آوای سنت : به حکم سخن راستین پروردگار، دنیا محل ابتلا و آزمایش است: «…وَنَبْلُوکُم بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَهً وَإِلَیْنَا تُرْجَعُونَ» [الأنبیاء، ۳۵] (و ما شما را با شر و خیر میآزماییم که در فتنه انداختن است و به سویما باز میگردید).
مطابق منطوق این آیه و آنچه از آن مفهوم میشود، عملیه امتحان انسان اینگونه است:
– خدا (ج) کسی است که از انسان امتحان میگیرد؛
– انسان اعم از زن و مرد، کسانی استند که از آنها امتحان گرفته میشود، فرقی نمیکند که چه کسی است و در چه مقام و منزلتی، اعم از دنیوی، دینی و اخروی قرار دارد؛
– زمین با تمام داروندار و تمام گسترهاش، سالُن برگزاری این امتحان است. طبیعی است هر کسی در جایی که زندگی مینماید مورد امتحان الهی است؛
– مدت زندگی مدت این امتحان است، چه کوتاه باشد یا متوسط و یا بلند. البته در هر مرحله عمریِ، نتایج این امتحان مطابق ظروف و شرایط هر شخصی متفاوت میباشد؛
– مواد امتحان، خیر و شر روزگار است که انسان آنرا میبیند. یعنی انسان هم در خوبیهایی که با آن مواجه است، امتحان میشود، و هم در بدیها و امور شری که به او میرسد در آزمون است.
– نتیجه این امتحان، یا کامیابی و موفقیت است و یا ناکامی و عدم موفقیت.
– اثری که بر این امتحان مرتب میشود، یا جزاست که حتمی است، و یا سزاست که تحت مشیت و خواست پروردگار عالم قرار دارد.
هر انسانی در زندگی خود با فراز و فرودهای بسیاری در زندگی رو بروست. هیچ کس از این قاعده مستثنی نیست. زندگی گاهی خوشی و سرور است، و گاهی غم و اندوه. اما از لطف پروردگار که شادی و سرور به مراتب از غم و اندوه بیشترند. هر آدم عاقلی این را میداند. حقتعالی میفرماید: «قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» [النمل۴۰]. (این از فضل خدای من است تا مرا ابتلا کند که آیا شکر گزاری میکنم، یا کفران نعمت، کسیکه شکر کند همانا برای خویشتن شکر میکند، و آنکه کفر ورزد همانا پروردگارم بی نیاز و کریم است).
انسان عاقل و اندیشهور، چنین چیزی میگوید. او میداند که خیر و شر از جانب خدا است. و در هر دو آزمون است، بناءً خود را با شرایط این آزمون وفق میدهد، و از آن سلامت بدر میآید نه ملامت.
پرسش اصلی این است که انسان در قبال خیر و شر، چه تعاملی را باید در پیش بگیرد؟ تا بتواند از آزمون زندگی موفق بدر آید.
پاسخ این سوال را با توجه به تفاوت خیر و شر، و نتایجی که بر آنها مرتب است، باید به گونه مجزا داد. عجالتاً میگوییم مطابق دستورات شرع شریف، انسان وظیفه دارد در قبال هر کدام از مواد این امتحان از خیر و شر، تعامل و رفتار خاصی را در پیش گیرد، تا در این آزمون موفق شود. این رفتار خاص در دو حوزه خیر و شر از هم متفاوتند. که ما در این قسمت تعامل با خیر را شرح میدهیم، و در قسمت بعدی تعامل با شر را.
حوزه تعامل با خیر و خوبی
هرگاه انسان در زندگی خود با خوبیها و نیکیها مواجه شود که اکثراً چنین است، متون دینی او را ترغیب میکنند تا شکر پرودگار را بر جای آورد، و او را سپاس گوید.
