مقالات و یادداشت ها
موضوعات داغ

تمرد و سرکشی کشورهای نفتی بر علیه غرب

آوای سنت : کشورهای حاشیه خلیج فارس تا چه اندازه در شورش علیه واشنگتن پیش خواهند رفت؟

به گزارش سرویس ترجمه آوای سنت ، در حالی که قدرت های بزرگ مشغول جنگ با یکدیگر هستند، کشورهای کوچکتر آزادند در مسیری که همیشه می خواستند حرکت کنند.

پس از شروع جنگ در اوکراین، روسیه با مظاهر بی وفایی از سوی متحدان سازمان معاهده امنیت جمعی به ویژه ارمنستان و قزاقستان مواجه شد و شاید بتوان گفت با پیوستن ارمنستان به اردوگاه آمریکایی ها،این سازمان از هم پاشید.

با این حال، برای ایالات متحده آمریکا خیلی زود است که ابرازخوشحالی کند، زیرا ممکن است خودش نیز با مشکلات مشابه و شاید مشکلات بسیار بزرگتر از سوی متحدان عرب خود روبرو شود.

آنهایی که از مشغول شدن واشنگتن در گسترش حداقل آزادی عمل خود سوء استفاده می کنند و حتی ممکن است به اردوگاه دیگری نقل مکان کنند. شاید شاهد مثال این موضوع تصمیم گروه اوپک برای کاهش دو میلیون بشکه‌ای تولید نفت در روز باشد که این اقدام آنها حمایت از روسیه در جنگ تحریم‌هاست.

کشورهای غربی سقف مشخصی برای قیمت نفت روسیه تعیین کردند و مسکو نیز در پاسخ به این تصمیم کشورهای غربی متعهد شد تا به کشورهایی که به این تصمیم بپیوندند نفت عرضه نکند.

کمبود نفت به افزایش قیمت آن منجر می‌شود که روسیه از این طریق به اروپا ضربه می‌زند. سایر صادرکنندگان نفت می توانستند از این فرصت برای پرکردن جای خالی روسیه و کمک به غرب استفاده کنند، اما آنها از این کار خودداری کردند.

بدتر از آن، بر اساس گزارش رسانه ها، تمیم بن حمد آل ثانی، امیر قطر، دراولین روز سفر رسمی و اولین سفر خود از زمان آغاز روابط دیپلماتیک به جمهوری چک را قطع کرد.

این سفر قرار بود سه روز طول بکشد که طی آن امیر قرار بود روز جمعه ۷ اکتبر با سران کشورها و دولت های اروپایی دیدار کند. واضح است که قطر با فشار بی‌سابقه‌ای از سوی اروپا بر سر عرضه گاز قطر مواجه شده است و واکنش آن بسیار چالش برانگیز بوده است که نشان از بی‌اعتنایی کامل به اروپا دارد.

یک هفته پیش، اولاف شولتز،صدراعظم آلمان در سفرش به خلیج فارس با همین استقبال سرد مواجه شد و این دیدار هیچ نتیجه ای نداشت.با وجود همه این شواهد به این نتیجه می رسیم که ما نه تنها شاهد یک انقلاب خیالی، بلکه یک شورش واقعی و دسته جمعی کشورهای حاشیه خلیج فارس علیه غرب هستیم.

چندین سال است که درباره اجتناب ناپذیری گرایش کشورهای حاشیه خلیج فارس به سمت چین می نویسم. آسیا خریدار اصلی نفت اعراب است و هر کجا که کیف پول پیدا شود، قلب تاجر است.

همچنین روابط روسیه و عربستان سعودی در حال حاضر بسیار عالی است، هم در سطح شخصی بین ولادیمیر پوتین و شاهزاده محمد بن سلمان و هم در سطح تطابق منافع (نفت با قیمت بالا). در مورد اهمیت جایگاه رهبری این کشور برای روسیه، می توان گفت که عربستان سعودی وارد دایره روسیه،چین و هند شده است.

به دلیل تحریم ها، روسیه مجبور شد نفت خود را از اروپا به آسیا هدایت کند که این اقدام روسیه قطعاً برای صادرکنندگان خلیج فارس مشکلاتی ایجاد می کند، اما به جای تشدید رقابت و کاهش قیمت ها، می بینیم که اعراب در شرایط سخت شانه به شانه روسیه ایستاده اند.این اقدام کشورهای عربی البته،همدردی شخصی نیست، بلکه بیشتر به تطابق منافع مربوط می شود.

