شخصیت ها و گروه ها

ویژگی‌های مذهب حنفی قسمت دوم: معرفی مؤسس مذهب (۲)

دکتر عبدالمجید صمیم

آوای سنت :  ( بخش اول را اینجا بخوانید)

(مناظره‌گر بزرگ علم کلام) – علی رغم شهرت امام ابوحنیفه در فقه، لیکن ایشان در حوزه‌های مختلف علوم اسلامی تبحر کامل داشتند. به خصوص در علم کلام. منظور از علم کلام دانش خاصی است که با رویکردی فلسفی عقلانی به اثبات عقاید و باورهای دینی اسلام می‌پردازد.

در زمان امام ابوحنیفه بحث‌های مختلف علمی و دینی به خصوص در حوزه‌های عقاید بسیار داغ بود. حاصل این مباحثه‌ها در آن زمان و بعدها تولد فرق مختلف اسلامی بود. این فرق در همان زمان و در مراحل بعدی، حلقاتی برای ترویج علمی افکار و اندیشه‌های خود داشتند. متخصصان مختلف این فرق همواره در این حلقات نشسته بودند و به بیان مجموعه عقاید و باورهای خود می‌پرداختند و به سوالات سائلان و یا شبهات شبهه افکنان پاسخ می‌دادند. این بازار در آن زمان گرم بود. برخی از این فرق رفته رفته در مسیری قرار گرفتند که در مسلمات عقاید عموم شک کردند، و آن‌ها را با رویکردی عقلانی به چالش گرفتند.

علما و اندیشمندان اسلامی از جمله امام ابوحنیفه دیدگاه خویش را البته با منطق خود داشتند. آن‌ها می‌دانستند به چه چیزی باوردارند و دلیل نقلی آن کدام است و چگونه می‌توانند از دریچه عقل به سوی آن قضیه بنگرند و آن‌را به اثبات بگیرند؟. این علما وارد بحث و حتی جدل با کسانی شدند که به عقاید عموم شبهه وارد می‌کردند. از آن‌جایی‌که برخی از این شبهه افکنان اصلاً باوری به نقل اعم از قرآن و سنت نداشتند، اندیشمندان اسلام تلاش کردند پاسخ ایرادها و شبهات ایرادبگیران را با رویکردی عقلانی بدهند، اینجا بود که علم کلام به وجود آمد.

امام ابوحنیفه در علم کلام تبحر خاصی داشتند، همانگونه که در دانش فقه از چنین تبحری برخوردار بودند. امام اعظم ابتدا از دریچه علم کلام وارد مباحث اسلامی شدند. ایشان در ابتدای امر خود و قبل از اشتغال به فقه به علم کلام مشغول بودند و از دریچه کلام به گفتگو با معاندان و معارضان می‌پرداختند تا این‌که نگاه شان به سوی فقه معطوف گشت و در این عرصه جولان دادند و فقهی را ایجاد کردند که در امتداد قرن‌ها سخن اول و فصل را در عرصه‌های دانش فقهی می‌زند و ما این موضوع را در نوشته‌های آتی بیشتر واضح خواهیم ساخت.

به این سخن امام که یحی بن شیبان از ایشان روایت نموده بنگرید: «مردی بودم که به من توان مجادله در علم کلام داده شده بود. مدتی را در این علم بسر برده و با آن با دیگران مخاصمه می‌کردم. اکثر صاحبان خصومت‌ها و جدل در بصره بودند و من به منظور مناظره با آن‌ها بیست‌وچند بار به بصره داخل شدم که در این جریان گاهی یک‌سال و زمانی کمتر و یا بیشتر از یک سال در آن شهر باقی می‌ماندم و با انواع فرق از جمله طبقات مختلف خوارج مانند اباضیه، صفریه و دیگران به منازعه می‌پرداختم». (ص۲۵)

علم کلام یعنی علم سخن، در این علم جایی برای شمشیر نیست. شمشیرها همه در غلافند و فقط شمشیر زبان جولان می‌دهد آن هم نه با سب و لعن و دشنام که با دلیل و ارشاد و برهان. عالم علم کلام می‌داند که ترویج دین بیشتر از طریق گفتگو و منطق مناظره و ارائه دلیل و برهان صورت می‌گیرد، و ای بسا که چنین رویکردی موجب قناعت‌بخشی به مخاطبان می‌شود و آن‌ها را به گونه‌ای می‌سازد که خود عقاید و باورهای اسلامی را بپذیرند و بدان قانع گردند.

این شیوه بهتر از شیوه اجبار و اکراه است و خوشبختانه که در دین حنیف چنین اکراهی وجود ندارد، زیرا اگر کسی بالإجبار به عقاید و باورهای اسلام گرایش پیدا کند، این عقاید به عمق دل آن‌ها نفوذ نمی‌یابد، بلکه در سطح ذهن،‌ فکر و اندیشه‌شان باقی می‌ماند و ای بسا که با اندک طوفانی از بیخ و بُن برچیده می‌شود.

امام در این عرصه خدمات بزرگی به اسلام و مسلمانان کردند. حجت امام بسیار قوی بود و ایشان خیلی ساده و راحت می‌توانستند معارضان و مخالفان اسلام را قانع کنند و در مناظره شکست دهند. در آن دوران بسیاری از کسانی‌که در مناظره‌ها با اصحاب اهواء و جریانات تخریب‌گر دینی شکست می‌خوردند، جانب مقابل را به آدرس امام اعظم حواله می‌دادند و چون آن‌ اشخاص نزد امام می‌آمدند با اندک گفتگویی چاره‌ای نمی‌دیدند جز این‌که از غیّ خود دست بردارند و مطابق با عقاید عموم مسلمانان به مجموعه عقاید و باورهای اهل اسلام باورمند شوند.

حاصل یکی از روایات در باره مناظره امام با ملحدان و منکران وجود خدا (ج) چنین است: روزی چند تا ملحد این شبهه را وارد کردند که اگر خدایی در هستی هست، کجاست این خدا؟ و چرا خود را نشان نمی‌دهد؟ امام با آن‌ها مناظره بسیار کرد اما قناعت‌شان حاصل نشد. آخر امام خطاب به آن‌ها گفت: فردا شما را نزد امیر شهر قناعت می‌دهم و ادامه مناظره فلان ساعت در حضور امیر. چو فردا شد ملحدان نزد امیر رفتند اما امام قصداً تأخیر نمود. سر و صدای ملحدان به اعتراض بر امام و تأخیر ایشان در حضور امیر اوج گرفت. آن‌ها گفتند چگونه این پیشوای شماست که به قول و قرارش پایبند نیست. در این اثنا بود که امام وارد شد. با ورود امام شکایت ملحدان به خاطر تأخیر آغاز گشت.

هر کس چیز می‌گفت و اعتراضی می‌کرد. امام که ساکت بود به سخن آمد و گفت علت تأخیر من این بود که در مسیر راه وقتی کنار رودخانه رسیدم وسیله‌یی نیافتم تا با آن عبور کنم، چپ و راست را نگاه کردم چیزی نیافتم. در این اثنا آسمان غرشی کرد و برقی جهید و بر درختی اصابت نمود و آن‌را دوپارچه کرد. سپس آهنی پیدا شد و این آهن تبدیل به داسی شد که چوب درخت را که در دریا افتاده بود از آن تخته‌هایی ساخت و این تخته‌ها به هم ترکیب شدند و قایقی گشت و من با آن عبور نمودم.

ملحدان که شگفت زده شده بودند پرسیدند که تو دیوانه‌ای یا هشیار؟! آیا همه این‌کارها به محض صدفه صورت گرفته است؟ امکان ندارد! اینجا بود که امام لب به سخن تر کرد و گفت: سبحان الله! شما این سخن من را باور نمی‌کنید اما می‌گویید آسمان‌ها و زمین و همه هستی به مجرد تصادف به وجود آمده‌اند! آیا این ممکن است؟!! اینجا بود که آن ملحدان در مناظره شکست خوردند؛ گروهی از آن‌ها عناد ورزیدند، اما تعدادی دیگر به حقیقت پی بردند.
(ادامه دارد)

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن