دنیای عارفانه؛ جهان هستی در پرگاری عارفانه حمد و سپاس او گویند (برگی از معارف عارفان)
دکتر عبدالمجید صمیم
آوای سنت : بسیاری از ما گمان میکنیم و خیال داریم که این دنیا -به غیر از انسان-، فاقد درک و شعور و تعقل است، میپنداریم دنیا را سراسر موجوداتی بی جان و بی روح و کور تشکیل میدهد که هر کدام در گوشهای از این گیتی پهناور به صورت جامد و ساکن و بی روح و بی هدف افتاده است و به اصطلاح عبث و بیهوده میباشد، در حالیکه چنین نیست.
آنچه قرآن کریم برای ما بیان میدارد حکایت از آن دارد که این جهان پهناور در هر جزئی از اجزای خود شعور و تعقل خاصی دارد. این همه کهکشانها که سر به میلیاردها میزند و هر کهکشان از خود میلیاردهای ستاره و سیاره و منظومه دارد کور و بی برنامه و بدون تعقل و حرکتی هوشمند نمیباشد.
آیا امکان دارد این جهان با این عظمت و با این همه نظم و ترتیبی که در آن مشاهده میکنیم و دانشمندان مختلف همه روزه گوشهای از این نظم و برنامه را کشف میکنند، کور و فاقد درک و شعور باشد؟ هرگز.
در اینجا نمیخواهیم به جزئیات این موضوع بپردازیم و یا به مسایلی اشاره کنیم که خارج از مباحث عرفانی است، زیرا اگر چنین کنیم نیازمند تألیف هزاران کتاب و جزوه و رساله و تحقیق خواهیم بود کاری که عملاً شده و هر کسی که خواسته باشد مثلاً در باره گیاهان کوهی یا سنگهای دریایی یا اجرام آسمانی و نظم و ترتیبی که هر کدام اینها دارند مطالعه کند، میتواند به کتاب مربوطه که در آن خصوص نگاشته شده مراجعه نماید و بر اندوختههای خود بیفزاید. ما در اینجا از دید عرفانی به قضیه مینگریم.
از نظر عارفان این دنیا هوشمند است. هوش دنیا بر دو نوع است:
– هوش جمعی: که در آن تمام موجودات در ضمن یک هوش جمعی و گروهی در این دنیای پهناور وجود دارند و به کاری و برنامهای مشغولند. به عنوان مثال خورشید به زمین نور میبخشد و گرما و زمین از این نور و گرما در حیات و فعل و انفعالات خود بهره میبرد. یا ماه برای زمین وقت و زمان را تنظیم میکند و جاذبه زمین مانع خروج ماه از مدار معینه میشود و از این قبیل مسایل دیگری در سطح کُل عالم هستی در جریان و سریان است.
– هوش فردی: که در آن هر موجودی از موجودات از خود هوشی دارد که بر اساس آن در این دنیای وسیع حرکتی دارد و برنامهای اجرا مینماید. وقتی میبینیم خورشید مثلاً در سطح هسته خود در هر ثانیه ۶۲۰ میلیون تُن هیدروژن را همجوشی میکند، و مقدار گرمایی که میبخشد و مقدار معین و مشخصی از تشعشعات نوری که در فضا میپراکند و از این قبیل، یا ماه که با چه سرعتی به دور زمین میگردد و یا زمین که دو حرکت وضعی و انتقالی دارد و هر کدام بر اساس حساب و کتاب خاصی صورت میگیرد، همه اینها حاکی از هوش فردی است که هر جزئی از اجزای این جهان پهناور ساری و جاری است.
بر اساس این هوش هستی دو چیز را میفهمد:
– وظیفه و رسالت فیزیکی و مادیِ خود را، چنانکه مثلاً خورشید تا زمان معینه همچنان گرما میبخشد و نور میپراکند و به مسئولیتهای کوچک و بزرگ دیگری که دارد میپردازد.
