مقالات و یادداشت ها
موضوعات داغ

چین اولویت نخست سیاست خارجی آمریکا

آوای سنت : از آنجا که اظهارات مقامات عربستان قبل از سفر بایدن در مورد پمپاژ نفت به بازارها واضح بود،نمی توان هدف از این سفر را افزایش پمپاژ نفت از سوی این کشور دانست.

به گزارش سرویس ترجمه آوای سنت ، هیچ رئیس‌جمهوری آمریکا به یک سفر خارجی نمی‌رود بدون اینکه از قبل بداند چه سقفی از مطالبات را در ورای این سفر می‌توان به دست آورد.

بنابراین، هدف استراتژیک سفر بایدن، به نظر من، مربوط به چین بود، نه نفت. اظهارات وی در این دیدار بسیار قابل توجه بود و نشان دهنده وسعت بحرانی است که امروز کشورش احساس می کند. رئیس‌جمهور آمریکا در کنفرانس مطبوعاتی که با نخست‌وزیر اسرائیل و سپس در نشستی که با رهبران عرب برگزار کرد، از همین تعابیر استفاده کرد.

وی تاکید کرد که آمریکا در منطقه باقی می ماند و آن را ترک نخواهد کرد و خلایی باقی نخواهد گذاشت که چین، روسیه یا ایران آن را پر کند،.

اگرچه بایدن در این عبارت مکرر از روسیه و ایران به همراه چین یاد کرد، اما یکی از کارشناسان امور آمریکا به وضوح متوجه می‌شود که مقصد چین است. بر کسی پوشیده نیست که ایالات متحده چین را تهدید راهبردی شماره یک خود می داند.

در واقع، چین فقط در صورتی یک تهدید است که آمریکا خود را امپراتوری بداند که باید بدون چالش بر جهان تسلط داشته باشد. نه فقط ابرقدرتی که مانند دیگر ابرقدرت ها منافعی دارد.

مفهوم خلا که بایدن به کار برد، جوهره این معناست.زیرا نمی توان به مناطق جغرافیایی جهان که صاحبان آنها و منافع آنها سکونت دارند، با منطق پر و تهی اشاره کرد، مگر اینکه منظور شما سلطه باشد.

ماهیت بحرانی که ایالات متحده امروز با آن مواجه است،این است که به خوبی می داند نفوذ این کشور در مقایسه با خودش و نه دیگران در حال کاهش است. در حالی که آمریکا میلیاردها دلاردر افغانستان و عراق،هزینه کرده است،نفوذ چین هژمونی آمریکا را تهدید کرد، و نه تنها از نقطه نظر اقتصادی، بلکه مهمتر از همه، از نظر فناوری، نیز ازآمریکا بالاتر رفت.

دولت اوباما، که بایدن در آن معاون رئیس‌جمهور بود، برنامه‌هایی را برای خروج از خاورمیانه آماده می‌کرد تا بر رویارویی با چالش چین تمرکز کند، راهی که ترامپ نیز با آن مخالفت نکرد و از همان لحظه اول دولت بایدن روشن بود که چالش چین اولویت اصلی این دولت است.

واضح است که مروری بر دستاوردهای دوازده سال گذشته، منجر به این باور دولت شده است که خروج ایالات متحده از هیچ نقطه ای از جهان در راستای آن اولویت اصلی نیست.

جنگ در اوکراین درس سختی بود. آمریکا دریافت روسیه که توانایی آن بسیار کمتر از چین است،توانست منافع آمریکا را در قلب اروپا به چالش بکشد و مواضع کشورهای خاورمیانه در مورد جنگ، بیشتر به موضع چین نزدیک بود تا ایالات متحده. . نفوذ چین در سراسر جهان، از جمله آمریکای لاتین، که ایالات متحده مدتهاست آن را یک منطقه غیرقابل نفوذ در نظر گرفته است، گسترش یافته است

همه ی اینها به چه معناست؟ بدان معناست که دولت قصد دارد نه تنها در خاورمیانه، بلکه در مناطق مختلف جهان حضور یابد. از این رو، مهم ترین سؤال به فاصله بین آنچه دولت می خواهد و آنچه در اصل قادر به انجام آن است، مربوط می شود.

در پرتو یک اقتصاد بحرانی و یک نظر کلی فرسوده از دخالت خارجی و رد آن، دولت بایدن یا دیگران،تا چه اندازه می‌توانند آنچه را که در نظر دارند، یعنی حضور هژمونی در تمام مناطق جهان انجام دهند؟

آیا این به معنای انتخاب عوامل محلی در هر منطقه یا صنعت به عنوان قطب استراتژیک است که به آن خدمات ارائه می دهد؟مهمتر از آن، دولت بایدن حاضر است چه بهایی را به گروه های محلی هر منطقه بپردازد تا حضور چینی ها در آنجا کاهش یابد؟

اصل مطلب را اینجا ببینید

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن