خانواده خوابگاه متأهلی نیست / توازن میان سنت و مدرنیته در محیط منزل
دکتر عبدالمجید صمیم
آوای سنت : در گذشتهها محیط منزل و کانون خانواده، محل آرامش روحی و آسایش جسمی اعضای خانواده بود. آنها در کنار هم زندگی میکردند و با هم غذا میخوردند و صحبت مینمودند و هرگاهی که سریالی و فیلمی از طریق تلویزون پخش و نشر میشد همه میدویدند و با هم کنار تلویزیون مینشستند و فیلم میدیدند. تخمههای آفتابگردان، انواع پسته خستهها و آجیلها بر حرارت محبت و صمیمیت خانوادهها میافزود.
صله رحم به شدت رعایت میشد. معمولاً شبها وابستگان دور و نزدیک در خانه یکی از دوستان گرد میآمدند و میگفتند و میخندیدند و از تجارب زندگی هم صحبت مینمودند. فکاهی میگفتند و جمع خویش را با ابراز انواع و اقسام محبتها رنگین میکردند و گِرد خوان صفا و محبت جمع میشدند.
البته کودکان نیز از این حالت بهره فراوان داشتند. آنها با هم بازی میکردند، صحبت مینمودند و از این طریق روح و روان خویش را تازه میکردند. شوخیهای بچهگانه لذت خاص خود را دارد به خصوص به خود کودکان که سخت مشتاق هم سن و سال خویشند و دوست دارند با هم بازی کنند.
در فصل زمستان این فضا گرمتر میشد. داستانها و افسانههای واقعی و تخیّلی بسیاری قصه میشد و غصهها را دور میکرد. شهنامه خوانده میشد، دیوان حافظ، مثنوی مولانا و گاهی هم خاطرات زندگی تعریف میگردید به خصوص از جانب بزرگسالان خانواده که هر کدام از خاطرات آنها در واقع درس زندگی بود و میتوانست انسان را در فراز و فرودهای زندگیاش رهنمون سازد.
در گذشتهها گازکشی نبود، بخاریهای چوبی، نفتی، علاءالدینها و چراغهای مختلف خانهها را گرم میکرد و البته که نباید نقش و جایگاه صندلیها و کرسیها را در این عرصه کم اهمیت دانست. کرسیها و صندلیهای مربع و مدوّر که اعضای خانواده گِرد آن مینشستند تا خود را گرم کنند.
کرسی و صندلی وسیله خوبی برای گرما و گردآمدن بود. تمام اعضای خانواده و حتی مهمان خودمانی گِرد آن مینشستند و صحبت میکردند. پس صندلیها عاملی برای جمع شمل اعضای خانواده بودند. صندلیها در کنار اینکه بدنهای مردم را گرم میکردند دلهای آنها را نیز از طریق گردآوری اعضای خانواده گرم مینمودند.
در چنین محیطی کار مهم دیگری که صورت میگرفت این بود که در لابلای صحبتها و قصهها برخی از اعضای خانواده به ایراد مشکلات خود میپرداختند و تجارب تلخ زندگی خود را بازگو مینمودند. این صحبت کردن از دو جهت نقش داشت: از جهت اینکه گوینده با ابراز مشکلات و غم و غصه خود در واقع خود را از آن تخلیه میکرد، تخلیهای که در واقع برای شخص مایه آرامش بود. و از جهت اینکه از سوی شنونده توجیه میگردید. شاید آن شنونده با تجربه مشابهی مواجه شده بود و از این طریق میتوانست به گوینده در حل مشکلش یاری رساند و کمک کند و مشوره دهد، مشورهای که ای بسا سودمند واقع میشد.
چنین خانوادههایی سختیهای زندگیهای دنیوی را آسان مینمود. مرهمی بود بر زخمها، نوشی بود بر نیشها، التیامی بود و تیماری، هم به دردهای جسمی و هم دردهای روحی ناشی از زندگی سخت و سراسر مشکل.
در محیط چنین خانوادهای این حدیث نبوی (ص) تحقق مییافت که: “مؤمن برای مؤمن مانند یکبناست که بعضی از اجزای آن بعضی دیگر را محکم میسازد”. یا این گفته شیخ اجل سعدی شیرازی را تمثیل مینمود که:
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
اما حالا متأسفانه که این حالت دگرگون شده است. در حال حاضر آن محبّت و صمیمیت گذشته در محیط خانوادهها به چشم نمیخورَد یا لا اقل خیلی کم شده است. اعضای خانواده از محیط منزل فقط به عنوان یک خوابگاه دانشجویی استفاده میکنند، زیرا منزل جایی شده برای خوابیدن. حتی در بسیاری از خانوادهها غذا خوردن در محیط خانه از مُد رفته است، زیرا اعضا خانواده ترجیح میدهند غذا را در رستورانتها صرف کنند.
در حال حاضر زن نمیداند مردش چه میکند و کجاست و بسیاری از مردان نمیدانند زنانشان در چه حال و هوایی هستند. جوانان خانواده هر کدام به راهی و با دوستان خاص خود که ای بسا خارج از اعضای خانوادهاند زندگی میکنند، همدم و محشورند و تمام زندگی آنها شده آهنگ و موسیقی و گوشی همراه و تبلت و لپتاپ و گیم و فضای مجازی و چت و گروه و از این قبیل پدیدههایی که به شدت اصل خانواده را متزلزل ساخته است.
راه علاج را زمانی میتوانیم درک کنیم و بدانیم که علت این وضعیت را کارشناسی کنیم. وقتی چنین کنیم متوجه میشویم که زندگی خانوادگی کنونی به شدّت تحت مدیریت مدرنیته قرار گرفته و در واقع این پدیده جای سنت را گرفته است، در حالی که سنن اجتماعی بسیاری از ما مسلمانان و شرق نشینان هماره محل افتخار مردمان این سرزمینها و غبطه مردمان سرزمینهای دور دست بوده است.
بعضی سخت گرفتار مدرنیتهاند. همین مدرنیته این بلا را بر سر جوامع و خانوادهها آورده و همچنان میآورد و با گذشت هر روز زندگیهای انسانی و خانوادگی ما را مختل میسازد. اگر کسی اعتراضی به این وضعیت داشته باشد فوراً متهم به تخلف و عقبماندگی میشود.
اما سوال اینجاست که آیا واقعاً بسیاری از سنن ما آنقدر بدند که باید از صحنه روزگار و صحفه زندگی خانوادگی ما محو شوند؟ آیا تا کنون پدران و مادران و بزرگان ما در این عرصهها به خطا رفته بودند؟ آیا همه سنتهای حاکم بر جوامع ما مصیبت آفرین بوده یا بعضی از آنها؟ آیا نمیشود فقط سنتهای بد و زشت را کنار بگذاریم و سنتهای خوب و درست را باقی گذاریم؟
پاسخ چنین سوالهایی کاملاً مشخص است. ما نباید سنتهای پسندیده را از زندگی خود نیست و نابود کنیم و جای آنها را به مدرنیته بدهیم. سنتهای پسندیده ای بسا که باید حفظ شوند. مبارزه ما باید با عنعنات و روشهای نا پسند زندگی باشد نه با همه.
به راستی آیا ممکن است بین سنت و مدرنیته جمع نمود؟ پاسخ واضح است: بلی و حتما باید اینکار بشود. انسان مسلمان و شرقی میتواند میان سنتهای خوب زندگی خود که مایه افتخار آنهاست و مدرنیته جمع کند و هیچ اشکالی در این عرصه بروز نمینماید. میتوان هم در منزل و در کنار اعضای خانواده زندگی کرد و غذا خورد چنانکه میشود از رستورانها استفاده کرد. و میتوان همزمان از ابزار زندگی مدرن از قبیل گوشی و تبلت و فضای مجازی در کنار زندگی حقیقی و فضای واقعی بهره و لذت برد.
پس نباید سنتهای زندگی را به خصوص آنچه مربوط به خانواده میشود را به باد فراموشی سپرد، زیرا خانواده بزرگترین ارزش جوامع اسلامی و انسانی است که باید حفظ و نگهداری شود.