تبسم و خنده را در دنیا و آخرت خشنود بساز!

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن