حقوق زنان در اسلامزن و خانواده

علل خشونت فیزیکی علیه زنان

روانشناسی زناشویی

آوای سنت : خشونت‌های فیزیکی مردان علیه زنان 

خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونت‌آمیز علیه زنان به کار می‌رود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال می‌شود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است.

سازمان‌ها و کشورهای جهان می‌کوشند با برنامه‌های گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند.

خشونت فیزیکی علیه زنان چگونه تعریف می‌شود؟ 

خشونت فیزیکی، همان‌طور که از نامش پیدا است، شیوه های آزار و اذیت جسمانی، ضرب و جرح، کشیدن مو، سوزاندن، گرفتن و بستن، زندانی کردن، اخراج از خانه، کتک کاری مفصل، محروم کردن از غذا، سیلی، لگد و مشت زدن، کشیدن و هل دادن، محکم کوبیدن در، به هم زدن سفره و میز غذا و شکستن اشیای منزل را شامل می شود که این نوع خشونت ممکن است برای همه زنان بدون توجه به نوع تحصیلات، نژاد و وضعیت خانوادگی روی دهد.

مشکلات اقتصادی و الگوهای رفتاری” پدر سالاری ” از اصلی‌ترین عوامل بروز خشونت علیه زنان است که موجب افزایش تنش و ستیز در برخی خانواده‌ها شده است.

خشونت فیزیکی علیه زنان 

روانشناسان می‌گویند، مردانی که از کودکی در خانواده شاهد کتک خوردن زنان خانواده بوده اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران خود می شوند. افراد ناپخته، بی حوصله، وابسته و متزلزل و کسانی که از احساس بی کفایتی رنج می برند بیشتر علیه زنان مرتکب خشونت می شوند. برخلاف تصور عموم، حتی دنیای مدرن نیز خشونت علیه زنان را کم نکرده که بیشتر نیز کرده است.

تجارت و بهره برداری جنسی از زنان، فروش دختران جوان و نوجوان از سوی پدران فقیر به مراکز فساد و رونق بازار فیلم های غیراخلاقی را باید به عنوان مصادیقی از خشونت مدرن علیه زنان یاد کرد.

مردان از استقلال مالی همسران خود جلوگیری و در اموال شخصی آنها دخل و تصرف می کنند و با ندادن خرجی خانه و پول کافی برای زنان مضیقه های مالی ایجاد می کنند. یا با تهدید به طلاق یا ازدواج مجدد از زنان بیگاری می‌کشند و از او در انجام امور و وظایفی که مربوط به او نیست همانند تیمارداری پدر یا مادر شوهر سوءاستفاده می کنند.

خشونت‌های فیزیکی مردان علیه زنان بازتاب فشار و استرس‌های متعددی است که بر آنها وارد می‌شود به این معنا که خشونت مردان علیه زنان در خانواده نمایانگر واکنش مردان در برابر فشارهای بیرونی و درونی موجود در حوزه‌های عمومی و خصوصی است.

خشونت علیه زنان 

اولین گام مهم برای اصلاح این معضل اجتماعی، پررنگ کردن ارزش‌های والای انسانی همچون گذشت و فداکاری، شفافیت در بیان خواسته‌ها، توجه به تفاوت‌های جنسیتی و ذاتی و مدیریت تعارض‌هاست. با توجه به این اصل که ریشه بسیاری از مشکلات به کانون خانواده و جامعه پذیری نادرست افراد بر می‌گردد می‌توان گفت دومین گام مهم آموزش مهارت‌های زندگی به کودکان از دوران کودکی است که این کار باید از نهادهای آموزشی (مهدکودک‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها) آغاز شود.

گام مهم در بعد اجتماعی به کار گرفتن ابزارها و تکنولوژی‌های آموزشی، برگزاری جلسات روانشناختی برای زوجین و برگزاری برنامه‌های متعدد با استفاده از رسانه‌های جمعی و فضای مجازی است که با این کار می‌توان مانع بروز خشونت در خانواده‌ها شد.

در نهایت می‌توان گفت افزایش ضریب امنیت اجتماعی زنان در جامعه و اینکه حضور آنها در جامعه نه تنها موجب آسیب رساندن به آنها نمی‌شود بلکه می‌تواند زمینه‌های توانمندی آنها را فراهم کند همگی این اقدامات موجب جلب اعتماد مردان می‌شود و در نتیجه زمینه‌های بروز رفتار خشونت‌آمیز را از بین خواهد برد.

خانواده از دیر زمان، رکن طبیعی و اساسی جوامع انسانی به شمار می‏رفته که هم با ضرورت زندگی و هم با سرشت و و طبیعت انسانی سازگار بوده است، در اهمیت و ارزش خانواده این بس، که گفته شده: خانواده نخستین آموزشگاه و پرورشگاه انسان، انتقال‏ دهنده فرهنگ و تمدن، محل کسب ارزش‏ها و فضایل انسانی و اخلاقی، زمینه ‏ساز تکامل و تحول، کارگاه الگوسازی و سرنوشت‏سازی است، و در یک جمله اساساً سعادت و شقاوت جامعه در گرو تأمین سلامت یا عدم سلامت خانواده است.

در نظام ارزشی اسلام، خانواده از منزلت و قداست خاصی برخوردار است و در محیط خانواده، زنان مدیریت داخلی این واحد کوچک اجتماعی را به عهده دارند و در سایه تلاش آنان مشکلاتی همچون، احساس بی‏هویتی، احساس ناامنی اجتماعی، محرومیت از داشتن الگوی مناسب شخصیتی، ترس و اضطراب، بی‏ هدفی، کمبودهای عاطفی و… رخت برمی‏بندد و شخصیت و ساختمان روانی سایر اعضاء خانواده شکل می‏گیرد و روح آنها تلطیف می‏شود. بنابراین، مشعل‏دار عاطفه انسانی در محفل خانواده و در جامعه بزرگ بشری، وجود پاک و دل‏های بی‏آلایش مادران است و نقش رهبری آنها از جهت پاسداری از ارزش‏های انسانی اسلامی بسیار مهم و خطیر می‏باشد و به جرئت می‏توان گفت، بدون وجود مادری پاک نهاد، تربیت با مشکلاتی جدی رو به روست.

زن، علاوه بر وجهه انسانی خویش و نیز نقش اجتماعی‏اش در سطح جامعه کلان، در سطح خانواده نیز دارای نقش و مسئولیت‏هایی است که تربیت صحیح فرزند و پاسداری از کیان انسانی و دینی خانواده، مهم‏ترین وظایف او، به عنوان مادر و همسر می‏باشد.

عاطفه و احساس مهم‏ترین ویژگی روحی زن

شکی نیست که اثبات اینکه خانواده کانون عواطف انسانی است کار چندان دشواری نیست. چرا که تنها بخاطر وجود عنصری به نام مادر، به راحتی می‏توان خانواده را کانون این عواطف دانست. زن به خودی خود، مظهر عواطف انسانی است. یکی از مهم‏ترین ویژگی‏های روح زن که می‏توان گفت، بسیاری از ویژگی‏های فرعی او برخاسته از آن است، شدت و قوت عنصر عاطفه و احساس در وجود اوست. این ویژگی در شناخت روح زن به اندازه‏ای اهمیت دارد، که بدون درک و شناخت آن، نمی‏توان به شناخت روحیات و خصوصیات زن و شخصیت او دست یافت.