پادشاهان کشورهای خلیج فارس با این واقعیت روبرو هستند که پول دیگر نمی تواند نزدیک شدن ایالات متحده آمریکا راخریداری کند، زیرا واشنگتن براساس وابستگی های حزبی رئیس جمهور،جهت مخالف را در پیش می گیرد و سیاست ایالات متحده نه باثبات است و نه سازگار.

معامله گسترده ترامپ برای فروش تسلیحات به پادشاه عربستان مانع  حملات واشنگتن به محمد بن سلمان بر سر پرونده خاشقجی نشد و او شکایت های آینده ۱۱ سپتامبر را نیز رد نکرد.

پس از اتحاد کریمه با روسیه،عربستان سعودی به آمریکا کمک کرد تا به سمت سقوط قیمت نفت پیش برود که طبق برنامه واشنگتن قرار بود روسیه را ساقط کند،حالا سوال این است که ریاض پس از انجام این تصمیم ،چه چیزی عایدش شد؟

قیمت پایین نفت، عربستان سعودی را در وضعیت مالی سختی قرار داد و این کشور مجبور به فروش گنجینه ملی خودیعنی آرامکو و دارایی هایش شد. با این حال، غرب به جای کمک، از خرید سهام این شرکت امتناع کرد و ریاض مجبور شد این شرکت را با قیمت کمتری در داخل عربستان عرضه کند.

در همان زمان، غرب شروع به ترویج انرژی سبز و کنار گذاشتن سوخت‌های فسیلی کرد و قبلاً نوشتم که این چیزی جز تلاش غرب برای وضع مالیات استعماری بر تولیدکنندگان مواد خام نیست. اکنون همین سیاست در تلاش برای تعیین سقف قیمت برای روسیه و سپس برای کل نفت تجسم یافته است و در واقع پیشنهاد مشابهی در اروپا در حال بحث است.

با این وجود، رویکرد اوپک جنبه عینی دارد، زیرا کاهش مصرف انرژی در طول همه‌گیری کرونا، دوره طولانی قیمت‌های پایین و چشم‌انداز مبهم در مورد گذر به انرژی سبز در غرب منجر به کاهش قابل‌توجه سرمایه گذاری در تولید نفت در سالهای اخیر شده است،کشورهای اوپک حتی اگر بخواهند نمی توانند تولید خود را افزایش دهند و بسیاری از کشورها به حد نصاب تولید خود نمی رسند.

البته این سوال همچنان باقی است: آیا در صورت به قدرت رسیدن جمهوری خواهان در ایالات متحده، وضعیت تغییر خواهد کرد؟و آیا این سرسختی عربستان تلاشی برای شکست بایدن و دموکرات‌ها در انتخابات آمریکاست؟

شاید این گونه باشد، اما من فکر می کنم که عامل اصلی این اقدامات، تمایل سران کشورهای خلیج فارس برای انتقال از اردوگاه در حال مرگ به اردوگاهی است که در حال رشد است و حداقل برای دهه های آینده به نفت اعراب نیاز دارد. علاوه بر این، جهان در حال نزدیک شدن به یک بحران اقتصادی عظیم است که تقاضا برای نفت را کاهش می دهد، بنابراین تولید همچنان باید کاهش یابد.به طور کلی، خلیج فارس نگران نظم نوین جهانی است،به ویژه در زمانی که تماس با ایالات متحده آمریکا نابهنگام به نظر می رسد.

با این حال، واکنش رقت انگیز چین به سفر نانسی پلوسی به تایوان نشان داد که چین هنوز آماده دفاع از خود یا متحدانش نیست. چینی‌ها ممکن است قرن‌ها در ساحل رودخانه بنشینند و منتظر شناور شدن جسد دشمنشان باشند، اما ایالات متحده آمریکا منتظر نخواهد ماند و مخالفان خود را مجبور می‌کند تا زمانی که هنوز در اوج است، با او همراه شوند.کشورهای عربی در خلیج فارس به چین برای ورود به اردوگاه اقتصادی چین نیاز ندارند، بلکه روسیه، تنها کشور در تاریخ جهان است که قادر به مبارزه با غرب است.

با این حال، وضعیت خطرناک است و انفجار جریان شمالی نشان می دهد که ایالات متحده آمریکا چگونه می تواند انتقام بگیرد.به این معنا که اگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به تمایل خود برای تغییر جهت کشورش به سمت چین ادامه دهند، ایالات متحده ممکن است به آنها حمله کند و حوثی ها را مقصر بداند. در هر صورت، بعید است که خلیج در پاییز یا زمستان موقعیت خود را تغییر دهد. زمستان سرگرم کننده ای در پیش است.

اصل مطلب را اینجا ببینید

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن