دیوبند و دیوبندیه در فراز و فرودهای شبه قاره(بخش دوم)
شاخهها، قرائتها و کارکردها (قسمت دوم)
آوای سنت : شاخه پاکستان دیوبندیه با اندکی تفاوت از شاخه هند در پاکستان فعال شد. از آنجاییکه این شاخه در یک کشور اسلامیِ که روی انگیزههای اسلامی شکل گرفته بود، کار و فعالیت میکرد، توانست در مدت اندکی جایگاه خود را به عنوان یک اتجاده فقهی و کلامی و حتی فکری حفظ کند.
دست شاخه پاکستان دیوبندیه طبعیتاً باز تر از شاخه هندوستان بود و هست. شاخه هندوستان نظر به عوامل سیاسی، جغرافیایی، قومی و سمتی محدودیتهای خاص خود را دارد. اما شاخه پاکستان دیوبندیه چنین محدودیتهایی ندارد. این آزادی عمل منجر به آن شد تا گرایشهای مختلف سیاسی و دینی و فقهی از درون دیوبندیه سر بر آورد که جماعت اسلامی پاکستان یکی از آنهاست. ضمناً در ایالتهای مختلف پاکستان هر کدام از مدارس دیوبندیه تلاش کردند جایگاه منحصر به فردی به خود بگیرند و رهبری علمی این کشور را عهده دار گردند.
هجوم ارتش سرخ اتحاد شوروی به افغانستان و فرار رهبران جهادی و میلیونها آواره افغانستانی به پاکستان، سبب تبدیل شدن این کشور به مرکز جهاد بر علیه اتحاد شوروی شد. قسمتی از رهبری این جنگ بر عهده ملاهایی قرار گرفت که از مدارس دیوبندیه فارغ شده بودند. آنها از پشت منابر ندای حی علی الجهاد را سر میدادند. تفاوتی در این خصوص میان عالم پاکستانی با افغانی نبود.
در ضمن، هجوم میلیونها مهاجر افغانستانی به خاک پاکستان و استقرار بیشتر آنها در منطقه خیبر پختونخواه که با پشتونهای افغانستان رابطه خونی و نژادی داشتند، سبب اختلاط فرهنگی و دمج فکری دو طرف گردید. آنچه آنها را یکجا جمع میکرد، اسلام، تبعیت از مذهب حنفی و منهج ماتریدی، و التزام به شیوه درسی و فکری دیوبند بود. هزارن جوان افغان در مدارس سرتاسر پاکستان مشغول فراگیری علوم دینی شدند. بسیاری از اینها در سالهای بعد در حالی فارغ التحصیل شدند که از هر جهت با ملاهای پاکستانی یکسان بودند. به لحاظ فکری، فرهنگی، سبک زندگی و همه. هیچ تفاوتی کس نمیتواند میان دو طرف بیابد. این در حالی است که آنها مربوط به دو کشور و دو حوزه جغرافیایی و سیاسی متفاوت بودند.
هجوم هزاران جوان عرب به پاکستان جهت اشتراک در جهاد بر علیه اتحاد شوروی نقطه عطفی در سیر تحولاتیِ دیوبندیه پاکستان به شمار میرود. این جوانان عرب با خود فکر و اندیشه سلفی – جهادی را وارد منطقه کردند، و این فکر و اندیشه که در بحبوحه جهاد افغانی وارد شده بود، مورد توجه علما و مشایخ و سازمانها و کشورهای کمک کننده به جهاد قرار گرفت، و آنها به منظور جلب و جذب جوانان بیشتر به این جهاد، تلاش میکردند این فکر را بیش از پیش توسعه دهند. به خصوص که جانب مقابل یعنی ارتش اتحاد شوروی بعد از پیروزی این ارتش در جنگ جهانی دوم، چنان رعب و وحشتی در میان کشورهای غربی، عربی و اسلامی ایجاد نموده بود که آنها پیروزی جهاد افغانستان را در برابر شوروی بعید میدانستند.