روح لطیف زن است که نسبت به آلام دیگران، حساس‏تر بوده، نسبت به درد و رنج آنها اثرپذیرتر است، هر گاه فرد یا جمعی دچار حادثه ناگواری شود،این زن است که زودتر و بیشتر متأثر شده و در مقام کمک و همدردی بر می‏آید. به قول یکی از روانشناسان معروف، زن از تسکین دادن دردهای دیگران و فراهم نمودن خوشحالی آنها، دچار آنچنان خرسندی و مسرتی می‏شود که از هیچ موفقیت ادبی و یا کشف و اختراع علمی به او دست نخواهد داد. خاطر دیگران را شاد کردن و بر دل‏های مجروح دیگران مرهم نهادن، اموری است که زنان آن را از روی فطرت پاک خویش انجام می‏دهند.

از این روست که مشاغلی که ابزار اصلی آن مهر و عاطفه است، بیشتر در قبضه زنان می‏باشد، که پرستاری و معلمی بهترین نمونه آن است. زنان، حتی در پیری آنگاه که مردان در پی خلوت و آرامش‏اند، دست از تلاش و تکاپو و خدمت به فرزند و اطرافیان بر نمی‏دارند و در آن ایام هم آسایش و رفاه برای آنها کمتر معنی دارد. حال زن با چنین اندوخته‏ای از مهر و عاطفه، اگر بر جایگاه مادری تکیه زند دیگر چه می‏شود؟ او که در هر مقام و موقعیتی بیش از همه از مهر و عاطفه‏اش سهم می‏گذارد، حال در چنین مقامی، دیگر همه اندوخته ‏اش از عشق و مهربانی را به شراکت خواهد گذاشت. او در مقام مادری برای محبت کردن، نیازی به آموزش ندارد، او همچون شمع است و برای سوختن نیازی به یادگیری ندارد، حال با وجود چنین عنصری در خانواده، گزاف نیست که اگر گفته شود، مادر کانون عواطف بشری و بواسطه او خانواده عاطفی‏ترین نهاد انسانی است.

در واقع وجود و حضور زن در کانون خانواده در حکم چراغ فروزانی است که نور عاطفه را در فضای خانه می‏پراکند و محیط خانواده را، از نظر ارزش‏های عاطفی، غنای بیشتری می‏بخشد. در یک پیوند سالم زناشویی، قبل از همه مرد می‏تواند از فروغ عاطفی زن برخوردار شود و در تقویت عاطفی و تلطیف روحی خود از آن سود جوید. اما نقش اصلی زن زمانی است که به عنوان «مادر» در کانون خانواده به ایفای نقش می‏پردازد. عاطفه مادری، اوج عاطفه انسان است و نظیری برای آن نمی‏توان یافت.

گویی زن، این وظیفه خطیر را در دستگاه آفرینش برعهده دارد که از طریق خانواده که کانون پذیرش و پذیرایی از نسل آینده است ارزش‏های انسانی و عاطفی را در ضمیر مستعد کودکان پاک و بی‏ آلایش، پرورش دهد و در عمل، درس عشق و محبت و فداکاری و دیگرخواهی را که از ابعاد اساسی انسانیت و معنویت به حساب می‏ آیند، به آنها بیاموزد. چون مادر زحمات طاقت فرسای پرورش نسل را برعهده دارد، بدون برخورداری از چنین نیروی درونی که از خود گذشتگی و فداکاری را در ذائقه او شیرین سازد. نمی‏تواند این وظیفه سنگین را به انجام رساند. علاوه بر این، مادر باید با گرمای عاطفی خود دل‏های فرزندان خویش را نرم سازد و روح آنها را تلطیف کند تا آنهارا در عمل با عوالم انسانی آشنا سازد. بنابراین، مشعل‏دار عاطفه انسانی در محفل خانواده و در جامعه بزرگ بشری، وجود پاک زن و دل‏های بی‏ آلایش مادران است و نقش رهبری آنها از جهت پاسداری از ارزش‏های انسانی بسیار مهم و خطیر می‏باشد و به جرئت می‏توان گفت، بدون وجود مادری پاک نهاد، تربیت با مشکلاتی جدی رو به روست.

برچسب ها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن
بستن