اما شکر چیست؟
مطابق دیدگاه جوهری در صحاح اللغه، شکر که در زبان درّ فارسی به آن “سپاس” میگویند عبارت است از: «ظاهر شدن اثر نعمت الهی بر بنده خدا(ج)، از طریق: ازدیاد ایمان در قلب، ازدیاد حمد و ثنا بر زبان، ازدیاد عبادت و طاعت بر جوارح». (الصحاح فی اللغه، ص ۱۰) فرهنگ معاصر عربی فارسی آذرنوش نیزی چنین معنیِ را برای شکر ذکر کرده است. (فرهنگ معاصر، ص ۲)
معجم الوسیط در باره شکر میگوید که: «آن عبارت از شناخت و اعتراف به نعمت و اظهار آن و ثنا گفتن به خاطر آن است». (المعجم الوسیط، ماده شکر)
با ملاحظه این دو تعریف واضح میگردد که برای تحقق شکر موارد ذیل حتمی است:
یک: وجود نعمت الهی. این نعمت هر چه باشد فرقی نمیکند، کوچک باشد یا بزرگ تفاوتی ندارد؛
دو: ظهور اثر نعمت الهی در بنده. وقتی خداوند(ج) برای انسان نعمتی میدهد، باید این نعمت در زندگی بنده به ظهور برسد. مثلاً اگر کسی در زندگی خود سرمایه دار است، باید سختی نکند و از این سرمایه در جهت رفاه و آسایش خود بهره برد. مطابق یکی از روایات خداوند متعال (ج) دوستدارد اثر نعمت خود را بر بندهاش ببیند و ملاحظه کند. حقتعالی از مشاهده بنده منعَم خشنود میشود؛
سه: اثر پذیری انسان در برابر نعمت. یعنی انسانی که نعمتی دریافت میدارد، باید بیتفاوت نباشد و با خود بیندیشد که این نعمت را اگر خداوند (ج) عنایت نمیکرد، او هرگز نمیتوانست به آن دست یابد.
این اثر پذیری مطابق این دو تعریف از طریق: ازدیاد ایمان در قلب، ازدیاد حمد بر زبان، و ازدیاد طاعت و عبادت در جوارح حاصل میشود؛
چهار: شناخت و اعتراف انسان به نعمت. انسان باید اول نعمتهای الهی را بازشناسد، و دوم اعتراف به این نماید که این نعمت صرفاً از جانب حقتعالی است، نه به سعی و تلاش او. چه بسیارند انسانهایی که تلاش کردند و به جایی نرسیدند؟. البته انسان مأمور به سعی و تلاش و کوشش است تا نعمتهای پراکنده خدای خود را که در زمین گسترده است، جمع نماید. انسان اگر نداند که نعمت چیست و چه ارزش و اهمیتی دارد، چگونه میتواند سپاس آنرا بگوید و ادا نماید. جاهل به نعمت پروردگار اصلاً شکر نمیگوید و از این نعمت محروم است؛
پنج: ثنا بهخاطر نعمت. انسان باید ثنای بخشنده نعمت را بر زبان جاری سازد. بخشنده نعمت طوری که گفتیم جز خدای تبارک و تعالی نیست.
علاوه بر اینها، قرآن کریم برای ما بیان میدارد که انسان در همه احوال به خصوص هنگام نزول مشکلات و مصیبتها هم با حفظ ایمان و دوام و استمرار آن، باید شکرگزار باشد. الله متعال میفرماید: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکِرِینَ» [آل عمران۱۴۴]. (و نیست محمد مگر پیام آوری، پیش از او پیامبرانی گذشتهاند، آیا اگر بمیرد یا کشته شود شما به دنبال خود بر میگردید و کسی که به دنبال خود برگردد، پس هرگز به خدا زیانی رسانیده نمیتواند و به زودی خداوند شکر گزاران را پاداش میدهد).
در این آیه سخن از وفات پیامبر(ص) است. شکی نیست که این حادثه برای مسلمانان سنگین تمام میشود و احتمال دارد از کوره در بروند و نتوانند خود را کنترل کنند. ازینرو خداوند متعال آنها را آماده دریافت این حادثه میسازد، و در آخر با بیان اینکه پاداش شاکران را میدهد، اشاره به این مینماید که انسان مأمور است در همه احوال، در خیر و شر و خوبی و بدی شاکر و سپاسگزار حق باشد.
این در مورد تعامل با خیر و خوبی. و اما نحوه تعامل با شر و بدی را در قسمت بعدی توضیح خواهیم داد
برخی از علما تصریح میدارند که تمام موارد فوق در شکر، باید توأم با خضوع و ذلّ و فروتنی و در نهایت محبت نسبت به مُنعم باشد. ابن قیم جوزی میگوید شکر باید علم به قلب، عمل به آن علم، میل به سوی مُنعم و محبت او، توأم با خضوع و تقرب به سوی او با آنچه باشد که او دوست دارد. (موسوعه فقه القلوب، ج ۱ص ۴۴۶) قسمتی از معنی این مطلب این است که انسان نباید در نعمتها مغرور شود، زیرا نعمتها از او نیست، بلکه از بخشنده نعمت است.
