آوای سنت : منظور از گناه نا فرمانی و عصیان در برابر اوامر پروردگار و نواهی اوست. انسان مأمور است از فرامین حقتعالی که خالق و رازق و مدیر و مدبر اوست اطاعت کند و از نواهیاش اجتناب نماید و اگر اطاعت نکند و اجتناب ننماید عصیان و نا فرمانی کرده و در نتیجه مرتکب گناه شده است.
اوامر و نواهی حق در قالب شریعت اسلام به ما ارزانی و معرفی شده است.
اگر خواسته باشیم یک مفهوم عام از گناه ارائه بداریم که در آن با تمرکز بر وصف خوب و بد به توصیف آن بپردازیم، میتوانیم بگوییم گناه: هر آنکاری است که بد باشد و نتایج و آثار بدی از خود برجای گذارد، چه این آثار و نتایج در مورد فرد باشد یا اجتماع، و چه در مورد انسان باشد یا موجودات دیگر هستی.
طبیعی است که هستی در کلیت خود در این مفهوم داخل است، یعنی تجاوز بر هستی نیز گناه به شمار میرود از هر نوعی که باشد.
در مقابل، ثواب یا عدم گناه: آنست که بد نباشد، یعنی کار خوب باشد. هر کار خوب هر چه باشد، چه در مورد خود شخص صورت گیرد یا دیگران، چه تأثیرات آن بر افراد باشد یا جماعات، چه برای انسان باشد یا حیوان و یا هستی، چنین کاری ثواب به شمار میرود. پس هر کار خوب به قطع نظر از ساحه تأثیر و نوعیتش ثواب است و خدای تبارک و تعالی از آن راضی است و آنرا دوست میدارد.
اما گناه از حیث ساحه و گستره میتواند دو نوع داشته باشد:
– گناه لازمی: و آن گناهی است که آثار و تبعات آن تنها به خود انسان میرسد و دیگران از آن متأثر نمیشوند، مثل: ترک نماز، شُرب خمر، مشاهده فیلمهای مستهجن، ضایع ساختن اوقات و فرصتهای عمر و جز اینها.
– گناه متعدی: و آن گناهی است که آثار و تبعات آن هم به خود انسان میرسد و هم به دیگران، مثل: قتل و کشتن دیگران، سد معبر، غصب، سرقت، رعایت نکردن قوانین ترافیکی در جادههای شلوغ، ظلم و ستم بر زنان از طریق زورگویی و تأمین نکردن حقوق آنها و جز اینها.
در مورد درجه بدیِ این دو نوع گناه باید گفت که اولاً طبیعی است که گناه از حیثی که گناه است بد و زشت میباشد، بنا بر این هر دو نوع گناه متذکره چه لازمی باشد یا متعدی بد و زشت و مستوجب کیفر و سزاست اگر حقتعالی نبخشد. لیکن شدت گناه متعدی نسبت به گناه لازمی به مراتب بیشتر است، و گناه متعدی در نوعیت خود بسیار بدتر و مستوجب سزای بیشتر از گناه لازمی است.
و اما چرا؟
زیرا آثار و تبعات گناه لازمی تنها به خود انسان محدود میشود، در حالی که آثار و تبعات گناه متعدی هم به خود انسان میرسد و هم به دیگران.
این موضوع را از خلال این مثال میتوان واضح ساخت:
کسی که نماز نمیخواند در واقع به خود ظلم نموده است. اگرچه ترک نماز گناه کبیره است و پیامدهای آن بر خود انسان تارک نماز بزرگ و کبیر است، اما باز هم محدود به یکتن میشود. در حالیکه اگر کسی مثلاً دزدی کند، یا غصب نماید و یا حق همسایه را ضایع سازد، آثار و تبعات این گناه از خود شخص به دیگران سرایت میکند و آنها را متأثر میسازد. طبیعی است درجه و شدت این گناه به مراتب از گناه لازمی بیشتر و شدیدتر است.
یک تفاوت دیگر نیز میان دو نوع گناه لازمی و متعدی بر جسته است و آن ادامه چرخش دور گناه است. به این معنی که گناه لازمی یک حرکت است و یک توقف، یعنی از خود شخص شروع و به خود آن متوقف میشود و پایان مییابد. در حالیکه چرخه گناه متعدی همچنان دوامدار است، زیرا وقتی انسان به حقوق دیگری تجاوز کند، طبیعی است که او پاسخ میدهد و پاسخ او پاسخ داده میشود و اینگونه ای بسا که این چرخه برای مدت مدیدی همچنان ادامه مییابد.
در مورد گناه متعدی شریعت اسلام به دنبال قطع چرخه متذکره است و میخواهد خیلی زود این چرخه متوقف شود و بایستد و ادامه نیابد.
مثال ذیل این موضوع را بهتر و بیشتر واضح میسازد:
خدای تبارک و تعالی در مورد گناه متعدی قتل، مثلاً سزا و جزای “قصاص” را مشروع ساخته است که عبارت از مقابله و معادله به مثل است، البته به شرطها و شروطها. حقتعالی فرموده است:
«وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» [البقره، ۱۷۹]
(و برای شما در قصاص مایه زندگانی است ای صاحبان خرد تا که پروا کنید).
در این آیه دو اشاره صریح وجود دارد:
یکی در مورد چرخه که عبارت از ادامه یافتن چرخه قتل است، یعنی هرگاه کسی دیگری را بکشد، قطعاً که توسط اقوام مقتول و ورثهاش به قتل میرسد، سپس اقوام این مقتول دومی فرد دیگری از آن قاتل دوم را میکشند و آنها از این و اینها از آن و اینگونه چرخه قتل ادامه مییابد.
اما اسلام به منظور قطع گردش این چرخه قصاص را مشروع ساخته و گفته است که برای شما در قصاص مایه زندگانی است، یعنی هرگاه قصاص صورت گیرد این چرخه از دو جهت متوقف میشود:
– از جهت اینکه اصلاً قتلی صورت نمیگیرد، زیرا هرگاه در جامعهای قصاص تطبیق شود، قاتلان بسیاری از ترس قصاص دست از کشتار بر میدارند که این خود حفظ جان بسیاری را در پی دارد.
– از جهت اینکه با قتل قاتل توسط سلطه شرع و قانون و دولت اسلامی از طریق قصاص دیگر قائله خاتمه مییابد چون این شریعت و دولت تابع آن است که قصاص را انجام میدهد و مسئولیت بر دوش خود آنهاست. و اینجا انتقام پشت انتقام نیست.
بنا بر این انسان تا میتواند باید از گناهان هرچه باشد اجتناب کند و دوری گزیند به خصوص از گناهان متعدی که دیگران نیز از آن آسیب میبینند. یادمان باشد که از شهید همه گناهانش بخشیده میشود مگر دینی که از دیگران بر عهده او باشد که بخشوده نمیشود و در روز قیامت مورد محاسبه قرار میگیرد، چون حق دیگران است. خدای تعالی حق خود را اگر خواسته باشد میبخشد ولی در مورد حق دیگران حتماً محاسبه مینماید.