در کنار بُعد پاکی که جهاد افغانستان داشت، کمکهای سخاوتمندانه کشورهای مختلف سبب نفوذ و رخنه سازمانهای استخباراتی جهانی در این منطقه، در جهاد و در اتجاه دیوبندیه شد. وضعیت طوری رقم خورد که همکاری چرخهای میان این جریانات ناگزیر بود.
در این میان بیشترین سود را سازمان استخباراتی ارتش پاکستان موسوم به “آی اس آی” برد. این سازمان توانست نفوذ گستردهای میان گروههای جهادی کمایی کند، و از این طریق در مدارس دیوبندیه پاکستان نیز این نفوذ وسعت عظیمی یافت.
مهاجرت میلیونها افغانستانی به پاکستان و رهبران تنظیمها و احزاب جهادی هفتگانه سبب نفوذ آی اس آی در این احزاب گردید. آی اس آی میتوانست تا حد زیادی به مدیریت احزاب و جریانات جهادی و مدارس دینی بپردازد که این نفوذ همچنان البته با فراز و فرودهایی ادامه دارد. هم اکنون هزاران تن از علما و مفتیان پاکستانی به گونه مخفی عضویت آی اس آی را دارند و از این سازمان امتیازات مالی و امنیتی بسیاری دریافت میکنند.
شاخه افغانستانی دیوبندیه عیناً همان شاخه خیبر پختونخواه پاکستان است. با نفس منهج و روش و عین فکر و اندیشه. این شاخه از میان مدارس پاکستان سر بر آورده است. تمام تئوریسینها، سیاسیون و نظامیان آن بیشتر در این منطقه و وزیرستان شمالی و جنوبی به آموزشهای فقهی و نظامی دست یافتهاند و توانستند از فضای قبایلی آزاد آنجا در راستای قدرت و اقتدار خویش بهره برند.
قدر مسلم این است که اتجاه دیوبندیه خیبرپختونخواه و وزیرستان، چه در پاکستان یا افغانستان، فاصله زیادی از منهج و شیوه دیوبندیه مادر در هندوستان دارد. دیده شود که در آینده این تغییر تا کجا پیش میرود. اگر تحریک طالبان پاکستان بتواند بر مقالید حکم در آن کشور تکیه زند که چنین چیزی بعید به نظر میرسد، این امر قطعاً دیوبندیه شاخه خیبرپختونخواه را به رؤیای تشکیل امارتی قوی و وسیع در افغانستان و لا اقل نیمی از پاکستان نزدیک میکنند، امارتی با فکر و اندیشه حنفی، ماتریدی، دیوبندی، سلفی. اگر چنین هدفی به سر انجام برسد، قطعاً که از اثر آن این منطقه آبستن حوادث مهمی خواهد بود که برای دهها سال ادامه خواهد داشت.
بیشترین حضور مجاهدان افغان و عرب در منطقه ایالت خیبرپختونخواه بود که در آن زمان صوبه سرحد نام داشت. مرکز این صوبه شهر پشاور است. همان شهری که افغانها بر آن ادعای ارضی دارند و آن را پایتخت زمستانی شاهان افغانستان میدانند.
پشاور و کلاً ایالت خیبر پختونخواه تبدیل به مرکز جهاد بر علیه اتحاد جماهیر شوروی شد. هزاران مرکز آموزشهای فکری و نظامی در طول دوران جهاد در این منطقه تأسیس و راه اندازی شد. سیر تحولات جهاد و حضور و اشتراک عربها در این جهاد، سبب تحول اندیشه دیوبندیه از حالت اعتدال به جانب افراط گردید. فکر جهادی و کفر ستیزی به میزان زیادی در میان جوانان این منطقه گسترش یافت. آیاتی که در مورد مذمت کفار و یهود و نصارا نازل شده، همواره از پشت تریبونهای مختلف تبلیغ میگردید و حاضران در پای منابر با سر دادن شعارهای الله اکبر از این آیات و شرح و تفسیری که برای آن ها ارائه میشد حمایت میکردند.