از همه آنچه گفته شد نمایان میشود که شکر: هم زبانی باید باشد، هم قلبی و هم عملی. یعنی اینکه انسان سپاس حقتعالی را، هم به زبان خود با هر لفظ و بیانی که میخواهد ادا نماید، و هم با قلب و دل خود که تمام وجود اوست، و هم به جوارح و اعضای خود از طریق افزودن در طاعات وعبادات.
بنا بر این، یک انسان نمیتواند شاکر باشد، مگر اینکه تمام این مفاهیم در او تحقق پیدا کند. اگر چنین شد، شکر تحقق مییابد، ورنه با شکر زبانی خالی که امروزه در بین عموم مردم رایج است، چیزی بهنام شکر ادا نمیگردد.
این وظیفه انسان است که شکر کند. اگر شکر نکند در واقع کفران نعمت نموده، و خود را در معرض بازخواست و بازپرس و حتی زوال نعمت الهی قرار داده است. انسانها از این دو حالت خالی نیستند، یا شکر میکنند و یا در صورت عدم شکر کفران نعمت مینمایند. حقتعالی میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً» [الإنسان۳]. (ما به او راه را نشان دادیم که یا سپاسگزار است و یا ناسپاس).
نظر به اهمیت شکر است که راجع به آن در قرآن کریم سخن بسیار گفته شده، و انجام آن مورد تأکید قرار گرفته است. در آیه ۱۵۲ سوره بقره، خداوند(ج) فرمان داده است تا او را شکرگزاری کنیم و ذکرش را بگوییم: «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ» [البقره۱۵۲]. (مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و شکر گذاری کنید و کفران نکنید). و در آیه ۱۴۷ سوره نساء پروردگار عالم بیان نموده که در صورت تحقق شکر اگر توأم با ایمان باشد، عذابی نخواهد بود: «مَّا یَفْعَلُ اللّهُ بِعَذَابِکُمْ إِن شَکَرْتُمْ وَآمَنتُمْ» [النساء۱۴۷]. (خداوند به عذاب شما چه میکند اگر شکر گذاری کنید و ایمان آورید).
قرآن کریم همچنان انسانها را در قبال شکر به دو گروه تقسیم نموده است:
گروه اول: شکر گزاران: اینان کسانیاند که در پیشگاه خداوند(ج) محبوب اند.
گروه دوم: کفر گران نعمت که نزد خداوند(ج) مبغوض و منفور اند.
حقتعالی راجع به این دو گروه در سوره انسان میفرماید: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً» [الإنسان۳]. (ما به او راه را نشان دادیم که یا شکر گزار است و یا کفور).
کلام راستین پروردگار به ما بیان میدارد که برخی از ابتلاها و آزمایشات الهی به منظور واضح شدن این مطلب است که آیا انسان شکر خدا(ج) را بر جای میآورد یا خیر. حقتعالی در سوره نمل در سیاق داستان سلیمان(ج) زمانیکه جن عرش ملکه سبأ را حاضر کرد، از قول سلیمان (ع) فرمود: «قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ» [النمل۴۰]. (این از فضل خدای من است تا مرا ابتلا کند که آیا شکر گزاری میکنم یا کفران نعمت، کسیکه شکر کند همانا برای خویشتن شکر میکند و آنکه کفر ورزد، همانا پروردگارم بی نیاز و کریم است).
قرآن کریم بیان میدارد که پروردگار عالم وعده نموده تا در نعمت شکر کنندگان افزونی بخشد، و آنانی را که کفران میکنند به شدت مجازات کند: «وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّکُمْ لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ وَلَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ» [إبراهیم۷]. (و زمانی که پروردگار تو اعلان نمودکه اگر شکر گزاری کنید به شما افزونی میبخشم و اگر کفران کنید همانا عذاب من شدید است).
انجام شکر موجب جلب رضایت الهی است، و حقتعالی از اینکه بندگانش او را شکر گزاری کنند خشنود میشود. پروردگار فرمود: «إِن تَکْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنکُمْ وَلَا یَرْضَى لِعِبَادِهِ الْکُفْرَ وَإِن تَشْکُرُوا یَرْضَهُ لَکُمْ» [الزمر۷]. (اگر کافر شوید همانا خداوند از شما بی نیاز است، و راضی به کفر بندگان خود نیست، و اگر شکر گزاری کنید آنرا به شما راضی است).