آوای سنت : در حول و حوش متون دینی مباحث بسیاری وجود دارد که دانش و تخصص ویژهای را میطلبد. وقتی از متون دینی صحبت میکنیم طبیعی است که منظور همه ما کتاب خدا (ج) و سنت رسول الله (ص) است.
در مورد قرآن کریم نکات بسیاری قابل تأمل است: مکی و مدنی آیات و سورهها، متقدم و متأخر از حیث نزول، ناسخ و منسوخ، اسباب نزول، مباحث کلمات و الفاظ از حیث: عام و خاص، مشترک و مؤول، حقیقت و مجاز، مطلق و مقید، سیاق و سباق و لحاق آیات، مباحث تعارض ادله، تفسیر جملات و کلمات و آیات، یافتن بسترهای تاریخی نزول آیات، علل و مقاصد هر آیه و حکم شرعی و دهها مسأله دیگر از این دست.
در مورد حدیث نبوی (ص) نیز چنین است: دهها هزار حدیث جعلی، ضعیف، معنعن، معلعل، معضل، مرسل، منقطع، مضطرب، موقوف، مرفوع، متصل و از این قبیل.
دهها هزار حدیث صحیح نیز داریم که مراد و مقصود از آنها به خوبی واضح و روشن نیست و نیاز به تفسیر و تأویل دارند، تفسیر و شرح و تأویل آنها باید بر وفق قواعد و نظام خاصی صورت گیرد که دقت لازم در آن به عمل آید.
آخر ما با متون دینی و احکام شرعی سروکار داریم، نشود خدای نا کرده از آیه یا حدیثی چیزی بر داشت شود که مقصود خدا (ج) و رسول الله (ص) نباشد و انسان آنرا از جانب خود مقرر دارد و مردم یا مردمانی به آن عمل کنند و بعد در روز قیامت ما باشیم و بازپرسی پروردگار عالم.
کار با متون دینی آسان و سهل نیست. خطورت این موضوع زمانی آشکار میگردد که انسان عظمت تشریع احکام را در دین درک کند. هر انسان مسلمانی باید بداند که شارع حکیم یا شریعتگذار حقیقی و واقعی کسی نیست جز خدای تبارک و تعالی، و رسول الله (ص) نیز به اذن خداوند (ج) از چنین صلاحیتی برخوردار شدند و البته که ایشان نیز اگر چیزی راجع به حکمی از احکام شرعی میگویند طبیعی است که از نزد خود و مطابق تمایل خویش حکمی را بیان نمیکنند چون سخنشان وحی است. در این آیه دقت کنید: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ{۴۴} لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ{۴۵} ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ{۴۶} فَمَا مِنکُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ{۴۷}» [الحاقه، ۴۴ – ۴۷]
(و اگر پارهای گفتهها بر ما بسته بود دست راستش را سخت میگرفتیم سپس رگ قلبش را پاره میکردیم و هیچ یک از شما مانع او نمیشد).
علما و اندیشمندان اسلامی با درک این موضوع و فهم عمیق اهمیت آن، همواره با متون دینی تعامل کردند. ما در طول تاریخ اسلام دهها هزار عالم و اندیشمند بزرگ داریم، اما از این میان آنها تعداد معدود و اندکی اقدام به اجتهاد کردند، چون میدانستند که اجتهاد و یافتن احکام شرعی و استخراج آن از این متون قابل تفسیر و تأویل و حواشیِ که دارد، کاری بی نهایت سخت و مشکل و خطرناک است و تخصص خاصی را میطلبد.
در جانب اهل سنت بسیاری از نوابغ علما که حتی توان اجتهاد را هم داشتهاند تلاش نمودند از یکی از مذاهب فقهی چهارگانه تقلید نمایند. چه بسیارند فقها، اصولیان، مفسران، محدثان، شرّاح حدیث، لغویان و غیره که شیوه تقلید را بر گزیدند و خود را ملزم نمودند تا از یکی از مذاهب فقهی تبعیت و تقلید کنند. آنانیکه ترجیح دادند خودشان دست به اجتهاد بزنند و از دایره تقلید ائمه اربعه بیرون باشند بسیار اندکاند و سخن و کلام شان در میان علما و آحاد امت به آن صورت جا نیفتاده تا به عنوان یک مذهب فقهی عرض اندام نماید.
بعد از اینکه مذاهب فقهی اربعه به میان آمد، علما و اندیشمندان زیادی از تخصصات مختلف علوم دینی در این مذاهب و اجتهادات امامان و فقهای آن دقت کردند و آن ها را مورد بررسیهای همه جانبه و حتی نقد قرار دادند، در اخیر به این نتیجه رسیدند که احتمالاتی که از آیات و احادیث میتوان دریافت کرد با یکی از دیدگاههای این فقها و ائمه همخوانی دارد و گفت اینها خارج از آیات و احادیث نیست، ازینرو هم خودشان تقلید کردند و هم آحاد امت را ارشاد نمودند تا از یکی از مذاهب فقهی تبعیت نمایند.
علما و اندیشهوران بزرگ به خوبی دانستند و میدانند که ائمه مذاهب فقهی نه مذهبی تأسیس کردند و نه هم کسی را وادار به تبعیت از خود نمودند، آنها ثمره و نتاج اجتهاد خود را در متون دینی، در اختیار عموم و در محضر افکار عامه قرار دادند و راه خود را گرفته و رفتند. این علما و اندیشهوران بعد از آنها بودند که نظر به اهمیت و دقت اجتهادات آنها، تلاش کردند از آنها پیروی نمایند و به این ترتیب مذاهب فقهی چهارگانه شکل گرفت.
باید دانست آنچه ائمه مذاهب اربعه و فقهای طراز اول آن میگویند به معنی این نیست که آنها شریعت وضع کردند و خود را شارع میدانند، خیر هرگز چنین نیست. آنچه آنها گفته و میگویند در واقع خروجی همان آیات و احادیث بعد از بحث و بررسیهای دقیق و همه جانبه بوده است.
اینجاست که ضرورت تقلید به خوبی واضح میگردد. کسی که فقه بداند و شریعت بفهمد به صورت بدیهی خواهد دانست که تمام احتمالات ممکن از یک آیه و حدیث به صورت عموم در یکی از اجتهادات ائمه گنجانیده میشود و آنچه آنها اجتهاد کردند در واقع تلاشی بوده برای فهم متون دینی و قصد آنها تشریع و وضع احکام نه که کشف احکام و فهم مقصود و مراد خدای تعالی (ج) و رسول گرامیاش بوده است و بس.
کسانی که میگویند تقلید لازم نیست و هر کس باید برود خودش از کتاب الله (ج) و سنت رسول الله (ص) احکام را بر گیرد متوجه اهمیت و دقت موجود در این مسایل نیستند. چگونه میتوان یک مغازهدار را صلاحیت داد تا خودش برود از قرآن و حدیث فهم کند و به آن عمل نماید، کسی که حتی خواندن آیات مصحف و نحوه نطق کلمات حدیث را بلد نیست و نمیداند.
بعد اگر هر کسی برود و از آیه یا حدیث برداشتی کند و به آن عمل نماید، چقدر اختلاف نظر و عمل در میان مسلمانان بروز خواهد کرد. یکی از علل سردرگمی و ویرانی امت در شرایط کنونی همین است. بسیاری خودشان برداشت میکنند و از دیگران توقع دارند مثل فهم آن ها فهم کند و عمل نماید. این همه تکفیر، تفسیق، تبدیع، قتل و قتال نتاج سردرگمی و بر هم ریختن نظم و نظامی است که در عرصه احکام شرعی در طول تاریخ توسط علما و اندیشمندان بزرگ وضع شده است.
بنا بر این به جرئت میتوان گفت که تقلید یک امر ضروری و لازمی است و امت سرگردان امروزی چارهای جز تقلید از یکی از ائمه فقهی را ندارد. بلی اگر کسی به آن حد از علم و دانش رسید که خودش با توجه به نازکیها و دقت موجود در استنباط احکام دست به اجتهاد بزند، طبیعی است که بر او تقلید واجب و لازم نیست و او خودش میتواند احکام را از متون دینی فهم و استخراج نماید و به آن عمل کند. البته که چنین کسانی در زمان ما به چشم نمیآیند، شاید که وجود نداشته باشند.
بیاییم واقعبینانهتر با مسایل دینی تعامل کنیم و از آنچه امت در طول تاریخ خود در مبحث تقلید بر آن قرار داشته عدول ننماییم که نتیجهای جز بدبختی، سیهروزی، اختلاف، کُشت و کشتار، انفجار و قتل و قتال و سب و لعن و تکفیر و تفسیق و تبدیع در میان مسلمانان نخواهد داشت.