– وظیفه و رسالت معنوی که بر اساس آن از خدا عزّ و جلّ و خالق خود فرمان میبرد و مطابق برنامهای که او برایش داده و تعیین کرده حرکت میکند، و در عین حال ذکر و یاد خدای خود را هم بسیار میگوید و حمد و سپاس او را پیوسته برجای میآورد.
اکنون سری میزنیم به قرآن کریم تا ببینیم در این خصوص چه بیاناتی دارد:
وقتی قرآن کریم میفرماید:
{الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ، وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ یَسْجُدَانِ} (الرحمن ۵-۶)
(خورشید و ماه بر حسابند و ستاره و درخت سجده میکنند)
قسمت اول آیه که در مورد خورشید و ماه سخن میگوید اشاره به حساب و کتاب فیزیکی و مادیِ پدیدارهای هستی از جمله ماه و خورشید دارد که در پرگار هستی بدون حساب و کتاب نیستند، بلکه هر کدام آن ها از خود حساب و کتابی دارند که روزانه آنرا اجرا مینمایند.
قسمت دوم آیه اشاره به وظایف و رسالت معنوی پدیدارها دارد که بر اساس آن خدای را سجده میکنند و حمد و سپاس او را برجای میآورند.
این نشان میدهد که دنیا همه اش در ضمن یک پرگار واحد، “هوشعرفانی” دارد و بر اساس و بنیاد یک معرفت خاص به حرکت میپردازد و این حرکت را ادامه میدهد.
در این آیه دقت کنید:
{ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ } [فصلت، ۱۱] (سپس به سوی آسمان استوا نمود در حالی که دود بود، پس به آن و به زمین گفت به رضا یا زور بیایید گفتند به رضا میآییم).
این آیه نشان از یک گفتگو دارد که میان خدای تبارک و تعالی و دو تا از مخلوقاتش یعنی آسمان و زمین صورت گرفته است. در این گفتگو زمین و آسمان در کمال هشیاری با در نظرداشت قدرت و توان خود در برابر پروردگار و با توجه به برنامهای که حقتعالی به آنها داده اذعان میدارند که بارالها! ما کی هستیم که ابا ورزیم و تو ما را به زور بیاوری ما تسلیم هستیم و با رضایت مندی کامل میآییم.
قرآن کریم تأکید دارد که همه اشیای هستی هر چه که هست، معرفت خدای تعالی را در خود دارد و بر اساس آن ذکر و تسبیح او را جل جلاله پیوسته میگوید:
{سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ} [الحدید، ۱].
(تسبیح گفت برای خدا هر آنچه در آسمانها و زمین است و اوست غالب با حکمت).
و فرمود:
{یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ} [الجمعه، ۱].
(برای خداوند هر آنچه که در آسمان و زمین است تسبیح میگویند، آن پادشاه پاکیزه غالب و حکیم).
این تسبیح به صورتی گفته میشود که ما نمیفهمیم و نمیشنویم و با حواس خودمان درک نمیکنیم، اما اگر با بصیرت قلبی و درونی نگاه کنیم قطعاً که میتوانیم این صدا را با گوش قلب و جان خود بشنویم:
{تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیماً غَفُوراً} [الإسراء، ۴۴].
(برای او آسمانهای هفتگانه و زمین و هر آنکس در آنهاست تسبیح میگوید و هیچ چیزی نیست مگر اینکه به حمد او تسبیح میگویند و لیکن شما تسبیح آنها را نمیفهمید، همانا خداوند حلیم و بخشاینده است).
روی این اساس عرفا تأکید دارند بر اینکه یک نوع خاص از معرفت و عرفان بر ذره ذره موجودات هستی به صورت کل و جزء حاکم است و دنیا محل معرفت پروردگار و عرفان اوست. گاهی ما این معرفت را میدانیم و زمانی نمیدانیم.