آوای سنت : دنیای عرفان دنیای عجیبی است. مکتب عرفان انسان را به گونهای تربیت میکند که در تمام زمینهها حتی در تعامل با بدان و گنهکاران از دایره رفتار انسانی که اساس و بنیاد رفتارهای دینی را تشکیل میدهد بیرون نمیشود. او مصداق عینی تطبیق این آیه مبارکه است که:
{وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ} المائده۸
(و دشمنی قومی شما را مجرم نسازد که عدالت نکنید، عدالت کنید که به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید که خداوند به آنچه عمل میکنید با خبر است).
مالک بن دینار رحمه الله از جمله بزرگان این مکتب بزرگ است. او از بصره و از جمله راویان حدیث و واعظی پرهیزگار بود که از دسترنج خویش معیشت میکرد و مرید امام حسن بصری رحمه الله بود. با توجه به تاریخ ولادت و وفات این بزرگمرد واضح میگردد که او از جمله سلف صالح و از بزرگان تابعان بوده زیرا در سال ۱۳۱ هجری وفات نموده است.
می گویند مالک بن دینار رحمه الله از اولین کسان از مسلمانان بود که به جهت دعوت مردم هند عازم آن دیار شد. و برخی دیدگاهها قایل بر ایناند که او در شبه قاره وفات کرده است. بعضی از روایات مشعر بر آناند که ایشان در بصره و بر اثر طاعونی که آن جا به وقوع پیوست وفات کرده است.
به هر حال داستان جالبی از او در آموزههای عرفانی موجود است که نشان از عظمت شخصیت او و مکتب و مشرب عرفانیاش دارد. چه نیکو خواهد بود اگر به داستانی از دوران او اشاره داشته باشیم:
در تاریخ این بزرگمرد آوردهاند که در یکی از شبها در خانه اش خوابیده بود که دزدی بد ذات به جهت سرقت متاع و بهره دنیا وارد خانه شد. از آنجاییکه مالک رحمه الله انسانی زاهد و فقیر مشرب بود، در خانه چیزی نداشت که دزد برای خود برگیرد. مالک رحمه الله از این وضعیت اندوهگین شد و دلش سوخت و آرزو کرد که کاش چیزی میداشت و این دزد بی بهره و نصیب و نا امید از خانهاش نمیرفت.
او برای اینکه دزد از خانهاش بی نصیب نرود خطاب به او گفت: چیزی از متاع دنیا نیافتی اما آیا دوست داری چیزی از متاع آخرت به دست آوری؟ منظورش این بود حالا که به منزل مالک آمدهای دست خالی بر نگرد. دزد گفت: بلی میخواهم. مالک رحمه الله گفت وضو بگیر و دو رکعت نماز ادا کن.
دزد که تحت تأثیر ملاقات و دیدار مالک رحمه الله قرار گرفته بود و از امواج نورانی آن شخصیت بزرگ بهره مند گردیده بود برخاست و وضو گرفت و در خانه و حضور مالک دو رکعت نماز ادا کرد.
طبیعی است در کیفیت نمازها برخی از اماکن و حضور برخی از اشخاص تأثیر به سزایی دارد. به همین دلیل میگویند اگر کسی پشت سر یک عالم با تقوا نماز بخواند مثل این است که پشت سر یکی از انبیای بنی اسرائیل نماز خوانده است. و یا در آموزههای اسلام توصیه شده تا نمازهای پنچگانه و جمعه در مسجد ادا گردد، زیرا شرف مکان مسجد منجر به بالا رفتن کیفیت نماز خواهد شد.
به هر حال این دو رکعت نماز برای شخص دزد متفاوت از سایر نمازها بود و او را به شدت تحت تأثیر قرار داد و همین امر سبب شد تا او در کار خویش و مآل و عاقبت آن تا صبح اندیشه کند و بالاخره تصمیم خود را بگیرد. او تصمیم گرفت از دزدی توبه نموده و دیگر دست به این عمل شنیع نزند و تلاش کند در عوض دزدی از دسترنج خود معیشت کند و امور زندگی خود و فرزندان خویش را بگذراند.
دمدمههای صبح به مسجدی رفت که در آن مالک رحمه الله نماز میگزارد. چشم مالک رحمه الله به او افتاد و او نیز مالک رحمه الله را دید. بعد از نماز خدمت مالک بن دینار رحمه الله آمد و سوگند یاد کرد و تعهد نمود که دیگر هرگز دزدی نکند. او با اظهار توبه و تعهد خویش راه خود را گرفت و رفت.
در این اثنا مالک رحمه الله بن دینار گفت:
“آمده بود تا ما را بدزدد اما ما او را دزدیدیم”
مالک هرگاهی که برابر میشد و این داستان را به مریدان و مخلصان و دیگران تعریف میکرد در پایان، این جمله را تکرار میکرد که “آمده بود تا ما را بدزدد اما ما او را دزدیدیم”.
خداوند جل جلاله مالک رحمه الله و آن دزد را غریق رحمت خود بگرداند. مالک رحمه الله با این تعامل نیک خویش در واقع توانست با چند جمله و کلمه، یکی از گنهکاران بزرگ را به توبه وادارد. چون مالک رحمه الله در کار خود اخلاص داشت و این پیشنهاد را از روی دلسوزی نمود و دزد هم متوجه شده بود که پیشنهاد مالک رحمه الله برخاسته از آخرین حد عطوفت، مهربانی و دلسوزی اوست از اینرو پیشنهادش را قبول کرد و قبول این پیشنهاد در آخر او را به توبه واداشت.
کاش همه این گونه دیگران را به سوی اسلام دعوت کنیم، نه با چماق توهین و تحقیر و تکفیر و تبدیع.