آوای سنت : در صحیح ابن حبان از عمرو بن امیه روایت شده که روزی مردی نزد رسول خدا علیه الصلاه و السلام آمد و پرسید: آیا توکل کنم و اشترم را همانگونه رها کنم و دنبال کارم بروم یا توکل کنم و آن را ببندم و دنبال کارم بروم. پیامبر اکرم (ص) خطاب به آن مرد فرمود: «إعقلها و توکل» یعنی آنرا ببند و توکل کن.
این موضوع نزد آن مرد گنگ و نا مفهوم بود که چگونه باید توکل کند. ظاهراً او گاهی گمان میکرده که توکل این است که انسان اشتر خود را به خدا جل جلاله بسپارد و راه خود را برود که بهترین حافظ و نگهدار خداست. و گاهی هم دلواپس این بوده که اگر چنین کند و اشتر خود را نبندد و این اشتر را به حال خودش رها سازد حتما گُم میشود و از دسترس خارج میگردد. این ابهام او را واداشته تا موضوع را از رسول گرامی اسلام (ص) سوال کند و ایشان هم به نوبه خود مسیر درست و سخن حق را در مسأله برای آن فرد و تمام امت اسلامی بیان داشتند.
در این روایت بحث اساسی اخذ به اسباب یا عدم اخذ به اسباب است. به این معنی که یک انسان در انجام امور آیا اخذ بالأسباب بنماید یا ننماید. و اصولاً منظور از اسباب چیست و نقش آنها در انجام امور و کارها چه میباشد و حد و حدود مقرره آن به چه مقدار است؟
قبل از شرح این موضوع باید معنی و مفهوم دو واژه را ابتدا روشن بسازیم: یکی توکل و دیگری تواکل.
توکل به معنی اعتماد کردن و سپردن است. اینکه انسان خود را عاجز بداند و همه چیز خود را به دیگری بسپارد.
از نظر شرع شریف توکل این است که انسان تمام امور خود را به خداوند جل و علا واگذار نماید و دل به اسباب و وسایل به این صورت ندهد که تنها اسباب و وسایل را مؤثر بداند و نقش باریتعالی را نادیده بیانگارد. قطعاً که منظور چنین نیست، منظور این است که انسان در ضمن اخذ به اسباب معینه و مقرره امور خود را به پروردگار بسپارد که هیچ برگی ولو تمام اسباب مقرره برابر هم شود بدون خواست و مشیت اوتعالی نمیجنبد.
اما تواکل را به مفهوم تکاسل میدانند به این معنی که کسی از انسانها در عوض اخذ به اسباب مادی و معنوی خود را به یک پهلو بیفکند و بگوید تمام امور من را خدای تبارک و تعالی خودش درست میکند و انجام میدهد و نیازی نیست که من اخذ به اسباب کنم و این اخذ به اسباب در برابر قدرت خداوند جل جلاله چیزی نیست و ارزش و جایگاهی ندارد.
باید گفت در انجام هر کاری دو نوع اسباب مؤثرند. هر انسان مسلمانی باید میان این دو اسباب جمع کند تا بتواند کار خویش را به خوبی و درستی به انجام برساند. این دو اسباب عبارتند از:
اسباب ظاهری و مادی:
منظور از اسباب ظاهری و مادی اسبابی اند که حقتعالی آنها را برای انجام امور زندگی و فعل و انفعالات هستی مقرر داشته است. به عنوان مثال برای فرار از قوه جاذبه زمین که در یک مقدار معینی است انسان باید از اسباب و وسایلی استفاده کند که قوه و نیروی گریز آن از جاذبه زمین بیش باشد و انسان از این طریق بتواند به آسمان یا فضا برود.
نیز برای کسب معیشت، انسان باید کار کند و زحمت بکشد تا پولی به کف آرد و با آن نانی برای خود و خانوادهاش فراهم کند. و اینگونه میتوان گفت تمام امور دنیا بر اساس قوانین کونی حقتعالی مرهون اسباب و وسایلی است که هر کدام در جای خود کاربُرد دارد و میتواند انسان را در رسیدن به مقصد و مقصود یاری رساند.
اسباب باطنی و معنوی:
در کنار اسباب ظاهری و مادی که اندکی روشن ساختیم، اسباب باطنی و معنوی نیز نقش خود را در تهیه ظروف و شرایط رسیدن به مقصد و مقصود دارند و باید مد نظر باشند.
در رأس این اسباب توکل به خداوند متعال و سپردن کارها به او و مدد خواستن از اوتعالی است. انسان مسلمان باید بداند که مطابق آموزههای وحیانی هیچ برگی در هستی بدون مشیت و خواست حضرت حق نمیجنبد و هیچ پَرکاهی درون آب شناور نمیگردد. در هستی پهناور هر کاری که انجام میشود در ورای خود نیروهای معنوی نیز دارند که در کنار نیروهای مادی مؤثرند و اگر نیروهای معنوی نباشند نیروهای مادی ای بسا که بی تأثیرند.
اینجا ذکر این نکته لازم و ضروری است که اخذ به اسباب ظاهری و مادی کار بدن و اعضا و جوارح انسان است، در حالیکه اخذ به اسباب باطنی و معنوی کار قلب است، زیرا در توکل صحیح و درست شرعی، هم باید از اعضا و جوارح کار گرفت و کارها را بر وفق اسباب مقرره مادی انجام داد و هم از اسباب معنوی که عبارت از مجموعهای از باورها و اعتقادات سالم معنوی از جمله سپردن امور و کارها به خدای تبارک و تعالی است.
پس چه باید کرد؟
این درست و برابر نیست که انسان کلاً کارها را به خداوند جل و علا واگذار نماید و از اسباب کار نگیرد که اگر چنین کند این کارش توکل نه که تواکل یعنی تکاسل و تنبلی است.
این هم درست نیست که انسان نقش خدا جل و علا و امور باطنی و معنوی را در رتق و فتق امور نادیده بیانگارد و همه چیز را در اخذ بالأسباب بداند. زیرا هر سببی مسببی دارد و یقین باید داشت که مسبب الأسباب حضرت باریتعالی جل جلاله اوست و اگر او نخواسته باشد هیچ سببی نمیتواند نقش خود را ایفا نماید.
مطابق آموزههای اسلام انسان هم باید اخذ به اسباب ظاهری بنماید و هم اسباب معنوی را از نظر دور نداشته باشد. به عبارت دیگر انسان باید بر خدای تبارک و تعالی توکل کند یعنی هر دو نوع سبب گذشته را که یاد آور شدیم در انجام امور و کارها مد نظر بگیرد و به یکی اکتفا ننماید که اگر چنین کند رَه به جایی نخواهد برد و مسیر توکل و تواکل و اخذ به اسباب و مسببات را به اشتباه رفته نتیجه عدم رسیدن به مقصود خواهد بود.
حضرت مولانا جلال الدین بلخی رومی این موضوع را به خوبی چنین بیان نموده است:
گفت پیغامبر به آواز بلند ، با توکل زانوی اشتر ببند