این وضعیت همچنان ادامه داشت تا که جهاد افغانستان پیروز شد. ارتش اتحاد شوروی بدون دستاورد عقب نشینی کرد و حکومت دست نشاندهاش چند سالی بعد از عقب نشینی ارتش سرخ دوام نیاورد و از هم فروپاشید و مجاهدان افغانستانی پیروزمندانه وارد کابل شدند. اما آنها در تأسیس و ایجاد دولتی قوی شکست خوردند.
مجاهدان پیروز میدان نبرد، در میدان دولتداری شکست خوردند. آتش منازعات بر سر قدرت در میان آنها زبانه کشید و آنها را به جان هم انداخت. البته دسیسهها و دستیازیهای سازمانهای استخباراتی منطقه ای و جهانی به خصوص آی اس آی در این جریان تأثیر زیادی داشت.
تنظیمهای جهادی در دورانی که در افغانستان به جان هم افتادند، تراژید ترین دوران افغانستان را به نام خود رقم زدند. دهها هزار کشته، تجزیه عملی کشور، از هم پاشی سیستم اداری و امنیتی، ملوک الطوائفی شدن، نا امنی، فروپاشی اقتصادی و دهها مصیبت دیگر موجب سر افکندگی تمام مسلمانان جهان شد و بار دیگر آوارگی مردم افغانستان را به دنبال داشت.
در دوران جهاد دیوبندیه پاکستان به سه شاخه تقسیم شد:
– شاخه سندی که از طریق دار العلوم عالی کراچی بیشتر به کارهای علمی مشغول گردید. رهبری این جریان و همچنان دارالعلوم را خانواده بزرگ علمی عثمانی در رأس مفتی محمد تقی عثمانی بر عهده داشت. علامه مفتی محمد تقی عثمانی کسی بود که در علم و دانش شهرت جهانی پیدا کرد و مورد توجه مسلمانان در سرتاسر جهان قرار گرفت.
– شاخه سندی که بیشتر به جماعت تبلیغ و جماعت اسلامی گرایش دارد. مرکز جماعت تبلیغ شهر “رایون” در نزدیکی فیصل آباد است و مرکز جماعت اسلامی شهر لاهور پاکستان؛
– شاخه خیبرپختونخواه که حامل فکر جهادی بود و هست. مهمترین حوزه علمیهای که این جریان را رهبری میکند، “دار العلوم حقانیه” در “اکوره ختک” پشاور است که در مسیر شاهراه پشاور اسلام آباد قرار دارد و جناح حقانی طالبان افغانستان در بستر این مدرسه آموزش دیده است. صدها مدارس دیگر از این دست در این منطقه به ویژه در وزیرستان شمالی و جنوبی با نفس فکر جهادی فعالیت داشته و دارند که از بستر آنها دو جریان طالبان پاکستانی و افغانستانی سر بر آورده که امروز در هر دو کشور فعالیتهای وسیع نظامی و سیاسی دارند.
میان این سه شاخه تفاوتهای بنیادینی در فکر و اندیشه و شیوههای تعامل وجود دارد. مدرسه دیوبندی خیبر پختونخواه همچنان حامل فکر جهادی باقی ماند. نه تنها که باقی ماند که بر شدت و حدت آن افزوده شد. در این بستر سازمانهای جهادی بزرگی همچون القاعده نیز شکل گرفت. فارغان دارالعلوم حقانیه تبدیل به رهبران جریانهای بزرگ جهادی در دو طرف خط مرزی دیورند شدهاند که اکنون در افغانستان و پاکستان فعالیت بسیاری دارند.
هر دو تحریک طالبان پاکستان و افغانستان از درون مدارس این شاخه سر بر آوردند. تحریک طالبان افغانستان با کمک تحریک طالبان پاکستان که کپی مطابق اصل یکدیگرند، توانست بر اریکه قدرت در افغانستان تکیه زند. و امروزه تحریک طالبان پاکستانی نیز بد نمیداند اگر بتواند با تعقیب شیوههای جهادی طالبان افغانستان، بر اریکه قدرت در پاکستان تکیه زند.
مطلب ارسالی از طرف کاربران سایت آوای سنت